📝بخشی از مقدمۀ
#ابوتراب_خسروی بر کتاب
#شازده_کوچولو_در_مترو:
🔻در دوران معاصر که سینما و دنیای وب مشغلۀ مخاطب و خواننده شده است، به جرئت میتوان گفت به دلیل موانعی که هست، جامعه از تربیت خواننده باز داشته شده است و مطالعه و خواندن به طور جدی آسیب دیده است. به این موضوع، اگر مشکلاتی که در کار نوشتن و انتشار کتاب هست مضاف شود، شرایطی پدید میآید که ما در حال حاضر گرفتار آن هستیم. شمارگان کتاب بهشدت نزول کرده و کتابفروشیها یکی یکی تعطیل میشوند و به جایش قهوهفروشی و اغذیهفروشی تأسیس میشود یا اگر محله
ای خوششانس باشد کافینت تأسیس میشود تا بچهها اوقاتشان را با بازیهای کامپیوتری سپری کنند...
🔻ممکن است بعضی از مخالفان ادبیات معاصر اظهار کنند که این به سبب تأثیرگذار نبودن چنین آثاری هست که البته این بیاقبالیِ خواننده، شامل حتی کتابهای اصلی ادبیات فارسی نیز میشود. قطعاً بیشترین فروش و اقبال را کتابهای کمکدرسی دارند...
🔻در این میان، چند سالی است که نوشتن
#داستان_چندکلمهای رواج یافته است. کلماتی که در کنار هم، با پلاتی از چند کلمه در کنار هم، اشاره به واقعه یا وضعیتی میکند که در شکل آرمانیاش، اصل قضیه مثل کوه یخ در آب ناپیداست و فقط اشارت همان چند کلمه که نوک آن کوه یخ تعبیر میشود، روایت میگردد. بهطور مثال، گفتوگویی که اشاره به وضعیتی پیچیده در جامعۀ ما دارد.
🔻در بازنمایی نقل به مضمونِ داستانی
چندکلمه
ای، دختر گلفروشی از دیگری میپرسد، چرا تو هر بار مجانی به این زن گل میدهی و دخترک پاسخ میدهد که برای اینکه شبیه به مادرم است! آن یکی میپرسد مگر تو مادرت را دیده
ای و او دوباره پاسخ میدهد، نه ندیدهام، ولی گمانم مادرم هم مثل این زن چشمآبی باشد.
📚 کتاب «شازده کوچولو در مترو» گزیده
داستان ها و یادداشت های نخستین دوره
#جشنواره_داستان_پانزده_کلمه ای با موضوع
#کودکان_کار به زودی به همت دبیرخانه
#جایزه_ادبیات_اقلیت منتشر خواهد شد.
🔺@Aghalliat