الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)

#کرببلا_رفتن_بس_ماجرا_دارد
Канал
Логотип телеграм канала الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)
@ALVARESINCHANNELПродвигать
537
подписчиков
10,3 тыс.
фото
645
видео
247
ссылок
❤️رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤️ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @alvaresin1394
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#کرببلا_رفتن_بس_ماجرا_دارد

#اربعین_نزدیک است و خیلی ها از عاشقان حسینی آماده شرکت در راهپیمایی اربعین میشوند
امسال هم جمعی از همسنگران تخریبچی از #هیات_الوارثین عازم این عملیات فرهنگی هستند.
یاد اون روزهایی بخیر که برای راضی کردن مادرهامون برای حضور در جبهه قول آزادی راه کربلا رو میدادیم.
و وقت اعزام هامون به جبهه دست جمعی زمزمه میکردیم...
زایرین آماده باشید... کربلا در انتظار است
یا اینکه با همه ی توان وجودمون فریاد میزدیم..
این حمله غوغا میکنیم... راه نجف وا میکنیم.
یادم میاد آخرین سخنرانی فرمانده مون #شهید_حاج_سید_محمد زینال حسینی #فرمانده_تخریب لشگر10 وقتی که غواص ها مهیای #عملیات_کربلای 5 میشدند ازقول امام راحل فرمودند. که امام گفته به رزمنده ها بگید شما کربلا میرید و من هم می آییم و اونجا با هم نماز میخونیم.
#شهید_حسن_مقدم که چند روز قبل از محرم در عملیات کربلای 2 شهید شد این شعر رو زمزمه میکرد..
اگه باز بشه یه روزی را کربلات حسین..... من میام تو راه و میشم سگ زوارات حسین.
#مداح_شهید_امیر_مسعود_تابش بارها توی مجلس روضه و دعا این رباعی رو میخوند
آنانکه غمت به جان خریدند حسین
یکباره دل از جهان بریدند حسین
افسوس که خونین کفنان ایران
جان دادن و کربلا ندیدن حسین
آخرش هم در عملیات کربلای یک در نزدیک ترین فاصله به کربلا و ازداخل میادین مین #شهر_مهران با انفجار مین والمر به معراج رفت.
همه جا سخن از آزادی راه کربلا بود اون شهیدانی که من توفیق درک حضورشون را داشتم همه در آرزوی زیارت کربلا روز و شبشون میگذشت.
روزهای سال پایانی جنگ یعنی سال 67 روزهای سخت و تلخی بود. بچه ها به شوخی این نوحه معروف را با هم میخوندند که...
کربلا کربلا ما داریم میاییم... و بعد ادامه میدادند.. اگرمورچه بودیم تا حالا رسیده بودیم... اگه لاک پشت بودیم قدس وگرفته بودیم.
وتوی خنده هاشون میگفتند.. اگرم نیایم.. یارم میایه دلدارم میایه...
وآخرکلام
روزهای سخت #عملیات_عاشورایی_خیبربود
روزهایی که پیام امام رسیده بود که #جزیره_مجنون باید حفظ شود
همون روزهایی که فرمان رسیده بود ، همه برند جزیره و بجنگند تا مجنون سقوط نکنه.
توی این هیاهو وارد خط مقدم تیپ سیدالشهداء علیه السلام شدیم.
قبل از اینکه به #دهکده ، که اوج درگیری بود برسیم اونقدر آتش دشمن سنگین شد که مجبور شدیم به زمین بچسبیم. همه جا رو گرد و خاک گرفته بود. دهها تانک دورما بودند و با گلوله مستقیم رزمنده ها رو نشونه میرفتند.
توصیف اون غوغا برای من خیلی مشکله.
یه مقدار گرد و خاک که خوابید سینه رو یه کمی ازخاک بلند کردم و نگاهی به اطراف انداختم. یه تصویری توی ذهنم حک شد که تا عمر دارم یادم نمیره.
یه رزمنده به صورت افتاده بود که از کمر به پائین رو نداشت. معلوم بود که یکی از گلوله های مستقیم تانک نصیبش شده.
اما پشت #لباس_خاکیش که با خونش گلگون شده بود یه جمله ای نوشته بود که شرح همه ی سرنوشتش بود.
نوشته بود با خط خون...
#کرببلا_رفتن_بس_ماجرا_دادرد
یاد همه شون بخیر
جامونده از شهدا #جعفر_طهماسبی
🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@alvaresinchannel
شهید_صمد_یکتا_فرمانده_گردان_المهدیع.mp4
548.6 KB
🌹🌹🌹
🌹
☑️ #کرببلا_رفتن_بس_ماجرا_دارد

