✳ کنت راستوپچین گفت: ولی حضرت پرنس! ما چطور میتوانیم با فرانسویان بجنگیم؟ چطور میتوانیم علیه معلمان و خدایانمان اسلحه برداریم؟ جوانانمان را ببینید، بانوانمان را تماشا کنید، خدایان ما فرانسویانند. آسمان و بهشت ما پاریس است.
صدایش را بلندتر کرد تا گفتههایش را همه بشنوند: لباسهای ما فرانسوی است، افکارمان فرانسویند، احساساتمان فرانسویند. خب شما پشت گردن متیویه را میگیرید و بیرونش میاندازید، چون فرانسوی است و بیسروپاست، اما بانوان ما جلوش به خاک میافتند. دیشب من در یک شبنشینی دعوت داشتم، از پنج بانویی که دیدم سهنفرشان کاتولیک بودندو به اجازه پاپ یکشنبهها کاموادوزی میکنند و خودشان هم به رسم فرانسویان نیمهلخت نشسته بودند. بیادبی است، میبخشید، ولی مثل زنهایی که روی تابلوهای حمامهای عمومی میکشند. بله، حضرت پرنس! وقتی آدم به این جوانهای ما نگاه میکند دلش میخواهد چماق بزرگ پطرکبیر را از توی موزه بردارد و پهلوی آنها را به شیوه اعلای روسی خرد و خمیر کند تا این دیوانگیها از سرشان بیفتد.
#لئون_تالستوی#جنگ_و_صلح #سروش_حبیبی(چاپ دهم، تهران: انتشارات نیلوفر)
جلد ۲، صفحه ۷۹۴.
@Ab_o_Atash