شهید احمد مَشلَب

#خاطره
Канал
Логотип телеграм канала شهید احمد مَشلَب
@AhmadMashlab1995Продвигать
1,31 тыс.
подписчиков
16,8 тыс.
фото
3,21 тыс.
видео
942
ссылки
🌐کانال رسمے شهیداحمدمَشلَب🌐 زیر نظر خانواده شهید هم زیبا بۅد😎 هم پولداࢪ💸 نفࢪ7 دانشگاه👨🏻‍🎓 اما☝🏻 بہ تمۅم مادیات پشت پازد❌ ۅ فقط بہ یک نفࢪبلہ گفت✅ بہ #سیدھ_زینب❤ حالا کہ دعۅتت کࢪده بمون🙃 ‌ارتباط @mahsa_zm_1995 شـرایط: @AhmADMASHLAB1375 #ڪپے‌بیو🚫
#خاطره_شهید ♥️🎙

دغدغه این رو داشت که این جوون‌ها و بچه‌هایی که تو خیابون هستن،
این بچه‌ها رو آشنا کنه و مانوس کنه با امام رضا علیه السلام
و می دوید دنبال این،پول خرج می کرد...
زندگی می گذاشت، نفس می زد،
چقدر زحمت می کشید بخاطر همین ... 🙃
وقتی بچه ها با علی می‌گشتند و می‌رفتند حرم و می‌آمدند، واقعا تاثیر می‌گرفتند🖐🏻
حتی خود بنده وقتی با علی می‌گشتم، می‌رفتیم حرم....
می‌گفت بریم جلو ضریح زیارت عاشورا بخونیم🙂💔

دیگه السلام علیک ...
شروع می‌شد، گریه علی هم شروع می‌شد...😭
واقعا سفر دلچسبی بود و بچه ها دوست داشتند کنار علی آقا باشند 🌿


#شهید_علی_خلیلی
#هر_روز_بایک_شهید

@AhmadMashlab1995
از همان کوچکی، بزرگ بود

دشمن شهر را اشغال کرده بود. سهام به مادر خود می‌گوید: «اگر تمام درها را ببندی، من امروز باید بروم و حتماً باید دفاع کنم.»

سهام به دشمن که رسید، دامن خود را پر از سنگ‌ریزه می‌نماید و شروع به پرتاب سنگ می‌کند. آن‌قدر این عمل را ادامه می‌دهد تا باعث خشم دشمنان می‌شود... تیر مستقیم به پیشانی سهام می‌خورد و از بینی تا کاسه سر او را متلاشی می‌کند.

خواهر کوچکش می‌گوید: «سهام دانش‌آموز درس‌خوان مدرسه بود. نماز می‌خواند، با قرآن مأنوس بود. خوش‌رویی و اخلاق نیکوی او باعث شده بود تا همه دوستش داشته باشند. او از همان کوچکی، بزرگ بود. خیلی بزرگ. خیلی می‌فهمید. او می‌گفت: «بگذار مرا بکشند. بگذار شهیدم کنند. من عاشق شهادتم.»




#شهیده_سهام_خیام
#شهیده_ی_دفاع_مقدس
#خاطره
#عکس_نوشته
#سالروزشهادت
🏴 @ahmadmashlab1995🏴
#jihad
#martyr
شهید روح الله سلطانی:
(از زبان مادر)
روح الله به اتفاق دو نفر از همرزمانش در مناطق مرزی بوده اند که اشرار به سمت آنها تیراندازی كردند و گلوله‌ای از پهلوی سمت راست به قلب پسرم اصابت كرد. دوستانش سعی می‌کنند آمبولانسی تهیه کنند اما او می‌گوید کاری انجام ندهید و در همین لحظه اباعبدالله الحسین(ع) را صدا می‌زند و به شهادت می‌رسد. ۱۲ روز بعد از آخرین وداعمان، خبر شهادتش را آوردند. از وقتی خداحافظی کرد رفت پیرانشهر از شهرهای کردستان، پسرم فرمانده عملیاتی لشکر بود و ۲۳ خرداد ۹۴ به شهادت رسید.

