✳️ شکستن بایکوت بزرگترین تراژدی ایران
این روزها فیلمی بر خلاف جریان فیلمهای زرد سینمای ابزورد و روشنفکری ایران، در حال اکران است. فیلمی که برای اولین بار بایکوت و سکوت بزرگترین تراژدی قرن معاصر را شکسته است و نسلکشی میلیونها ایرانی را روایت میکند.
واقعهای که در پی جنگ جهانی اول اتفاق افتاد و ایران علیرغم اعلام بیطرفی، بیشترین آسیب را حتی از کشورهای شرکت کننده در جنگ دید.
در حالی که نخستوزیر ایران موضع بیطرفی را به طرفین درگیر در جنگ اعلام کرده بود، نیروهای انگلیس و روس به بهانهٔ جلوگیری از پیوستن و همکاری ایران با آلمان از نقاط مختلف وارد کشور شدند؛ تا بدین صورت از جغرافیا و منابع کمنظیر ایران که برای ادامهٔ جنگ ضروری بود، استفاده کنند.
اما با وقوع انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه و خروج نیروهای روس از ایران، انگلیس برنامهریزی خود را برای تصرف و استعمار تمام ایران آغاز کرد و از سال ۱۹۱۷ کل ایران به اشغال نیروهای انگلیسیها درآمد.
دولت بریتانیا با پایهگذاری قحطی در ایران، برنامه کنترل کامل و بدون مقاومت مردم ایران را در دستور کار خود قرار میدهد که به موجب این کار حدود نیمی از جمعیت کشور قربانی قحطی و بیماریهای مسری ناشی از ورود سربازان انگلیسی به کشور میشوند.
هنوز با گذشت قریب به یک قرن از این واقعه، اسناد قتلعام قریب به ۱۰ میلیون ایرانی، در ردیف اسناد طبقهبندیشده و سری انگلستان قرار دارد و این کشور از انتشار آنها ممانعت میکند.
طبیعی است روایت چنین واقعهٔ مهمی آنهم در زمانی که روشنفکران وطنی برای جنایتکاران خارجی سوت و کف میزنند و افتخار سینمای ایران یک فیلم سیاهنما و پر از نماد وطنفروشی میشود و کارگردان اسکار گرفتهٔ ما برای نشان دادن صلحدوستی، بیغیرتی رابه تصویر میکشد، مردانی از جنس
#ابوالقاسم_طالبی لازم است تا با زبان صریح خود متن و اسناد تاریخی را به قصه تبدیل کنند و از آن یک اثر ماندگار بسازند و غیرت و تعصب ایرانی را در مقابل استعمار به تصویر بکشند.
روایت طالبی در
#یتیمخانه_ایران به لحاظ فنی و محتوایی در اوج شروع میشود؛ همان صحنههای اولیه قهرمان اصلی یعنی محمدجواد (
#علیرام_نورایی) غیرت و تعصب ایرانی را در پاره کردن زنجیرهای استعمار به رخ میکشد و این تصویرسازی با تأکید بر جزئیاتی مثل تلاشهای او در زیر باران شدید در حال جابهجا کردن میخی که زنجیر به آن بسته شده است، دور از چشم محافظان و در نهایت بیرون کشیدن آن با دندان و به تصویر کشیدن این تلاشها از زیر گاری با جابهجا شدن میخ و قطرات باران و خونی که از کنار آن میچکد، صحنههای جزئی اما بسیار زیبا و جذابی را برای مخاطب میسازد.
اما روایت کلاسیک و سادهٔ یتیمخانهٔ ایران دیگر مثل سکانس اول اوج ندارد و بعضاً دچار شعارزدگیهایی هم میشود. علت آنهم حجم بالای اطلاعاتی است که طالبی باید تنها در یک فیلم سینمایی آنها را بگنجاند و به همین خاطر قسمتهایی از داستان، صراحتاً از زبان شخصیتها و راوی داستان (که نحوهٔ روایت آن بسیار نامطلوب است) شنیده میشود. به همین خاطر روایت به صورت خطی و بدون فراز و فرود و گرهگشایی برای بیننده پیگیری میشود.
در حالی که میشد با پرداختن به حواشی واقعه و بیشتر پرداختن به زمینههای این جنایت به صورت جزئی و ارائهٔ تنها بخشی از حجم اطلاعات جمعآوریشده چنان مخاطب را همراه کرد که با چشمانی اشکبار سالن سینما را ترک کند... جدای از نقصهای روایت این واقعه، بخش دیگری که میتوانست در همراهکردن مخاطب نقش مهمی داشته باشد اما به آن در سطح یک اثر فاخر تاریخی ایرانی توجه نشده است، موسیقی فیلم است که به هیچ عنوان شاخص و تهییج کننده مخاطب نیست در حالی که اثر ساخته شده، یک فیلم شاخص تاریخی و ملی است.
اما با وجود این نقصها نمیتوان میزانسنهای خوب و تنوع لوکیشنهای استفاده شده را نادیده گرفت چرا که به جذابیت و پویایی داستان کمک میکنند و صحنههای تکاندهنده از قحطی، مخاطب را متأثر میکند... از این رو مخاطب میتواند نتیجه ماهها تحقیقات را تنها در ۱۲۰ دقیقه ببیند و با آن همراه شود. به همین خاطر دیدن فیلم یتیمخانهٔ ایران را نباید از دست داد.
#محمدرضا_فهیمی#روزنامه_جوانیکشنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۵
ص ۶.
@Ab_o_Atash