✳️ شاید شگفتآور باشد اگر بگویم بر اساس تجربهٔ بالینی خود و همکاران روانپزشک و روانشناسم، مشکل عمدهٔ مردم در میانهٔ قرن بیستم پوچی است.
گرچه یک دهه پیش، احساس ملالت ناشی از بیمعنایی خندهدار به نظر
میرسید، امروزه پوچی از حالت ملال به بیهودگی و نومیدیای تبدیل شده که از خطرات فراوان خبر
میدهد.
... انسان نمیتواند طولانیمدت با احساس پوچی سر کند: اگر به سوی چیزی رشد نکند، کاملاً راکد و منفعل نمیماند؛ بلکه استعدادهای فروخوردهاش به ناخوشی، نومیدی و در نهایت فعالیتهای ویرانگر تبدیل
میشود. احساس پوچی یا خلأ ... معمولاً از این احساس افراد سرچشمه
میگیرد که از انجام هر کار مؤثر در زندگی خود یا دنیایی که در آن زندگی
میکنند، ناتوانند. خطای درونی حاصل انباشتگی درازمدت این عقیدهٔ خاص فرد دربارهٔ خودش است که قادر نیست به عنوان یک موجود هستیمند زندگی خود را اداره کند یا نگرش دیگران را نسبت به خود تغییر دهد یا تأثير مفیدی بر دنیای اطرافش بگذارد. در نتیجه گرفتار همان حس عمیق نومیدی و بیهودگیای
می شود که بسیاری از مردم روزگار ما به آن دچارند. و از آنجا که خواست و احساسش تغییر مهمی ایجاد نمیکند، خیلی زود خواستن و احساس کردن را کنار
میگذارد.
... از سوی دیگر، بیاحساسی و فقدان عاطفه دفاعهایی هستند در برابر اضطراب. وقتی کسی مدام خود را با خطری مواجه
میبیند که قادر نیست بر آن غلبه کند، آخرین دفاعش این است که حتی از حس کردن آن خطرات هم پرهیز کند.
#رولو_می#عشق_و_اراده #سپیده_حبیب(چاپ چهارم، نشر دانژه، ۱۳۹۷)
صفحات ۳۳ و ۳۴.
@Ab_o_Atash