Martyr Ruhollah Soltani:
(From mother tongue)
Ruhollah, along with two of his comrades, were in the border areas when the miscreants fired at them and a bullet hit my son in the heart from the right side. His friends try to get an ambulance, but he tells them not to do anything, and at that moment, they call Aba Abdullah Al-Hussein (AS) and he is martyred. Twelve days after our last farewell, the news of his martyrdom was brought. Since he said goodbye, Piranshahr left the cities of Kurdistan, my son was the operational commander of the division and he was martyred on June 13, 1994.


#شهید_روح_الله_سلطانى
#شهید_مدافع_حرم
#خاطره
#سالروزولادت
🏴 @ahmadmashlab1995🏴
#jihad
#martyr
پدر شهید زیارت زاده:

بعد از شهادت شهید خواب دیدم که امام خمینی«رحمه الله علیه» و امام خامنه‌ای «مدظله العالی»با تعدادی از سادات برای فاتحه به منزل من آمدند،
تسلیت گفتند و فاتحه خواندند و رفتند و چهلم شهید هم آمدند...

من آن موقع متوجه شدم شهید راه خوبی رفته و شهید است و خوشحال شدم و افتخار می‌کنم که فرزندم در راه خدا شهید شده است .

Martyr father:

After the martyrdom of the martyr, I dreamed that Imam Khomeini and Imam Khamenei came to my house with a number of Sadats for Fateha, offered their condolences, and recited the Fateha, and forty martyrs also came. I am proud that my son was martyred in the way of God.




#شهید_یدالله_زیارت_زاده
#شهید_دفاع_مقدس
#خاطره
#سالروزشهادت
🏴 @ahmadmashlab1995🏴
#jihad
#martyr
اگر نروم غیرتم من را خفه می‌کند
بارها به همسرم گفتم اگر بروی من با این بچه‌ها چه کنم، چون خانواده خودم در دزفول بودند و این مسئله برای من مشکلات زیادی را به همراه می‌آورد. آخرین جمله‌ای که به من گفت این بود که خودت می‌دانی عزیزترین کسی هستی که در زندگی دارم؛ اما اگر نروم مردانگی‌ام من را می‌کشد، غیرتم من را خفه می‌کند، من باید بروم، قائل به من نباش، من در تو می‌بینم که بتوانی زندگی را خیلی بهتر از من اداره کنی، همین‌ها را در آخرین پیامش هم نوشته بود.


#شهید_مصطفی_رشیدپور
#شهید_مدافع_حرم
#عکس
#خاطره
#سالروزولادت
@Ahmadmashlab1995🏴
#jihad
#martyr
شہید علے شہابے:
در روز نهم مردادماه همان سال بر اثر بمباران قرارگاه لشکر 16 زرهی قزوین مستقر در 70 کیلومتری اندیمشک به‌وسیلة هواپیماهای بعثی به درجة رفیع شهادت رسید.

Martyr Ali Shahabi:
On the 9th of August of the same year, he was martyred to a high degree by the bombing of the base of the 16th Armored Division of Qazvin, located 70 km from Andimeshk, by Ba'athist planes.


📚موضوع مرتبط:
#شهید_علی_شهابی
#شهید_دفاع_مقدس
#خاطره
#سالروزشهادت
@AhmadMashlab1995❤️
#jihad
#martyr
ورزش استقامتی را برایش توضیح داده بودم. می‌گفت:«می‌خوام نفسم باز بشه، یه ساعتِ تموم راحت بدوم، چیکار باید بکنم؟» مهم‌ترین دغدغه‌اش در ورزش، تنفس بود. از تلاش برای رفع این دغدغه‌اش خسته نمی‌شد. نه فقط این دغدغه، در هیچ کاری خسته نمی‌شد. بهانه نمی‌آورد. با هر چه که داشت برای هدفش تلاش می‌کرد. نمی‌گفت وقت و امکانات و بودجه نیست؛ کم نمی‌آورد! نمی‌گفت خسته شدم... در سوریه هم همینطور بود. استقامت داشت و باید کاری را که شروع کرده بود به پایان می‌رساند.
نقل از:
حسین جوینده-همرزم شهید


