✳ آشنایی [آیت
الله خامنهای] با امام خمینی
آشنایی بیشتر آقای خامنهای با آیت
الله خمینی از آنجا شروع شد که تابستان، با تعطیلی حوزه علمیه قم، یا ماه رمضان که میخواست برای گذراندن تعطیلات به مشهد برود، برای خداحافظی نزد استاد رفت. رسم برخی طلبههاست که در چنین زمانی به دیدن مدرس خود میروند و از او خداحافظی میکنند:
«ایشان نشسته بود روی تشک و دورش نیمدایرهای از کتاب روی زمین چیده شده بود؛ مشغول مطالعه بود ... دو سه جمله با ایشان صحبت و احوالپرسی کردم: ... اجازه بفرمایید، میخواهم مسافرت کنم، مشهد بروم.»
آقای خمینی او و پدرش را میشناخت. کوتاه، از مشهد، احوال پدر و اوضاع پرسید و بعد: «سلام برسانید. دو سه کلمه بیشتر حرف نداشتند.»
همین رسم، هنگام بازگشت طلبه از شهر و دیار خود به قم تکرار میشد. دیگر دیدار غیر رسمی با آیت
الله خمینی، زمانی بود که ایشان در ایام فاطمیه مجلس روضه داشت. روضهخوان،
#کوثری بود. طلبهها در اتاقی که مراسم برگزار میشد مینشستند و دور آن را پر میکردند. آقای خمینی نزدیک در، چهار زانو مینشست و با ورود هر طلبهای، برای احترام تکانی میخورد. «خیلی آرام و خیلی باوقار... [گویی] تکلیف است که دو سه جملهای صحبت کند، و الا صحبت نمیکردند. صَبَّحکُمُ
الله بِالخیر. و تمام میشد. باز سرشان پایین بود... مشغول فکر و مطالعه ذهنی بودند.»
گاه اتفاق میافتاد که پیش از آغاز روضه یا پس از آن طلبهای بحث علمی میکرد؛ پرسشی داشت. آیت
الله خمینی آهسته و آرام و به اندازه پاسخ میداد. اگر آن طلبه میتوانست با پرسشهای بعدی حاج آقا را سر شوق آورد، موضوع فرق میکرد. «دیگر آن وقار و متانت... را نداشتند. مفصل بحث میکردند. داد میکشیدند... نه و نو میکردند، دعوا میکردند؛ کارهایی که توی بحث فقهی روحانیون و علمای خودمان معمول است.»
گرفتگی، سکوت و در خود فرو بودن آقای خمینی وقتی برطرف میشد که یکی از رفقای خود را میدید؛ سر شوق میآمد و شکفته میشد. سید علی آقا به یاد میآورد لحظهای را که آقای سید محمدصادق لواسانی وارد مجلس روضه شد؛ «آنچنان شتابزده و بیصبرانه بلند شدند، خندیدند، خندهای شیرین... روبوسی کردند... پهلوی خودشان نشاندند، مشغول صحبت شدند...» که گویی این شخص همان صاحب مجلس چند لحظه پیش نیست.
#هدایت_الله_بهبودی#شرح_اسم#زندگینامه_آیت_الله_سید_علی_خامنه_ای۱۳۱۸ الی ۱۳۵۷
#موسسه_مطالعات_و_پژوهشهای_سیاسی@Ab_o_Atash