شهید احمد مَشلَب

#بابا
Канал
Логотип телеграм канала شهید احمد مَشلَب
@Ahmadmashlab1995Продвигать
1,31 тыс.
подписчиков
16,8 тыс.
фото
3,21 тыс.
видео
942
ссылки
🌐کانال رسمے شهیداحمدمَشلَب🌐 زیر نظر خانواده شهید هم زیبا بۅد😎 هم پولداࢪ💸 نفࢪ7 دانشگاه👨🏻‍🎓 اما☝🏻 بہ تمۅم مادیات پشت پازد❌ ۅ فقط بہ یک نفࢪبلہ گفت✅ بہ #سیدھ_زینب❤ حالا کہ دعۅتت کࢪده بمون🙃 ‌ارتباط @mahsa_zm_1995 شـرایط: @AhmADMASHLAB1375 #ڪپے‌بیو🚫
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥نماهنگ بابا رضامنتشر شد
🎈اجرا شده در جشن بزرگ شهر یزد

🗣با صدای روح الله رحیمیان
👥و همراهی گروه سرود شمیم یاس

#بابا_رضا
#روز_دختر
کـانـال‌رسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🥀
♡j๑ïท🌱
@AhmadMashlab1995
#بابا_مهدی_عج_جان

دوباره مثل همیشه خجالتم دادی...
برای عرض ارادت لیاقتم دادی...🌼

تعجبم تو کجا این حقیر ساده کجا...
همیشه گفته ام آقا تو عزتم دادی...🌼

همین که خط نکشیدی به نام من ممنون...
چه شدکه این همه شوق ارادتم دادی ... 🌼

وفا ندیده ای ازمن قبول اما ...
خودت به رحمت شاهانه عادتم دادی...🌼



#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_الساعه
@AhmadMashlab1995
Forwarded from عکس نگار
‍ ‍ #دلنوشته
🌸یا رقیه🌸
امشب دختری سه ساله میون خرابه
بی تاب و نالان باباشو میخواد
دیدین یه دختر بچه چقدر بابایی میشه
🔅فقط یه دقیقه فکر کنید
یه بچه وقتی باباشو میخواد که با سیلی و تازیانه جوابشونمیدن که
اونایی که رفتن حرم حضرت رقیه (س) دیدن خیلیا با خودشون عروسک میخرن و میبرن
من میخوام بگم وقتی یه بچه گریه میکنه بااین چیزا آرومش میکنن

رقیه بی قرار کنج خرابه
باباشومیخواد
تااینکه سر بابا رو میارن
یه نگاه به عمه یه نگاه به سر
عمه؟
جانِ عمه
این بابای منه؟؟؟
عمه بابای من چرا لباش خونیه
عمه سکوت می کند و رقیه درد و دل می کند با سر بابا...
💓بابایی من 💓


آه بمیرم برایت رقیه جان...


پ ن :دختـرها اگر بابایے اند ،
باباها دختـرے ترند ... !
این را وقٺے امام ‌حسین(علیہ‌اݪسݪام)
با سَر
بہ دیدن #رقیـہ آمد
فهمیدم ...
بعد از کربلا دیگر هیچ بهانه ای برای یاری نکردنِ امام پذیرفته نمی شود.
حضرت رقیه به ما آموخت که می شود حتی با سلاح اشک، در گوشه یک خرابه، خواب را از چشم پلید یزیدیان ربود...

ماه علقمـ🌙ـه
#یارقیه
#بابا
#کنج_خرابه
#بمیرم_که_لکنت_گرفتی
#با
#با
#دلنوشته
#ماه_علقمه
#کپی_باذکر_لینک
https://t.center/AHMADMASHLAB1995
#عاشقانه_شہدااااا

میخندید و مجنونمـــــــــ میکرد
دلش دختر میخواست.
#دختری که تو سه سالگے،
با شیرین زبونی صداشـــــــ کنه #بابا......
یه روز با یه جعبه شیرینۍ اومد خونه،
سلام کرد و نشست کنارم
دخترش به تکون تکون افتاد.

مگه میشه دختر جواب سلام #بابا رو نده.
لبخندی کنج لباش نشست.
از همون لبخندای مست کننده اش.
یه  شیرینی گذاشت دهنمـــــــــ...!

