✳ وجوه شرعی را خرج طلای زنان و دخترانتان میکنید!
یکی از طلاب درخواست کرد دیداری خصوصی با شهید
صدر داشته باشد. او از نظر مالی بسیار در مضیقه بود و در این دیدار برای انجام عمل جراحی همسرش از ایشان کمک مالی خواست. شهید
صدر در آن دوره وضعیت مالی بدی داشت و شدیداً در تنگنا بود، اما با اینحال صد دینار به این طلبه کمک کرد و عذرخواهی کرد که مبلغ آن کم است. آن طلبه این مبلغ را که در آن زمان پول زیادی به شمار میرفت، گرفت و تشکر کرد.
بعداً آن طلبه در یکی از مجالس نجف درباره بخشندگی و دستودلبازی شهید
صدر حرف زده و ماجرای خودش را تعریف کرده بود. یکی از افرادی که در آن جلسه حاضر بود و ماجرا را شنیده بود، با اینکه نیازی به پول نداشت از روی طمع تصمیم گرفت داستان این طلبه را تکرار کند. برای همین نزد شهید
صدر آمد و با ذکر همان دلیل از ایشان پول خواست. شهید
صدر از او عذرخواهی کرد و گفت هر وقت پول به دستش برسد درخواست او را انجام میدهد.
این مرد فکر کرد شهید
صدر این عذر را بهانه کرده تا به او چیزی ندهد و واقعاً اینطور نیست که پول نداشته باشد. برای همین شروع کرد با انواع ناسزا و تهمتها به شهید
صدر حمله کرد و گفت: «شما وجوه شرعی را خرج طلای زنان و دخترانتان میکنید و برای خودتان قصر میسازید و ماشین میخرید. دو روز قبل فلانی آمد و شما به او صد دینار دادید، اما امروز که من آمدم چیزی به من نمیدهید». شهید
صدر همچنان ساکت بود و گوش میداد و سعی داشت تا آنجا که میشود او را آرام کند، ولی تلاشهایش بیفایده بود.
من که حرفهای وقیحانه او را میشنیدم، عصبانی شدم و تصمیم گرفتم تنبیهش کنم. برای همین وقتی که او میخواست برود، من هم همراهش از درِ کتابخانه بیرون رفتم. شهید
صدر که از حالت چهرهام فهمیده بود من چه قصدی دارم، از من خواست بنشینم و خودش همانطور ساکت ماند. وقتی صدای بسته شدن در خانه را شنید و مطمئن شد آنمرد از خانه بیرون رفته، به من گفت: «میخواستی چه کار کنی؟». به او قصدم را گفتم. گفت: «ناراحت نباش، من حرفهای بیشتر و تندتری از اینکه شنیدی میشنوم. تو باید به اندازه مسئولیتی که داری اخلاق و تحملت را بالا ببری. من با وجود اتهامها و ناسزاهایی که از این مرد شنیدم، نسبت به او کینه و تنفر پیدا نمیکنم، چون او اگر اوضاع مرا میدانست این حرفها را نمیزد. روزی فرا میرسد که خودش پشیمان میشود و اشتباهاتش را اصلاح میکند».
به خواست خدا آن روز فرا رسید؛ او نزد شهید
صدر آمد و عذرخواهی کرد و دست و پای شهید
صدر را بوسید. در آنهنگام شهید
صدر نصیحت خود را به یاد من آورد و گفت: باید با مردم اینطور رفتار کنیم.
#محمدرضا_نعمانی#شهید_الامة_و_شاهدها مركز الابحاث والدراسات التخصصية للشهيد الصدر
جلد ۱، صفحه ۱۷۷.
#سیدمحمدباقر_صدر@Ab_o_Atash