بگو مگوی فرمانده گردان خط شکن المهدی(ع) لشگر10
#شهید_صمد با سردار فضلی چند روز مانده به عملیات #کربلای_یک
#مشدی_مهران_رو_امام_گفته_عمل_کنید
🔴 #المهدی(ع) با تمام توان به فرماندهی #برادر_صمد آماده انشاءالله وارد #عملیات_مهران و آزاد سازی مهران و مسولیت خطیری که به عهده اش هست به نحو احسن انجام میدهد
#حاج_علی...................... #یا_علی
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#با_شرح
این تصویر نادر یکی از #اسناد_دفاع_مقدس است
شاید تا حالا از این تصویرها ندیده باشید
اما رزمنده های دفاع مقدس بارها این رو تجربه کرده اند

وقتی به ایستگاه راه آهن میرسیدی ، با برگه مرخصی میتونستی بلیط بگیری
دو نوع بلیط داشتیم.
اونایی که جلوتر بودند و زودتر میرسیدند #ایستگاه_راه_آهن و مسافر کم بود توی کوپه های 6 نفره با صندلی های کشویی جا میگرفتند و اون های دیگه بلیط ایستاده بهشون میرسید.

بله بلیط ایستاده؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!
البته این روش بیشتر برای اون هایی بود که میخواستند از جبهه با قطار به شهرهاشون برند

یعنی اینکه از اهواز تا تهران 16 ساعت و یا از اندیمشک 14 ساعت میبایستی روی پا می بودی
معمولا قطارها عصرها حرکت میکردند تا عمده اوقات حضور بچه های رزمنده در قطارها در شب سپری شود.
دوسه ساعت از حرکت قطار هوا تاریک میشد و بچه ها در قطاری که از جبهه برمیگشت سور و سات رو برقرار میکردند.
صندلی های کشویی رو میکشیدند و کف صندلی ها چفیه پهن میکردند.
اون هایی که برای شام شب در قطار کنسرو خاویار بادمجان و یا کنسرو ماهی با نون آورده بودند روی چفیه ها میچیدند و مشغول شام میشدند
و اون هایی که وضعشون بهتر بود نون و همبرگرهای سفت قطار رو که به شوخی بهش لنگه کفش میگفتند نوش جان میکردند.
و اون هایی هم که داخل راهروها جاشون بود ایستاده و یا نشسته همبرگر لای نون میگذاشتند و غریبانه با ولع میخوردند.
قبل از خواب اون هایی که توی کوپه ها بودند به بیرونی ها تذکر میدادند که یه جوری بخوابید که شب اگر خواستیم برای قضای حاجت بریم لگدتون نکنیم.
.....................موقع خوابیدن وسط راهروهای قطار همه درازکش میشدند.
حالا سختی های زمستون و تابستون رو هم بهش اضافه کنید.
بچه ها با خنده به هم میگفتند : جای مادرامون خالیه.... ببیند دردونه هاشون به چه روزی افتاده اند.
زمستون ها تا میرسیدیم تهرون با اون سیستم گرمایش قطارهای زمان جنگ اکثر بچه ها که عمده شون نوجوان و جوان بودند سرما میخوردند.
و اون چند روزه مرخصی میبایستی اهل خونه بهشون آش و شلغم میدادند.
یادش بخیر
با همه سختی هاش شیرین بود
یاد ندارم و یاد نداریم کسی گله کرده باشد.