گفتمـــــــــــــ:
#خیره ایشالا!"

گفت: "وقتش رسیده به #عهدمون وفا کنیمــــــــــــــ"

#اشکام بود که بی اختیار میریختـــــــــــ.....

#خدایایعنی به این زودی فرصتم تموم شد؟"

نمی خواست #مرد بودنشو با گریه کم رنگــــــــ کنه.
ولے نتونست جلو بغضشو بگیره...

گفت:"میدونی اگه #مردای ما #اونجا نمی جنگیدن،
اون جونورا،
به یزد و کرمان هم رسیده بودن وشکم زنانـــــــــ #باردارمونومیدریدن؟!

میدونی عزت تو اینه که مردم بیرون از خاکشون واسه #امنیتشون بجنگنـــــــــ..

گفتم:"میدونم ولی تو این هیاهوی شهر
که همه دنبال #مارک و ملک و جواهرنـــــــــــــ،
#کسی هست که قدر این  مهربونیتو بدونه؟

باز مست شدم از لبخندشــــــــــ...

گفت:لطفــــــــــ این کار تو همینه!

تو تشییعش قدم که بر میداشتمــــــــــــ ،
و حالا که رو تخت بیمارستان،
#رقیه شو واسه اولین بار دادن دستمـــــــــــــ..
همون جمله رو زیر لب تکرار میکنمـــــــــــــ

#شهیدمیثم_نجفۍ




@Ahmadmashlab1995
Forwarded from عکس نگار
#دلنوشته
🌸یا رقیه🌸
امشب دختری سه ساله میون خرابه
بی تاب و نالان باباشو میخواد
دیدین یه دختر بچه چقدر بابایی میشه
💠من امشب روضه نمیگما💠

🔅فقط یه دقیقه فکر کنید
یه بچه وقتی باباشو میخواد که با سیلی و تازیانه جوابشونمیدن
اونایی که رفتن حرم حضرت رقیه (س) دیدن خیلیا با خودشون عروسک میخرن و میبرن
من میخوام بگم وقتی یه بچه گریه میکنه بااین چیزا آرومش میکنن
رقیه بی قرار کنج خرابه
باباشومیخواد
تااینکه سر بابا رو میارن
یه نگاه به عمه یه نگاه به سر
عمه؟
جانِ عمه
این بابای منه؟؟؟
عمه بابای من چرا لباش خونیه
💓بابایی من 💓
از تو انتظار نداشتم منو تنها بزاری💔
بری و دخترتو بدون بابا بزاری💔
از تو انتظار نداشتم بری و دیگه نیای💔
میون این همه دشمن منو جا بزاری💔
باشه 😔
بابا عیبی نداره موی سرم...
باشه بابا عیبی نداره آخ کمرم...
بابا از دردام نمیگم...
باشه بابا عیبی نداره زدنم...
بابا عیبی نداره گوشوارم...
چادرم...
معجرم...
موهای سوختم...
دخترت از دنیا بریده...
سه سالگی قدش خمیده...
موی سرش همه سفیده...
فقط بدون خوشی ندیده...
بابایی جون به لبم رسیده ...
بابایی لکنت زبان گرفتم...
بابایی صورتم کبود شده...
بابایی پاهام همه ش زخمه...
بابا نبودی که موی سرم سوخت...

❤️امشب رقیه فهمید بابا دو بخش دارد❤️
👈پیکر میان خاکا
سر هم دراین خرابه👉
ماه علقمـ🌙ـه
#یارقیه
#بابا
#کنج_خرابه
#امشب_رقیه_فهمید_بابادوبخش_دارد
#پیکرمیان_خاکا
#سر_هم_دراین_خرابه
#با
#با
#دلنوشته
#ماه_علقمه
https://t.center/AHMADMASHLAB1995
زهرا فقط بابایش را می خواهد...