📚مناسبت مرتبط:
#شهید_عباس_دانشگر
#شهید_مدافع_حرم
#خاطره
#سالروزشهادت
@ahmadmashlab1995🌸🍃
#jihad
#martyr
🍃🌸


🌿توسل به امام زمان

مادر بزرگوار شهید توکلی، می‌گوید:
«حبیب‌الله، دوران نوجوانی و جوانی پرحادثه‌ای داشت. حتی چندین‌بار هم طعم مرگ را چشید.»
تصادف شدید در خیابان و هم‌چنین غرق شدن در دریا نمونه‌هایی از حادثه‌های پرخطر این شهید بود.

یک روز حبیب‌الله حالش بد شده و بیماری سرخجه گرفته بود و بر اثر شدت بیماری در حال جان سپردن بود. مادر شهید توکلی می‌گوید من باور نداشتم و از خدا خواستم که حبیب را به من بازگرداند.

مادر حبیب‌الله دست به دامان صاحب‌الزمان (عج) می‌شود و با امام خود عهد می‌بندد که پسرش را تا وقت سربازی به او برگرداند و بعد از آن در راه خدا تقدیم کند...

📚موضوع مرتبط :
#شهید_حبیب_الله_توکلی
#شهید_دفاع_مقدس
#خاطره
#سالروزشهادت

@ahmadmashlab1995🌸🍃
#jihad
#martyr
شهدا اتفاقی به درجه شهادت نرسیدند. همیشه شرایطی باید باشد که باعث جوانه زدن ایمان در دل باشد. گاه وجود پدری زحمتکش که با عرق جبین و نان حلال شکم خانواده اش را سیر می کرد یا مادری که با روضه های امام حسین ع فرزندش را شیر می داد. میثم در چنین خانواده ای به دنیا آمد. حاج محمد کارگری ساده بود که با خلوص و ایمانش توانست فرزندی تربیت کند که نامش در زمره شهدای مدافع حرم قرار گیرد. و مادری که مهم ترین مشوق حضور میثم در صحنه های ایثار بود.

نویدشاهد

📚موضوع مرتبط:
#شهید_میثم_نجفی
#شهید_مدافع_حرم
#پوستر
#خاطره
#سالروزولادت
@Ahmadmashlab1995
#jihad
#martyr
🍃🌹| هو الشهید

#خاطره

دوازدهم خرداد سال ۹۴ بود که خبر شهادت اولین شهید فاتحین پخش شد.
#شهید_عقیل_بختیاری
خبر تلخی بود...
حتی برای محمد که تازه از بستر تصادف بلند شده بود و هنوز بدنش جراحت داشت.
بدنش زخمی بود اما خودشو برای مراسم تدفین به بهشت زهرا رسوند.

یادمه بعد از مراسم، از نزدیک مزار اومد کنار، یکی از فرماندهانش در فاتحین، همراه همسرش دورتر ایستاده بودن و من باایشان فاصله چندانی نداشتم.
نگران محمد بودم و زخم های بدنش و لباس مشکی که تنش بود و آفتاب داغ خرداد ماه...
متوجه حضور فرمانده شد، چند قدمی نزدیک شد برای احوالپرسی اما یهو راهشو کج کرد و رفت...
باهم که تنها شدیم، گفتم: محمد! مؤدبانه‌تر بود که برای احوالپرسی و احترام می رفتی!
تعجب کرد: مگه تو هم اونجا بودی؟؟؟

🔸گویا همین که متوجه حضور یک خانوم کنار اون بنده خدا شده، عقب کشیده...
حتی انقدر توجه نکرده که خواهرشو ببینه!!!

