✳ دکتر
#مصدق بعد از دوران نخستوزیری، روزی در زندان از شهامت و بزرگواری مادرش
#نجمالسلطنه تعریف میکرد و میگفت:
برای اولین بار مرا از اصفهان به نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب کرده بودند. سن من به حد نصاب قانونی نرسیده بود و من هم اعلام قبولی نکرده بودم، ولی یکی از روزنامهها با عبارت زنندهای، نسبتهای ناروا به من داده بود که از شدت حملات ناجوانمردانهاش، تب کردم و بستری شدم.
مرحومه مادرم بر سر بالین من آمد و پرسید: «چرا این وقت روز خوابیدهای؟»
روزنامه را به او دادم و گفتم: ببین چه نسبتهای بدی به من داده است!
مادر مختصراً خواند، سپس روزنامه را پرت کرد و با تشر به من گفت: برای همین تب کردهای؟
گفتم: بله.
با نوک پا چند بار به پایم کوبید و با ناراحتی گفت: پاشو! پاشو! اگر تحمل این حرفها را نداشتی، چرا حقوق خواندی؟ میخواستی طبیب شوی.
و بعد اضافه کرد: «قدر و قیمت هر کس در اجتماع، به اندازه زحمت و مشقتی است که در راه آن اجتماع و مردم متحمل میشود.»
دکتر مصدق بعد از نقل این خاطره گفت: آقا! من از بستر پا شدم و از آن به بعد هیچوقت بدگوییها، ناسزاها و نسبتهای دروغ در من اثر نگذاشت.
#مسعود_لعلی#به_دنیا_آمدهایم_تا_آن_را_تغییر_دهیمنشر بهار سبز
صفحه ۱۰۹.
@Ab_o_Atash