#کرببلا رفتن بس ماجرا دارد
دیدار جانانه رنج و بلا دارد.
جامانده از شهدا
#جعفر_طهماسبی
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#با_شرح
این تصویر نادر یکی از #اسناد_دفاع_مقدس است
شاید تا حالا از این تصویرها ندیده باشید
اما رزمنده های دفاع مقدس بارها این رو تجربه کرده اند

وقتی به ایستگاه راه آهن میرسیدی ، با برگه مرخصی میتونستی بلیط بگیری
دو نوع بلیط داشتیم.
اونایی که جلوتر بودند و زودتر میرسیدند #ایستگاه_راه_آهن و مسافر کم بود توی کوپه های 6 نفره با صندلی های کشویی جا میگرفتند و اون های دیگه بلیط ایستاده بهشون میرسید.

بله بلیط ایستاده؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!
البته این روش بیشتر برای اون هایی بود که میخواستند از جبهه با قطار به شهرهاشون برند

یعنی اینکه از اهواز تا تهران 16 ساعت و یا از اندیمشک 14 ساعت میبایستی روی پا می بودی
معمولا قطارها عصرها حرکت میکردند تا عمده اوقات حضور بچه های رزمنده در قطارها در شب سپری شود.
دوسه ساعت از حرکت قطار هوا تاریک میشد و بچه ها در قطاری که از جبهه برمیگشت سور و سات رو برقرار میکردند.
صندلی های کشویی رو میکشیدند و کف صندلی ها چفیه پهن میکردند.
اون هایی که برای شام شب در قطار کنسرو خاویار بادمجان و یا کنسرو ماهی با نون آورده بودند روی چفیه ها میچیدند و مشغول شام میشدند
و اون هایی که وضعشون بهتر بود نون و همبرگرهای سفت قطار رو که به شوخی بهش لنگه کفش میگفتند نوش جان میکردند.
و اون هایی هم که داخل راهروها جاشون بود ایستاده و یا نشسته همبرگر لای نون میگذاشتند و غریبانه با ولع میخوردند.
قبل از خواب اون هایی که توی کوپه ها بودند به بیرونی ها تذکر میدادند که یه جوری بخوابید که شب اگر خواستیم برای قضای حاجت بریم لگدتون نکنیم.
.....................موقع خوابیدن وسط راهروهای قطار همه درازکش میشدند.
حالا سختی های زمستون و تابستون رو هم بهش اضافه کنید.
بچه ها با خنده به هم میگفتند : جای مادرامون خالیه.... ببیند دردونه هاشون به چه روزی افتاده اند.
زمستون ها تا میرسیدیم تهرون با اون سیستم گرمایش قطارهای زمان جنگ اکثر بچه ها که عمده شون نوجوان و جوان بودند سرما میخوردند.
و اون چند روزه مرخصی میبایستی اهل خونه بهشون آش و شلغم میدادند.
یادش بخیر
با همه سختی هاش شیرین بود
یاد ندارم و یاد نداریم کسی گله کرده باشد.

#کرببلا رفتن بس ماجرا دارد
دیدار جانانه رنج و بلا دارد.
جامانده از شهدا
#جعفر_طهماسبی
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#دیدار_جانانه_رنج_و_بلا_دارد
#کرببلا_رفتن_بس_ماجرا_دارد

حکایت شهادت مردی از دیار پهلوانان
سردار #شهید_حسین_اجاقی
✍️✍️✍️ راوی : #اکبر_اسماعیلی