می گفت: خانومش معذب میشد اگه می رفتم جلو!
بعدا ازش عذرخواهی می کنم...
همین..!؟
دلیلش برای جلو نرفتن، نامحرم بودن نبود!
معذب شدن اون خانوم بود!
نامحرمی جای خودش...
همون روزا بود که عکس شهید بختیاری رو می آورد و باخنده می گفت: ببین! بااین مدل مو هم میشه شهید شد...

گاهی فکر می کنم ما که دم از شهید میزنیم، چقدر در رابطه با نامحرم مثل شهید غیرت به خرج میدیم؟؟


🔺دلتنگی خواهرانه زیاده اما بازگویی مرام شهید مهمتره...

🔺محرم و نامحرمی همیشه پابرجاست، فضای مجازی هم استثنا نیست.

🔺آدمها وقتی شهید میشن محرم میشن..!!؟

🔺مدل مو امروزی اما غیرت ابالفضلی...


♦️ #خواهرشهید

برای شادی روح
#شهید_عقیل_بختیاری
#صلوات
#شهادت_گوارای_وجودت
@AhmadMashlab1995
#خاطره ای از #شهید_احمد_مشلب
🗣از زبان سیده سلام بدرالدین
مادر شهید
+خاطرہ اے از شهید برامون تعریف میڪنید؟

_واقعا هر لحظہ و هر دقیقہ از زندگے با احمد خاطرہ هست.....
یادمہ ڪہ با اینڪہ من و احمد تو یڪ خونہ زندگے میڪردیم اما احمد عڪس من رو بہ دیوار اتاقش زدہ بود تا حضور من رو تو اتاقش حس ڪنه.
یا وقتے احمد با دوستانش بہ گردش میرفت و متوجہ میشد ڪہ من ازین شرایط ناراضے هستم فورا برمیگشت و درست بود ڪہ اون فرصت گردش و تفریح با دوستانش رو از دست میداد اما براے من خیلے با ارزش بود.....
یا حتے یادم هست ڪہ زمانے من بہ نزد یڪ طبیب سنتے رفتہ بودم و احمد بعد چند روز از من پرسید ڪہ آیا حالم خوب شدہ؟
با اینڪہ من ڪاملا موضوع رو فراموش ڪردہ بودم احمد یادش بود و این براے من ارزش داشت ڪہ او بہ من تا این حد توجہ داشت....
.
🔶🔹ڪپے بدون ذڪر منبع #حلال نمیباشد🔸🔷
.
#احمد_مشلب
#خاطرات_سیده_سلام_بدرالدین
#عشق_احمد_به_مادرش
#در_محضر_مادر_شهید

#قرارگاه_فرهنگی_مجازی_شهیداحمدمشلب
@AhmadMashlab1995
شهید احمد مَشلَب
#عاشقانه_شهدا💚 ساعت یازده شب بود که اومد خونه حتی لای موهاش پر از شن بود! سفره رو انداختم تا شام بخوریم گفتم: تا شما شروع کنی من میرم لیلا رو بخوابونم🌷 گفت نه منتظر می مونم تا بیای با هم شام بخوریم😍 وقتی برگشتم دیدم پوتین به پا خوابش برده خواستم پوتین از…
⚘﷽⚘

سبک زندگی بانوان شهید

برنامه های تلویزیون زمان شاه خیلی مبتذل بودن
واسه همین پدر بزرگش که روحانی بود ؛ اجازه
نمی داد بچه هاش و نوه هاش بشینن و اونا
رو تماشا کنن . بعضی وقتا بچه ها برای دیدن
تلویزیون اصرار می کردن ، اما زهرا همیشه
طرف پدر بزرگش بود و از این کارش دفاع می کرد .
می گفت ما یه خونواده روحانی هستیم و
وظیفه داریم مردم را با دین آشنا کنیم .واسه
همین باید اول خودمون بهش عمل کنیم تا همه از
ما یاد بگیرن .

