.
🖋چرا فلسفه؟
#مهدی_انصاریبه عنوان یک دانش پژوه فلسفه، آن چه از استادان نازنینام آموختم این است که، فلسفه ورود به جهان ناشناخته و حرکت در مرزها و آستانهها است. "تنش" ویژگی "تفکر" است؛ فلسفه قرار نیست ما را به یک جایگاه آرامش رهسپار سازد. بارها از من پرسیده شده است که، چگونه به آرامش برسیم؟ و پاسخام همواره یک چیز بوده است: "فلسفه تولید آرامش نمیکند. غایتی ندارد. به مثابهی موجود زندهایست". بدین سان فلسفه مدام در حالِ شدن است، تمام شدنی نیست. دوست داشتن و عاشق بودن است. تعلق خاطر به دانش و حکمت است؛ نمی توان به چنگ آورد، میتوان عاشق بود.
با این تعریف ذکر چند نکته پیرامون فلسفه ضرورت دارد:
۱) هگل در پدیدارشناسی روح میگوید:
”فلسفه را نباید به گزارهها فروکاست”. نمیشود هر فردی برشی از تفکر را بگیرد، آن را مزه مزه کند و آن را در قالب تک جمله به بیرون پرتاب کند.
۲) آنچه در مواجهه با فلسفه اهمیت دارد مفهوم “مسأله” است. دانش فلسفی، فینفسه ارزشی ندارد. مهم این است که مناسبت این دانش را با زیست و اکنون خود پیدا کنیم. فلسفه،معاصر ماست و باید درک کنیم که مسائل ما فلسفی است. نمیشود با آن بازی کرد. باید زیست کرد.یعنی باید فلسفه مسأله ما باشد.
۳) هدف فلسفه و
لوگوس این است که اسطوره و باورداشت اساطیری را به چالش بگیرد. به همین دلیل است که سقراط لقب "خرمگس آتن" را میگیرد. فیلسوف،آتش
لوگوس را در جامعه زنده نگه میدارد و بدیهی است که اسطوره به این قضیه تن نمیدهد. منش اسطورهای هر آینه به دنبال این است که به فلسفه جام شوکران بنوشاند و آن را از سر راه بردارد.
فلسفه بر آن است، باورهای کهنه را _که حاشیه ای از امنیت ایجاد میکنند_ به چالش بگیرد. رسالت فلسفه شکستن پارادایمهای اسطورهای است.
۴)نمیشود پیش از ورود به استخر، شنا آموخت . مگر میشود تن به آب نزد و شنا یاد گرفت. مگر میشود تاوان نداد و سختی را به جان نخرید و خود را دانش پژوه فلسفه نامید.
این یادداشت درد دلی است که در سینه دارم و اعادهای است از فلسفه که این روزها برای تنی چند بازیچه گردیده است، در مقام یک دانشجو که میداند چقدر کم میداند. میداند که فلسفه اصل و او(مهدی انصاری)فرع است.
#فلسفه #مسأله #زیست #اکنون #سقراط #خرمگس_آتن #هگل #پدیدار_شناسی_روح #میتوس #لوگوسwww.instagram.com/academyshamsehwww.academyshamseh.com@academyshamseh