✳️ هبوط در کویر
اول آبی بود این دل، آخر اما زرد شد
آفتابی بود؛ ابری شد، سیاه و سرد شد
آفتابی بود، ابری شد، ولی باران نداشت
رعد و برقی زد ولی رگبارِ برگِ زرد شد
صاف بود و ساده و شفاف، عین آینه
آه، این آیینه کی غرق غبار و گرد شد؟
هر چه با مقصود خود نزدیکتر میشد، نشد
هرچه از هر چیز و هر ناچیز دوری کرد، شد
هرچه روزی آرمان پنداشت، حرمان شد همه
هرچه میپنداشت درمان است، عین درد شد
درد اگر مرد است با دل راست رویارو شود
پس چرا از پشت سر خنجر زد و نامرد شد؟
سر به زیر و ساکت و بیدست و پا میرفت دل
یک نظر روی تو را دید و حواسش پرت شد
بر زمین افتاد چون اشکی ز چشم آسمان
ناگهان این اتفاق افتاد: زوجی فرد شد!
بعد هم تبعید و زندان ابد شد در کویر
عین مجنون از پی لیلی، بیابانگرد شد
کودکِ دل شیطنت کرده است یک دم در ازل
تا ابد از دامن پرمهر مادر، طرد شد
#قیصر_امینپور#دستور_زبان_عشق#مجموعه_کامل_اشعار(چاپ نهم، تهران: انتشارات مروارید، ۱۳۹۱)
صفحات ۴۸ و ۴۹.
@Ab_o_Atash