📚موضوع مرتبط:
#شهیده_سیده_زهرا_زکی_پور
#شهیده_دفاع_مقدس
#خاطره

#هر_روز_با_یک_شهید🌾
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب
(یکی از دوستان شهید سامانلو) بیشتر موقع ها با سعید هیئت می رفتم یه شب دیدم با تسبیح ذکر می گه 📿 گفتم چی میگی به من هم یاد بده ! اینقدر ثواب ها رو تنها، تنها نبر😏 خندید گفت دارم صلوات می فرستم، میگم ...(اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها السر المستودع…
🔷تنها دختر چادری مدرسه🔹
#چادرانه
یکی از همکلاسی‌های شهید نقل می‌کند: نخستین باری که طاهره را با چادر دیدم، تابستان سال 58 بود که ایام تعطیلات به منزل دایی‌اش (حجت‌الاسلام مظلوم) آمده بود، چند باری به کوچه آمد و با چادری که بر سر داشت، نمی‌توانست بازی کند ولی بازی بچه‌ها را مدیریت می‌کرد، اتفاقاً سال بعد در مدرسه، وقتی او را دیدم، با رفتاری محبت‌آمیز با هم برخورد می‌کردیم، البته چندان با هم صمیمی نشده بودیم، دیدارهای ما لحظه‌ای و موقتی بود.
یک روز، دم ظهر بود، می‌خواستم وارد مدرسه بشوم، برای رفتن به مدرسه باید از کوچه پس کوچه‌ها رد می‌شدیم، هنگام ظهر، خلوت بود و من از این خلوتی، احساس ترس و نگرانی کردم، بیشتر نگرانی من تا رسیدن به پیچ‌های کوچه بود، از دور طاهره و ماریا حجازی را دیدم، طاهره برخلاف من و همه بچه ها که با لباس فرم به مدرسه می‌آمدیم، چادر بر سر داشت، احساس خوشحالی و حسی از اطمینان اطمینان به من دست داد، با دیدن او و ماریا ترسم برطرف شد، آن لحظه این سئوال در ذهنم ایجاد شد که معمولاً دانش‌آموزان دختر با لباس فرم و مانتو به مدرسه می‌روند و هیچ کدام چادر سر نمی‌کنند، پس چرا فقط طاهره چادری است؟! آن زمان، تصور این بود که چادر مال آدم‌های بزرگ سال و حداقل میان سال است و خانم‌های بالای 30 یا 40 سال باید چادر سر کنند.
این فرهنگِ قبل از انقلاب بود و در ذهن ما رسوخ کرده بود، این در شرایطی بود که برخی از معلمان، به رسم قبل از انقلاب، حجاب اولیه نداشتند، چون هنوز معلم‌ها پاکسازی نشده بودند، این سئوال از سر کوچه تا داخل مدرسه فکرم را به خود مشغول کرد، چادر! مقنعه! اکنون که بیش از سی سال از شهادتش می گذرد، هنوز در این فکرم که چرا طاهره در آن فضا، تنها دختر چادری مدرسه بود.
منبع :فارس نیوز

#شهیده_سیده‌طاهره_هاشمی
#خاطره

زمان شهادت:
#11_06

#هر_روز_با_یک_شهید🌾
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب
#دانش‌آموز #نوجوان_13_ساله #شهید_محمدحسین_فهمیده ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ #فرازی_از_وصیتنامه ◽️من عاشق خدا و امام زمان گشته‌ام و این عشق هرگز با هیچ مانعی از قلب من بیرون نمی‌رود، تا اینکه به معشوق خود یعنی «الله» برسم.…
💔

#خاطره_شهدا
هم هجره ای بودیم، نشد یه بار نماز صبح بیدار شیم ببینیم علی اقا بیدار نیست...
همیشه سرسجاده عبادت با اون عبای قهوه ایش پیداش می کردیم. عموما نیم ساعت قبل از اذان صبح بیدار بود. هر ساعتی از شب می خوابید برنامه همین بود...
مقید بود هر کی پیشش هست بیدار کنه برای نماز صبح.
اول با ز بون خوب صدا می زد و اگر محل نمی دادیم و بلند نمی شدیم کار به کتک ریز هم می رسید...☺️😂😅