قرار شد کار دشمن رو در بلندترین #قله_قلاویزان یکسره کنند تا پرونده #عملیات_کربلای_یک بسته شود
آفتاب روز 16 تیرماه 65 که غروب کرد و همه جا رو تاریکی فرا گرفت گردان حضرت علی اکبر علیه السلام سوار بر کامیون های مایلر میرفتند تا ضربه ی نهایی را به دشمن در قله 223 قلاویزان وارد کنند .
هوا ظلمات بود و کامیون ها باید با چراغ خاموش حرکت میکردند. نبود دید کافی برای راننده ها ، سرعت رو هم کم کرده بود. کامیون ها پر از نیرو بود و به خاطر اینکه همدیگر رو گم نکنند با فاصله کم از هم حرکت میکردند.
جاده خاکی و پر از دست انداز بود مثل اینکه جاده رو تازه بچه های مهندسی برای تردد خودرو ها کشیده بودند . یه جاهایی جاده از وسط #میدان_مین میگذشت و عدم دید کافی راننده کامیون هاو انحراف از جاده و رفتن داخل میدان مین فرمانده هان گردان رو نگران کرده بود.
حسین اجاقی معاون گردان ، نگران جاده و نیروهاش بود.
مدام بین کامیون ها جابجا میشد و تذکراتی به بچه ها میداد. و گاهی هم از ماشین پیاده میشد و مسیر رو وارسی میکرد.
کامیون ها دیگه پرگاز حرکت میکردند و به تپه های پایین قلاویزان رسیده بودند. بچه ها ، توی سربالایی با هر فشار راننده کامیون به پدال گاز روی هم میریختند و سر و صدا میکردند.
حسین اجاقی برای اینکه کار رو مدیریت کنه روی رکاب سمت شاگرد کامیون مایلر ایستاده بود و فرمان میداد که ناگهان کامیون مایلر جلویی از شونه جاده خارج و روی مین ضد نفر رفت و صدای چند انفجار اومد ولاستیک ماشین ترکید .
راننده ماشین پشت سر اومد که ماشین رو جمع و جور کنه که نتوانست و ماشین با خاکریز کنار جاده برخورد کرد و به سمت راست غلطید و واژگون شد.
با هر زحمتی بود بچه ها از کامیون ها پیاده شدند.
خدا رو شکر کسی آسیب جدی ندیده بود.
با هر زحمتی بود فرماندهان ، بچه ها رو سرو سامان دادند و به سمت خط حرکت کردند و اون شب ماموریت انجام شد و #بچه_های_گردان_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام به کمک سایر گردان ها که همه ماموریت سرکوب دشمن در بلندترین #قله_قلاویزان رو داشتند موفق شدند با سرکوب دشمن بر تمامی یال ها و تپه های مرتفع ترین #قله_قلاویزان تسلط پیدا کنند.
کار که تمام شد اون هایی که مونده بودند همدیگر رو پیدا کردند.
اما خبری از حسین اجاقی #معاون_گردان_علی_اکبر(ع) نبود.
لیست شهدا و مجروحین رو هم وارسی کردند اونجا هم ردی از حسین نبود.
نزدیک یک هفته همه جا نام حسین اجاقی بود.
معراج شهدا و بیمارستان های در خط مقدم و پشت جبهه رو هم بچه ها پیگیر شدند انگار حسین غیب شده بود.
تا اینکه بعد از یک هفته به سراغ کامیون چپ شده کنار جاده قلاویزان رفتند.
کامیون به سمت شاگرد غلطیده بود. وقتی کامیون را از زمین بلند کردند با پیکرمتلاشی شده ی #سردار_شهید_حسین_اجاقی روبرو شدند.

دوستانش تعریف کردند که ، حسین خیلی از شهدای کرمانشاه رو غسل داد و کفن کرد و بعد از غسل یکی از شهدا ، طوری که کسی متوجه نشود رو به قبله ایستاد و دستهاش رو به دعا بلند کرد که خدایا من طوری شهید بشم که کسی نتونه بدنم رو غسل بدهد. که دعایش مستجاب شد و اون جوری که میخواست به معراج رفت.
#سردار_شهید_حسین اجاقی معاون گردان علی اکبر(ع) لشگر 10 سیدالشهداء(ع) درساعات پایانی روز16 تیرماه سال 1365 از بلندی ها #قلاویزان پرکشید و پیکر مطهرش در گلزار شهدای باغ فردوس کرمانشاه در خاک آرمید.
@alvaresinchannel
شهید_صمد_یکتا_فرمانده_گردان_المهدیع.mp4
548.6 KB
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
☑️ #کرببلا_رفتن_بس_ماجرا_دارد

