✳بارتلبی محرّر
گزارش از این قرار بود که «
بارتلبی» در واشنگتون کارمند جزئی در «دایره مرسولات باطله» بوده که غفلتاً متعاقب یک تغییر و تحول اداری از کار برکنار شده است. وقتی به این شایعه فکر میکنم، نمیتوانم احساسی را که به من دست میدهد بخوبی بیان کنم. مرسولات باطله! آیا شبیه آدمهای مُرده به نظر نمیرسد؟ مردی را مجسم کنید از بداقبالی و بالذاته مستعد یأس و کسالت. برای این خُلقیات آیا مشغلهای تشدیدکنندهتر از کار با نامههای باطله و دستهبندی آنها برای سوزاندن هست؟ زیرا گاری گاری از آنها را به طور سنواتی میسوزانند. گاهی کارمند رنگپریده در میان تای کاغذی حلقه انگشتری مییابد. شاید انگشتی که مقصد آن بوده اکنون در گور پوسیده باشد. اسکناسی که به قصد اعانت در اسرع وقت ارسال شده، در حالی که نیازمندش دیگر نه میخورد و نه گرسنه میشود. رحمت خدا بر آنان که مأیوس مُردند. استدعای امید برای آنان که ناامید مُردند. اخبار مسرتبخش برای آنان که از رنجهای تسکین نیافته نفسبریده مُردند. در مأموریتهای زندگی، این نامهها به سوی مرگ میشتابند.
آه،
بارتلبی! آه، انسان.
#هرمان_ملویل#یک_درخت_یک_صخره_یک_ابرمجموعه برجستهترین داستانهای کوتاه
#بارتلبی_محررصفحات ۱۴۶ و ۱۴۷.
@Ab_o_Atash