✳️ حیاطا باغ بودن
آدما سردماغ بودن
بچهها چاق بودن
جوونا قلچماق بودن
دخترا باحیا بودن
مردما باصفا بودن
حوض پرآبی بود
مرد میرابی بود
شبا مهتابی بود
روزا آفتابی بود
حالی بود فالی بود
نونی بود آبی بود
چی بگم؟
نون گندم، مال مردم اگه بود
نمیرفت از گلو پایین به خدا
اگرم مشکلی بود
آجیل مشکلگشا حلش میکرد
بچهها بازی میکردن تو کوچه:
جومجومک برگِ خزون
حمومک مورچه داره
بازی مرد خدا.
- کو؟ کجاست مرد خدا؟! -
سلامی بود علیکی بود
حال جوابسلامی بود
اگه سُرخاب سفیداب رو لُپ دخترا نبود
لُپ دخترام مث گل انار گلی مُلی بود
سفرهها گر همه هفترنگ نبود؛
همه آشپزخونهها دود میکرد
خروسا خروس بودن
حال آواز داشتن
روغنا روغن بود
گوشتی بود، دمبهای بود
ااااای شب جمعهای بود
برکت داشت پولا
پول به جون بسته نبود
آدم از دست خودش خسته نبود
نونی بود پنیری بود
قصهای بود قصهای بود
قصهٔ کک به تنور
قصهٔ
حسن کچل...
#علی_حاتمی#حسن_کچلمحصول سال ۱۳۴۹
مجموعه آثار
فیلمنامههای سینمایی و تلویزیونی
(چاپ اول، تهران: نشر مرکز، ۱۳۷۶)
جلد اول، صفحات ۹۰ و ۹۱.
@Ab_o_Atash