پیکر محمود رضا سر تا پا غرق خون بود.
پیکر آمد بهشت زهرا(س) و لباسهای رزم از تنش خارج شد
🍃بازوی چپ از کتف جدا بود و با چند عضله به بدن بند بود
😔روی بازو، در اثر ترکشها و موج انفجار، تا روی مچ بشدت آسیب دیده بود
پهلوی چپ پر از جراحت بود
💔بعدا شمردم، روی پیراهن طرف پهلوش ۲۵ جای اصابت ترکش بود
💘سر یکی از ترکشهایی که اصابت کرده بود از زیر کتف راست خارج شده بود.
ساق پای چپ شکسته بود و ترکش کوچکی هم به سرش گرفته بود
با همه جراحاتی که جلوی چشمانم بر پیکرش میدیدم ...
زیبا بود ....
🌟زیباتر از این نمىشد که بشود ....
👌غبطه میخوردم به وضعی که پیکرش داشت.
توی دلم گذشت و زیر لب گفتم ماشاءالله داداش!
ای والله!
🌷حقا شبیه امام_حسین ع شدهای.
اما نه !
شبیه حضرت زهرا س بیشتر ...
💞چه میگویم ؟...
هیچکس نمیدانست حرف آخری داشته یا نه ؟!
آنهایی که بالای سرش رسیده بودند میگفتند :
نفسهای آخرش بود و حرف نمی زد.
نمىدانم ...
شاید وقتی با موج انفجار به دیوار کانال خورد، یا
#زهرا گفته باشد
🌿#شهید_محمودرضا_بیضائی🌸🌱راوے:
#برادر_شهید#هر_روز_با_یک_شهید🌼☘✅ @AhmadMashlab1995