🔹یک. وداع با پیکر #شهید_مدافع_حرم در منزلش

نه نمی‌خوام!
من اصلاً نمیام!
مگه خودت نگفتی امروز بابات میاد؟!
پس چرا نیومده؟!
خاله دستی به سر زهرا می‌کشد: دخترم! بابات اومده دیگه... پاشو بریم...😔
نه من این #بابا رو نمی خوام!
من #بابای_توی_صندوق رو نمی خوام!
من بابای ایستاده می خوام!
من اصلاً بابای نشسته می خوام تا برم روی پاش بشینم...
خاله اشک هایش را پاک می کند: دخترم ببین داداشت چه جوری داره پیشونی بابا رو می بوسه! پاشو بریم... الان بابا رو می برن ها...
زهرا سرک می‌کشد؛ داداش حسین خودش را انداخته روی صورت بابا...
اگه بابام اومده پس چرا همه دارن #گریه می‌کنن؟!
نه من این بابا رو نمی خوام!
پس چرا #چشماش رو باز نمی‌کنه؟!
این همه #نقاشی براش کشیدم، چه جوری بهش نشون بدم؟!
همیشه وقتی نقاشی هام رو می‌دید، #بغلم می‌کرد و می‌گفت: آفرین دخترم!
الان چه جوری بگه: آفرین دخترم؛ اصلاً چه جوری بغلم کنه؟!
نه من نمی‌خوام...😭😭

🔹دو. وداع با #صداقت در #مناظرات_انتخاباتی

راستی زهرا #چیز زیادی نمی‌خواهد؛ فقط بابایش را می‌خواهد!
می‌خواهد بابایش بغلش کند، مثل بابای ریحانه که الان بغلش کرده است!
می‌خواهد روی #کول بابایش بنشیند!
بابا وقتی داشت می‌رفت مسافرت بغلش کرده بود و #غلغلکش داده بود، می‌خواهد بابایش یک بار دیگر #غلغلکش بدهد...
به نظر شما این چیز زیادی است؟!
او اصلاً نمی داند #آستانه کجاست؟
اصلاً نمی داند #مذاکرات سه جانبه یعنی چه؟!
اصلاً نمی داند و نمی خواهد بداند که در مذاکرات چه می گذرد!
او فقط بابایش را می خواهد...
او برایش مهم نیست که اگر امروز دیپلمات‌های ما را در قصه سوریه به #بازی راه می‌دهند و ما یک طرف #موازنه شده ایم، به خاطر بابای او و بابای حلماست، دختر #شهید_محمد_ایلانلو را می‌گویم که حتی همین #بابای_توی_صندوق را هم برایش نیاورند...
او اصلاً نمی داند #انتخابات چیست!
اصلاً نمی ‌خواهد بداند اگر بابایش زنده بود، به چه کسی #رأی می‌داد؟!
او فقط بابایش را می‌خواهد...

آهای کسایی که می‌گوئید حضور ما در مذاکرات سوریه به خاطر #قدرت_دیپلمات‌های ماست! نه به خاطر #شهرهای_موشکی_زیر_زمینی و نه به خاطر #ماجراجویی نیروهای نظامی ما در این کشور (زهرا که این حرف‌ها را نمی‌فهمد ولی به خاطر این جمله از او #عذر می‌خواهم!)، بیایید بابای توی صندوقِ زهرا را ببینید، اگر ما به قدرت دیپلماسی شما #اعتماد کرده بودیم، امروز باید هزاران زهرا در #کرمانشاه و #همدان بابایشان را در صندوق می‌دیدند!

🔹سه. همه سهمیه‌ها مال شما...
زهرا فقط بابایش را می‌خواهد...
اما نمی داند همین‌ها که امروز بابایش را #مسخره می‌کنند، فردا مادرش را به خاطر اینکه شوهرش را برای #پول به سوریه فرستاده می‌سوزانند و پس فردا که زهرا بزرگ شد و به بابایش افتخار کرد، او را به خاطر استفاده از #سهمیه مسخره خواهند کرد، بدون اینکه بدانند هزاران سهمیه دانشگاه و غیره، جای یک لحظه #زندگی_بدون_بابا را نمی گیرد...
اصلاً همه سهمیه‌ مال شما، بی معرفت ها! بیایید هرچقدر می‌خواهید سهمیه بگیرید ولی #بابای_زهرا_را_به_او_برگردانید...

پ.ن: زهرای قصۀ ما، دختر همه غیورمردان ایرانی و پاکستانی و افغانستانی و لبنانی و عراقی است که شرف را معنا کردند...
#التماس_تفکر
🌹کانال رسمی شهیداحمدمَشلَب🌹
👇👇👇
@AHMADMASHLAB1995