راه بی پایان ...:
:☆*.:。.✿﷽✿.。.:* ☆:
❤️✨ #کرامات_شهدا ✨♥️شبي داخل سنگر دور هم جمع بوديم و محفلي با صفا و معنوي داشتيم.
در ميان ما پيرمرد مؤمن و متديني بود كه چهره اش ، حبيب بن مظاهر را به ياد مي آورد.
نماز را به امامت او خوانديم.
شب گذشت.
فردا صبح حميد رضا گفت : ديشب خواب ديدم كه مرا به باغ سرسبزي با قصري بزرگ و چند طبقه دعوت مي كنند.
درختان باغ پر از ميوه بود و شاخسارهاي آن از بسياري بار ، خم شده بودند.
من وارد آن قصر زيبا شدم.»
پيرمرد جمع ما كه صداي حميد را شنيد ، خواب را چنين تعبير كرد :
پسرجان! آقا حميد! پرونده ي اعمال تو كم كم دارد بسته مي شود و آن ميوه ها و درخت هاي سرسبز، اعمال تو هستند.
تو چند صباحي بيشتر مهمان مانيستي.
آري ، حميد فقط چند روز پس از آن خواب ميهمان ما بود
و در هجدهم فروردين به خانه ي اصلي اش شتافت.
روای همرزم
#شهيد_حميدرضا_نوبخت─┅═ೋ❅
❄️❅ೋ═┅─
التماس دعا
@AhmadMashlab1995