✳ امام نسبت به مسئله محرم و نامحرم و برخورد با نامحرم، بسيار مقيد بودند. من حدوداً ۱۱ سال داشتم و هنوز چادر چيت سر میكردم. آقاي اشراقی [داماد اول امام] ما را دعوت كرده بودند و من همراه ايشان به مهمانی رفتم. آقای اشراقی باغچهای داشتند كه وسط آن معبری بود و آنجا دو سه تا صندلی گذاشته بودند كه در آنها امام و آقای اشراقی روی صندلی نشستهاند. آن روز كسی در را باز كرد و خود آقای اشراقی به استقبال آمدند. ما به خاطر قضيه نامحرم بودن، جلوی شوهر خواهرها نمیآمديم. من يكه خوردم و از امام پرسيديم: «سلام بكنم؟» امام گفتند: «واجب نيست». من چون خجالت میكشيدم با آقای اشراقی روبهرو بشوم و سلام نكنم، از مسير خارج شدم و رفتم ميان علفها و گياهان باغچه و از آن معبر نرفتم تا با ايشان روبهرو نشوم. الآن هم منزل ما اينطوری است كه مردها و زنها به خاطر مهمانی دور هم نمینشينند، مگر به خاطر مراسم و مسائل جدی شرعی.
بعد از انقلاب خود من در تلويزيون، سمينارها، سخنرانیها و جلساتی كه آقايان و خانمها حضور داشتند، حضور فعال داشتم و امام هرگز نگفتند نرويد و اين كار را انجام ندهيد، ولی در همان دوران اگر شوهر خواهرم میآمدند، اين طور نبود كه سفره زنها و مردها يكی باشد. رفتوآمد بود اما مردها جدای از زنان در اتاقهای مختلف پذيرايی میشدند.
⬅ سفره محرم و نامحرم جدا بود
تا آخرين لحظه زندگی امام، همواره سفره محرم و نامحرم جدا بود. يك بار مادرم به امام گفته بودند: «ما امشب منزل نفيسه خانم - دختر بزرگ آقای اشراقی - دعوت داريم». امام فكر كرده بودند كه در منزل نفيسه خانم، همسرش و شوهر خواهرهايشان هستند و مرد و زن با هم هستند و به مادرم گفته بودند: «اين مجلس، مجلس حرام است. شما میخواهيد به مجلس حرام برويد؟» مادرم گفته بودند: «همه به من محرم هستند.» امام گفته بودند: «به دخترها كه محرم نيستند». مادر گفته بودند: من میروم كه به همه مردها محرم هستم (دامادها و احمد). امام در اين مورد بسيار دقت میكردند.
#زهرا_مصطفوی#ماهنامه_پاسدار_اسلامخرداد ۱۳۹۰، صفحه ۱۲.
#سید_روح_الله_موسوی_خمینی#سبک_زندگی_اسلامی@Ab_o_Atash