🔶 برای اولین بار بعد از #34_سال
بگو مگوی فرمانده گردان خط شکن المهدی(ع) لشگر10
#شهید_صمد با سردار فضلی چند روز مانده به عملیات #کربلای_یک
#مشدی_مهران_رو_امام_گفته_عمل_کنید
🔴 #المهدی(ع) با تمام توان به فرماندهی #برادر_صمد آماده انشاءالله وارد #عملیات_مهران و آزاد سازی مهران و مسولیت خطیری که به عهده اش هست به نحو احسن انجام میدهد
#حاج_علی...................... #یا_علی
@alvaresinchannel
🌹🔻🌹🔻🌹🔻🌹🔻🌹🔻🌹🔻🌹🔻
🌹
روزهای سخت عملیات عاشورایی #خیبربود
روزهایی که پیام امام رسیده بود که #جزیره_مجنون باید حفظ شود
همون روزهایی که فرمان رسیده بود
همه برند جزیره و بجنگند تا جزیره مجنون سقوط نکنه.
توی این هیاهو وارد خط مقدم #تیپ_سیدالشهداء علیه السلام شدیم.
قبل از اینکه به #دهکده ، که اوج درگیری بود برسیم اونقدر آتش دشمن سنگین شد که مجبور شدیم به زمین بچسبیم. همه جا رو گرد و خاک گرفته بود. دهها تانک دورما بودند و با گلوله مستقیم رزمنده ها رو نشونه میرفتند.
توصیف اون غوغا برای من خیلی مشکله.
یه مقدار گرد و خاک که خوابید سینه رو یه کمی ازخاک بلند کردم و نگاهی به اطراف انداختم. یه تصویری توی ذهنم حک شد که تا عمر دارم یادم نمیره.
یه رزمنده به صورت افتاده بود که از کمر به پائین رو نداشت. معلوم بود که یکی از گلوله های مستقیم تانک نصیبش شده.
اما پشت لباس خاکیش که با خونش گلگون شده بود یه جمله ای نوشته بود که شرح همه ی سرنوشتش بود.
نوشته بود با خط خون…

#کرببلا_رفتن_بس_ماجرا_دارد

یاد همشون بخیر
در سفر اربعین نائب الزیاره شهدا هستیم
#جعفر_طهماسبی
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#کرببلا_رفتن_بس_ماجرا_دارد

یاد حاجی بخشی بخیر

اینروزها که همه عزم سفر کربلا کردند ومیلیون ها نفر پا تو راه گذاشتند ... جای حاج بخشی خیلی خالیه.. جای شور و ولوله حاجی بخشی خالیه..
حاجی هرکجا میرفت با سرو صدا میرفت.

یادمه صبح #عملیات_کربلای_5 هنوز #دژ_شلمچه سقوط نکرده بود و هوا هنوز روشن نشده بود که سرو کله اش پیدا شد.
تازه نیروهایی که توی کانال های لب خط بودند و برای خوندن نماز صبح بیرون اومده بودند به زور و عتاب فرماندهاشون داخل کانال رفته بودند که با سروصدای #ماشاالله_حزب_الله حاجی بخشی بیرون ریختند و از کنترل خارج شدند.
خلاصه اومدن حاجی بخشی با هیات همراهش توی خط نظم وانظباط رو به هم میریخت.
حرف هیچکسی رو هم گوش نمیداد و هرفرمانده ای هم که باهاش بگو مگو میکرد با یه شیشه عطر و یه بیسکوبیت آرومش میکرد.
حاجی بخشی با لندکروز رفت و بی لندکروز اومد
نوک کانال ماهی و سه راهی شهادت یه گلوله مستقیم تانک به ماشینش اصابت کرد و موتورش پیاده شد.
علی الظاهر داماد و برادرش هم توی ماشین بودند و به شهادت رسیدند.
@alvaresinchannel
🥀🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🍃
این ها به چی خیره شدند
و این آقای فیلمبردار از چی داره فیلم میگیره
یه پتوی سبز و سفید کف زمین افتاده و انگار داخلش چیزی هست که توجه همه رو جلب کرده.

🔻 محتویات داخل این پتو سند غربت فرزندان خمینی است.

کسانی که از همه ی وجودشون گذشتند تا ما وجود داشته باشیم

🔸 سنگرساز بی سنگر #شهید_اکبر_گودرزی بچه کرج با #گریدر مشغول جاده سازی و تخت کردن خاکهای تخلیه شده توسط کامیونها در خط مقدم #شلمچه بود که سحرگاه 14 دیماه 1366 گلوله مستقیم تانک دشمن او را هدف قرار داد.
شدت اصابت و انفجار به حدی بود که از این نوجوان پانزده ساله فقط محتویات داخل پتو بر جا ماند.

