✳️ تحصن باز هم ادامه یافت. سرانجام دستوری که نباید میرسید، رسید: «حتی اگر دههزار نفر هم کشته شوند؛ امشب آستانه و مسجد باید فتح شود.» جای هیچ چون و چرایی هم نبود، چون دستور را شاه (رضاشاه) شخصاً ابلاغ کرده بود. قبل از انجام عملیات، نظامیها عدهای از سرشناسان را با ترفند از جمعیتِ متحصن خارج کردند تا مبادا ریخته شدن خون آنها برایشان شر شود و مردم به خونخواهی آنها قیام دوبارهای راه بیندازند. ماندند مردم عادی که عموماً هم خاوریهای اطراف مشهد بودند؛ گویا شاه برای اجرای تمایلات همایونیاش، مقداری خون لازم داشت...
"پیتر آوری" نوشته: «نیروهای ارتش که مجهز به مسلسل بودند، به داخل مسجد هجوم بردند.» حرم توسط نظامیها و تجهیزاتشان، از هر طرف محاصره شد و ناگهان صدای تیراندازی صحن مسجد (گوهرشاد) را پر کرد و بعد از آن از هر گوشه و کنار، صدای ضجه و ناله و فریاد کمکخواهی به آسمان رفت. یک ساعتی طول کشید تا مسجد فتح شد و نظامیها آن را تحت کنترل خود گرفتند. گفتهاند که آمار درستی از کشته شدهها در دست نیست. همه رعایایی بودند گمنام، زائرانی از ولایات، که بعد از فتح مسجد، کشته و زخمیشان را جمع کردند و در یک گور دستهجمعی دفن کردند.
صدر نوشته: «کشتار، بیرحمانه بود و مقتولین زیاد، و دیوارهای مسجد و مقصوره تا بالا به خون ملوث.» بعد از فاجعه مشهد، سایه وحشت بر همه شهرهای ایران افتاد و دیگر از هیچ شهری صدایی به اعتراض برنخاست.
#الهام_یوسفی#زن_روز (گزارشی کوتاه از کشف حجاب رضاخانی)
انتشارات
#میراث_اهل_قلمکتاب دانشجویی
صص ۳۴ و ۳۵.
@Ab_o_Atash