بسم الله الرحمن الرحیم
رسول عاصمی از دوستان شهید
جهاد عماد مغنیه درباره نحوه آشناییاش با این شهید میگوید:
در خردادماه سال ۱۳۹۱ بهاتفاق جمعی از فرزندان شاهد به سوریه و لبنان سفری داشتیم و من از همان زمان با شهید
جهاد مغنیه آشنا شدم.
ما از همان زمان با هم دورادور در ارتباط بودیم. هرچند که ایشان به زبان فارسی تسلط نداشت و من هم عربی بلد نبودم و اینگونه ارتباط
ما سخت میشد اما در مجموع باید بگویم آنچه در مدت این دو سال دوستی از روحیه ایشان دیدم استقامت بود. با وجود سن کمش اما خیلی آدم محکمی بود.
من هم فرزند شهیدم و میدانم که تحمل از دست دادن پدر برای این خانوادهها سخت است. فرزندان شهدایی که در زمان شهادت در سنین نوجوانی بودهاند و درکی از حضور پدر داشتهاند بهمراتب از دست دادن پدر برایشان سختتر بوده است نسبت به کسانی که پدر خود را در سنین پایین از دست دادهاند.
ما این تجربه را نداشتیم اما شهید
جهاد با وجود تحمل این سختی بسیار محکم بود. او انسان خندهرو، بشاش و صمیمی و اما در عین حال محکم بود.
واقعاً به هدفش و روحیه جهادی ایمان قلبی داشت. نه تنها ایشان بلکه تمام اطرافیانش هم همینطور بودند. به هر حال او تربیت شده حاج رضوان بود.
نکتهای در روحیات ایشان که برای من خیلی جالب بود محبوبیت حضرت آقا نزد او بود، بهشدت به رهبری علاقهمند بود، همیشه در بحثها به فرمایشات حضرت آقا استناد میکرد و با ایمان قلبی به ایشان پایبند بود. شاید برای
ما که نزدیک ایشان هستیم جای افسوس دارد که کسی با این فاصله و دوری اینقدر به آقا علاقهمند است و اطاعت پذیر او اما
ما هنوز اینگونه نیستیم. چند باری دیدار آقا رفته بود و همیشه خیلی مشتاقانه از دیدارش با آقا سخن میگفت. اشتیاق او در این دیدارها و در روایتی که از دیدارها داشت برای من جالب بود.
مقاومت اصلیترین واژه زندگی حزبالله لبنان است. شهید
جهاد عماد مغنیه نیز مانند همرزمانش شبانهروز مقاومت میکرد. آنها همه زندگیشان با مقاومت گره خورده است، معنی دیگری برای زندگی متصور نیستند. شاید صبح که از خواب بیدار میشوند در حال مبارزه هستند تا شب که میخوابند. این را افتخار میدانستند که از راه و پرچمی که امام بلند کرده است دفاع کنند. او معتقد بود مقاومت اسلامی از سنگر مرزهای کشور
ما فراتر رفته است.
جهاد مقاومت را هدف مقدسی برای رسیدن به آرمانهای امام(ره) میدانست. کسی که آرمانهای امام(ره) را هدف قرار دهد دیگر برایش فرقی نمیکند در کدام کشور باشد و مبارزه کند، تفکر همه بچههای حزبالله هم همین بود.
جهاد نقش تأثیرگذاری برای ایران در مقاومت منطقه قائل بود. وقتی استناد به فرمایشات آقا داشتند یعنی ایشان را بهعنوان رهبر پذیرفته بودند و همه فرمایشاتشان را عمل میکردند، و معتقد بودند اگر حمایتهای ایران نبود چنین مقاومت شکل نمیگرفت. و نقش ایران را در این زمینه پررنگ و مقدس میدانستند. روایتهای او از همراهی پدرش با شهید چمران و جاوید الاثر حاج احمد متوسلیان خود نشانهای از علاقهاش به ایران و نقش ایران در مقاومت اسلامی بود. در دیداری که با فرزندان شهدا داشتیم مهدی همت فرزند شهید همت از
جهاد پرسید: میخواهی چهکاره شوی؟ او گفت: میخواهم شهید شوم. تفکر را ببینید که کسی مثل او برای شهادت زندگی کند.
جهاد خیلی دوست داشتنی بود و در عین جوانی بزرگمنشی خاصی داشت، دقیقاً مثل شهدای خودمان. الآن شما وقتی عکس فرماندهان بزرگ جنگ
ما مانند شهید زینالدین، شهید باکری، شهید همت و… را کنار هم میگذارید، اصلاً متوجه نمیشوید که چهرهها برای سنین بیست و چند سالگی است، همه چهرهها به بالای سی سال میخورد.
برداشت شخصی من است که ممکن است خدا این جذبه و ابهت را در چهرههایشان گذاشته بود که بتوانند فرماندهی را کنترل کنند. اینها بزرگتر از سنشان نیز بودند و خیلی بیشتر از چیزی را که همسن و سالهایشان میفهمیدند درک میکردند.
جهاد هم دقیقاً چنین چهرهای داشت، از نزدیک که با چهرهاش روبهرو میشدید چنین برداشتی داشتیم که خیلی از سنش بزرگتر بوده است.
شنیدن خبر شهادتش برایم سخت و ناگوار بود، وقتی خبر شهادت
جهاد عماد مغنیه را شنیدم بهشدت متأثر شدم. همسرم میگفت: شما که فقط دو سال دورادور با ایشان در ارتباط بودی، چطور این همه ناراحت هستی؟ گفتم حرف من این است که تازه حال پدرانمان را وقتی همرزمان در بغلشان به شهادت میرسیدند میفهمم و درک میکنم، واقعاً انگار از نزدیک این سختی را درک کردم.
#شهید_جهاد_عماد_مغنیه#شهادت_قنیطره#ارتفاعات_جولان#جهاد_ما_ادامه_داره❤کانال رسمی شهید احمد مشلب
❤👇👇👇https://telegram.me/AHMADMASHLAB1995