🔹دیوانه چو دیوانه ببیند...
🔹گزارشی از جلسۀ نقد رمان «سمت کالسکه» در مؤسسۀ آپ آرت مان
#سعید_شریفی: ما وقتی با یک نویسنده مواجه میشویم، اولین چیزی که باید دقت کنیم سنت خود نویسنده است. و دوم این که به هوش نویسنده احترام بگذاریم. نویسنده چیزهایی را که در داستان آورده، لابد عمد و قصدی داشته. توقع دارد که مخاطب نه صد در صد چیزهایی که تعبیه کرده، بلکه بخشی از آن را بگیرد.
#حمید_عبداللهیان: یکی از نقدهای من به داستاننویسی معاصر این است که تکراری و رودستنویسی است. خیلی از نویسندهها یا از یک نویسندۀ داخلی تقلید میکنند یا از یک نویسندۀ خارجی. یا از یک مکتب خارجی مثل رئالیسم جادویی یا پست مدرنیسم. این کتابها را میشود بستهبندی کرد، گذاشت کنار و نخواند. تقلید در سبک یا زبان یا بیان.
#سعید_شریفی: با داستانی روبروییم که به جای اینکه اتفاقها و کنشها داستان را پیش ببرد، تأثرات آدمها از همدیگر داستان را پیش میبرد. پیشبرندۀ داستان قرار نیست اتفاق باشد. در این کتاب آدمها برای هم مهماند. برای یک رهگذری که از خیابان عبور میکند، دیدن آدمی که از سرما میلرزد مهم است. یا آن آقای قبهزرین وقتی میخواهد ماجرایی را برای داوود تعریف کند، میگوید اول من باید تو را بپوشانم. چون از سرما لرزیدن تو حواس من را پرت میکند. این تاثرات زنجیرهای میسازد از مواجهۀ آدمها با هم. تأثری که به تحلیل میانجامد و تحلیل است که جای عمل و کنش خشن و معمول را میگیرد.
#حمید_عبداللهیان: خواندن این کتاب کربلاییلو کار سختی است. چون اکشناش خیلی کم است. داستانهایی که اکشن زیادی داشته باشد، جذاب است و آدم را به سمت خودش میکشد. و کربلاییلو با نیاوردن اکشن و تعلیقهای مرسوم داستانی یک نوع خودزنی هم دارد. خودزنی در آثار کربلاییلو هست. در خیالات و مفیدآقا هست. یکی از مهمترین خودزنیها رد کردن طرح داستان است.
گزارش کامل این نشست را اینجا بخوانید:
👇🏼http://goo.gl/2sFJxH