#کرببلا_رفتن_بس_ماجرا_دارد
#دیدار_جانانه_رنج_و_بلا_دارد
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#کرببلا_رفتن_بس_ماجرا_دارد

#اربعین_نزدیک است و خیلی ها از عاشقان حسینی آماده شرکت در راهپیمایی اربعین میشوند
امسال هم جمعی از همسنگران تخریبچی از #هیات_الوارثین عازم این عملیات فرهنگی هستند.
یاد اون روزهایی بخیر که برای راضی کردن مادرهامون برای حضور در جبهه قول آزادی راه کربلا رو میدادیم.
و وقت اعزام هامون به جبهه دست جمعی زمزمه میکردیم...
زایرین آماده باشید... کربلا در انتظار است
یا اینکه با همه ی توان وجودمون فریاد میزدیم..
این حمله غوغا میکنیم... راه نجف وا میکنیم.
یادم میاد آخرین سخنرانی فرمانده مون #شهید_حاج_سید_محمد زینال حسینی #فرمانده_تخریب لشگر10 وقتی که غواص ها مهیای #عملیات_کربلای 5 میشدند ازقول امام راحل فرمودند. که امام گفته به رزمنده ها بگید شما کربلا میرید و من هم می آییم و اونجا با هم نماز میخونیم.
#شهید_حسن_مقدم که چند روز قبل از محرم در عملیات کربلای 2 شهید شد این شعر رو زمزمه میکرد..
اگه باز بشه یه روزی را کربلات حسین..... من میام تو راه و میشم سگ زوارات حسین.
#مداح_شهید_امیر_مسعود_تابش بارها توی مجلس روضه و دعا این رباعی رو میخوند
آنانکه غمت به جان خریدند حسین
یکباره دل از جهان بریدند حسین
افسوس که خونین کفنان ایران
جان دادن و کربلا ندیدن حسین
آخرش هم در عملیات کربلای یک در نزدیک ترین فاصله به کربلا و ازداخل میادین مین #شهر_مهران با انفجار مین والمر به معراج رفت.
همه جا سخن از آزادی راه کربلا بود اون شهیدانی که من توفیق درک حضورشون را داشتم همه در آرزوی زیارت کربلا روز و شبشون میگذشت.
روزهای سال پایانی جنگ یعنی سال 67 روزهای سخت و تلخی بود. بچه ها به شوخی این نوحه معروف را با هم میخوندند که...
کربلا کربلا ما داریم میاییم... و بعد ادامه میدادند.. اگرمورچه بودیم تا حالا رسیده بودیم... اگه لاک پشت بودیم قدس وگرفته بودیم.
وتوی خنده هاشون میگفتند.. اگرم نیایم.. یارم میایه دلدارم میایه...
وآخرکلام
روزهای سخت #عملیات_عاشورایی_خیبربود
روزهایی که پیام امام رسیده بود که #جزیره_مجنون باید حفظ شود
همون روزهایی که فرمان رسیده بود ، همه برند جزیره و بجنگند تا مجنون سقوط نکنه.
توی این هیاهو وارد خط مقدم تیپ سیدالشهداء علیه السلام شدیم.
قبل از اینکه به #دهکده ، که اوج درگیری بود برسیم اونقدر آتش دشمن سنگین شد که مجبور شدیم به زمین بچسبیم. همه جا رو گرد و خاک گرفته بود. دهها تانک دورما بودند و با گلوله مستقیم رزمنده ها رو نشونه میرفتند.
توصیف اون غوغا برای من خیلی مشکله.
یه مقدار گرد و خاک که خوابید سینه رو یه کمی ازخاک بلند کردم و نگاهی به اطراف انداختم. یه تصویری توی ذهنم حک شد که تا عمر دارم یادم نمیره.
یه رزمنده به صورت افتاده بود که از کمر به پائین رو نداشت. معلوم بود که یکی از گلوله های مستقیم تانک نصیبش شده.
اما پشت #لباس_خاکیش که با خونش گلگون شده بود یه جمله ای نوشته بود که شرح همه ی سرنوشتش بود.
نوشته بود با خط خون...
#کرببلا_رفتن_بس_ماجرا_دادرد
یاد همه شون بخیر
جامونده از شهدا #جعفر_طهماسبی
🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@alvaresinchannel