شهید احمد مَشلَب

#الله_اڪبر
Канал
Логотип телеграм канала شهید احمد مَشلَب
@AhmAdmashlab1995Продвигать
1,31 тыс.
подписчиков
16,8 тыс.
фото
3,23 тыс.
видео
942
ссылки
🌐کانال رسمے شهیداحمدمَشلَب🌐 زیر نظر خانواده شهید هم زیبا بۅد😎 هم پولداࢪ💸 نفࢪ7 دانشگاه👨🏻‍🎓 اما☝🏻 بہ تمۅم مادیات پشت پازد❌ ۅ فقط بہ یک نفࢪبلہ گفت✅ بہ #سیدھ_زینب❤ حالا کہ دعۅتت کࢪده بمون🙃 ‌ارتباط @mahsa_zm_1995 شـرایط: @AhmADMASHLAB1375 #ڪپے‌بیو🚫
💐 #خورشیــــد_دوڪــــــوهه


🌺 تمام بدنش آثار شڪنجه بود .اثاری بود به جا مانده از زندانهای ساواڪ .
سال ۵۸ و از روز اول درگیری های ڪردستان به مریوان آمد . فرماندهی سپاه انجا را به عهده گرفت .
فرماندهی سخت ڪوش ، دقیق ، شجاع ، و پر تلاش بود . با شروع جنگ در همان منطقه در مقابل دشمنان سدی محڪم ایجاد نمود .
دی ماه سال ۶۰ به جنوب امد.
تیپ محمد رسول الله را در دوڪوهه پایه گذاری ڪرد .حماسه افرینی نیروهای حاج احمد مثال زدنی بود .
در عملیاتهای فتح المبین و بیت المقدس ڪاری ڪرد ڪه ڪارشناسان جنگی دنیا را به تعجب واداشت .
خرمشهر ڪه به یڪ دژ نظامی نفوذ ناپذیر تبدیل شده بود آزاد شد .
نیروها عاشق او بودند .
همیشه می گفت:من در خط نبرد برادر بزرگتر شما هستم ، در پشت جبهه برادر ڪوچڪتر شما. لذا ڪارهای مقرر را بین بچه ها تقسیم ڪرده بود .
یڪ روز در هفته ڪار نظافت مقر وظیفه خود حاجی بود . از شستن ظرفها تا نظافت دستشویی ها و....

🌺 بچه بسیجی تازه به جبهه امده بود.
اسلحه را اشتباه به دست گرفته بود .
حاج احمد ڪه در حال عبور از ڪنار او بود گفت:فرمانده تو ڪیه؟!
چرا به تو یاد نداده چطور اسلحه دست بگیری؟
آن جوان هم ڪه حاجی رو نمیشناخت گفت:تو چیڪار به فرمانده من داری !اصلا فرمانده من حاج احمد متوسلیانه .
اگر اینجا بود حال تو رو می گرفت ڪه بی خود حرف نزنی !
حاج احمد معذرت خواهی ڪرد و رفت .
دو روز بعد تو مراسم صبحگاه دوڪوهه اعلام شد ڪه فرماندهی لشڪر حاج احمد متوسلیان صحبت خواهند ڪرد .
نوجوان بسیجی سرڪ می ڪشید تا فرمانده لشگر را برای اولین بار ببیند .
یڪدفعه چشمانش از تعجب گرد شد . بعد با خودش گفت:وای ! من با ڪی اینطور صحبت ڪردم . نڪنه بعدا بخواد من رو تنبیه ڪنه ؟!
اما حاجی اهل این حرفها نبود . همیشه می گفت:تو آموزش و نظم نیرو سخت بگیریم تا توی عملیات نتیجه بهتری بگیریم .

🌺 دوران اوج ترورهای منافقین بود . هر روز خبر از شهادت عده ای از مردم مظلوم در شهرها به گوش می رسید . در تهران با حاج احمد به ستاد منطقه ۱۰سپاه رفتیم .
قرار شد از آنجا با یڪ خودرو غنیمتی عراقی به یڪی از مقرهای سپاه برویم .
شیشه های اتومبیل خرد شده بود .
حرڪت با آن هیچ اعتباری نداشت .
به حاجی گفتم:این ماشین امنیت ندارد .
ممڪن است در سر یڪ چهار راه یا در طی مسیر منافقین نارنجڪی داخل آن بیاندازند .

حاج احمد لبخندی زد و گفت:قبل از انقلاب ساواڪ نتوانست با ما ڪاری ڪند . با یاری خدا در مریوان ضد انقلاب نتوانست ما را شڪست دهد . بعثی ها نتوانستند حریف ما شوند .
مطمئن باش منافقین هم نمیتوانند ڪاری از پیش ببرند .
اگر قرار باشد برای من اتفاقی بیفتد در جبهه نبرد با اسرائیل خواهد بود .
این حرف حاج احمد زمانی بود ڪه هنوز خبری از اعزام قوای ایرانی به سوریه و لبنان نبود .

🌺 حاج احمد اسطوره دوران دفاع مقدس ما و از زبده ترین فرماندهان نظامی بود . سال۶۱ به سوریه و لبنان رفت .
یوسف سپاه اسلام سالهاست ڪه در سرزمین ڪنعان مانده .
به امید روزی ڪه از او خبری بیاید ...


#الله_اڪبر
#القدس_لنا


💫🌸💫🌸💫🌸💫


@AhmadMashlab1995