✳ یکی را زنی صاحب جمال جوان درگذشت
و مادر زن فرتوت به علت کابین
در خانه متمکن بماند
و مرد از محاورت او به جان رنجیدی
و از مجاورت او چاره ندیدی تا گروهی آشنایان بپرسیدن آمدندش. یکی گفتا چگونهای
در مفارقت یار عزیز؟ گفت: نادیدن زن بر من چنان دشخوار نیست که دیدن مادر زن.
گل به تاراج رفت
و خار بماند
گنج برداشتند
و مار بماند
دیده بر تارک سنان دیدن
خوشتر از روی دشمنان دیدن
واجب است از هزار دوست برید
تا یکی دشمنت نباید دید
#مصلح_الدین_سعدی_شیرازی#گلستان_سعدی#باب_پنجم#در_عشق_و_جوانیحکایت ۱۵.
نسخه اینترنتی (بدون ناشر
و شماره صفحه)
#ادخال_سرور@Ab_o_Atash