✳️ وارد که میشوی انگار قدم به دنیای دیگری گذاشتهای. بوی سبزی و میوه تازه، مشامت را پر میکند، بستههای کوچک تربچههای نقلیِ قرمز و سبزیهای محلی که هنوز شبنمِ صبحگاهی روی برگهایشان برق میزند، چشمهایت را نوازش میدهد. گوشهایت پی صدایِ مرغ، خروس، غاز و اردک میدود. صدای مردمی كه با هم در حال صحبت هستند و فروشندههايی كه با شور و حال، اجناس را با آوازهای خاص محلی تبليغ میكنند، نشاط و هیجان را به قلبت سرازیر میکند. اینجا همه چیز بوی زندگی دارد. حتی لباسهای بعضی از پیرزنها هنوز شلیتههای پرچین و رنگارنگ است.
جلوتر که میروی ریسههای سیر، پیاز و گمجهای سبزِ سفالی توجهت را جلب میکند. تخممرغهای محلی تازه که در زنبیلهای دستبافت مرتب چیده شده است، عسل تازه، گردوی محلی و پنیر سیاهمزگی معدهات را برای خوردن به وجد میآورد.
چشمت میافتد به گوشهای دیگر، زنِ مهربان روستایی چادرش را به کمر بسته و با لبخند نمکیاش نگاهت میکند. منتظر مشتری است که از راه برسد و حاصل دستهای پینه بستهاش را بخرد. بطریهای آب ِنارنج، آب ِانار و آبِ غوره، شیشههای کوچک و سبزِ دلار و ظرفهای سیرترشی هفت ساله، انگار اینجا مهمانی رنگهاست.
حتی دیدن این همه تنوع، لبخندِ رضایت را بر لبان هر رهگذری مینشاند.
اینجا موزهای زنده با مجموعهای ازمحصولات، گویشها، آواها، عطرها و رنگهاست. اینجا «
#بازار_هفتگی_گیلان» است؛ سرزمین شور و برکت و رنگ و زیبایی؛ گوشهای از بهشت ایران.
#فاطمه_دولتی #ماهنامه_پیام_زنفروردین ۹۵، شماره ۲۸۸
صفحه ۲۰.
@Ab_o_Atash