🔸به نقل از محسن عابدی
#شهید_علی_خلیلی
#شهید_غیرت
#سالروز_ولادت
#هر_روز_با_یک_شهید
@AHMADMASHLAB1995
#خاطره_بازی_باعکسها:📷
دلنوشته های رامی وهبی دوست صمیمی شهید احمد مشلب :
یادت میاد داداش؟؟
این روز رو به خاطر میاری؟؟
روزی که عکس گرفتیم شوخی کردیم و خندیدیم
و من حواسم به این دقیقه ها نبود كه برادرم که الان در این لحظه کنارمه قرار نیست تا همیشه کنارم بمونه و فقط در عكسها ميتونيم كنار هم باشيم💔
#شهیداحمد_مشلب
#غريب_طوس
#رفاقتی
#برادرانه
#رامی_وهبی_دوست_شهید
❤️کانال رسمی شهید احمد مشلب❤️
👇👇👇
@AHMADMASHLAB1995
در سال 1395 با محمد به اردوی راهیان نور رفته بودیم. بعد از بازدید از منطقه به معراج شهدای اهواز رفتیم. حال و هوای خاصی بود. بعد از زیارت شهدای گمنام قرار بود برگردیم به اردوگاه ثامن الائمه (ع). دو یا سه نفر از بچه‌ها در معراج شهدا جا ماندند. هوا هم تاریک شده بود و دیر هم شده بود.

محمد زنگ زد به آنها که خودشان را برسانند به دو راهی که در مسیر رفت بود. بچه‌ها آمدند. محمد خیلی عصبی بود، اما اصلا به روی بچه‌ها نیاورد. کنار یکی از دوستان که قاری قرآن بود رفت و گفت چند آیه قرآن بخوان.

بعد از اینکه قرآن خوانده شد پیش من و دوستان دیگر آمد و گفت که چون عصبی بودم گفتم قرآن خوانده شود تا آرام شوم.

محمد اخلاق را هم به خوبی از اهل بیت (علیهم‌السلام) آموخته بود و در آن لحظه نشان داد چقدر صبور و با اخلاق و مهربان هست.


📚موضوع مرتبط:
#شهید_محمد_جاودانی
#شهید_مدافع_حرم
#خاطره
#سالروزآسمانےشدن


@Ahmadmashlab1995
🌸🍃

از نیمه شب ۲۳ خرداد ۹۴ تا صبح روز ۲۴ خرداد، چند ساعتی بیش نبود. رزمندگان لشکر عملیاتی ۲۵ کربلا با برنامه ریزی و طراحی خوب، بر سر راه اشرار مسلح و قاچاقچیان عملیات کمین منطقه‌ای را اجرا کرده بودند. در عملیات کمین اجرا شده، تلفات قابل ملاحظه ای به کاروان قاچاقچیان و اشرار مسلح پژاک وارد شده بود.

تنها مجروح آن صحنه درگیری «روح الله سلطانی» بود که از ناحیه پهلو و کتف سخت مجروح شد و خونش بر روی خاک‌ ارتفاعات گرده سور ریخته شد. روح الله به سرعت با آمبولانس به پایگاه شهری و بیمارستان انتقال داده شد.

میزان جراحت، عمیق و سخت بود. همه فکر می‌کردیم، روح الله در مقابل این جراحت مقاوم خواهد بود. ولی تقدیر بر این بود که روح الله باید به خدا می‌پیوست تا جاودانه بماند. در این چند ساعت به ظاهر کوتاه، به مجموع یگان به اندازه سالی گذشت تا باور کنیم «روح الله سلطانی» آسمانی شده است.

تازه به سخنانش فکر می‌کردیم که دائم از شهادت پس از شهید سید جلال می‌گفت و خودش را آماده کرده بود. جایش برای همیشه در لشکر ۲۵کربلا خالی ماند.

#شهید_روح_الله_سلطانی
#شهید_مدافع_وطن
#خاطره
#سالروزولادت


🌸🍃
@Ahmadmashlab1995
Ещё