الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)

#میدان_مینی
Канал
Логотип телеграм канала الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)
@ALVARESINCHANNELПродвигать
537
подписчиков
10,3 тыс.
фото
645
видео
247
ссылок
❤️رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤️ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @alvaresin1394
🌿🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌿🌸
#شبی_که_میدان_مین_آتش_گرفت
#عملیات_کربلای_2
#معبر_گردان_علی_اصغر_علیه_السلام
✍️✍️✍️ راوی : #حسین_بداغی

ناهار خوردیم و نماز خوندیم و با کمپرسی های مایلر به سمت خط حرکت کردیم،
از #تخریب من و #شهید_سعید_صدیق و #شهید_حسن_مقدم و برادرعلی اکبر جعفری به گردان حضرت علی اصغر(ع) که قرار بود اون شب اولین گردان حمله کننده به دشمن باشه مامور شدیم.
معمولا شبهای عملیات رزمنده های بسیجی و پاسدار سعی میکنند لباس خاکی بپوشند .ولی اون شب در کمال تعجب دیدیم که #حسن_مقدم که پاسدار بود ، لباس فرم سبز سپاه به تن داره و شلوار شش جیبی که پیش بچه بسیجیها خیلی خاطرخواه داشت رو پا کرده وخیلی منظم و مرتب آماده عملیات شده بود.
افتاب هنوز کامل غروب نکرده بود که به نقطه رهایی در #ارتفاعات_کدو رسیدیم .
از ارتفاعات به سمت پایین حرکت کردیم ،هوا کاملا تاریک بود توی اون سکوت شب حرکت ستون خیلی سرو صدا ایجاد میکرد. گاهی سنگی از زیر پای رزمنده ای میلغزید و به پایین پرت میشد وصدای به هم خوردن تجهیزات و بعضا کلاه آهنی بچه ها به هم سر وصدا ایجاد میکرد.
#شهید_حسن_مقدم که سر #تیم_تخریب بود و #شهید_ناصر_دواری که سر#تیم_اطلاعات_عملیات بود ، به خاطر این سرو صدا ها که ممکن بود باعث هشیاری دشمن بشه ،خیلی خیلی نگران میشدند و همچنین من که شبهای قبل بدون هیچ سرو صدایی رفته بودم برای شناسایی مواضع دشمن و حالا این همه سر وصدا میشنیدم به نگرانیم افزوده میشد.
بهر حال بعد از ساعتها خودمون رو به پایین ارتفاع رسوندیم و در پشت سنگها پناه گرفتیم،
همه چیز تا اینجا خوب پیش رفته بود و بنطر می اومد که دشمن هم هیچ مسئله مشکوکی ندیده،
من و #شهید_حسن_مقدم و #سعید_صدیق به همراه سر تیم اطلاعات عملیات #شهید_ناصر_دواری چند قدمی جلو رفتیم تا جایی که قرامون بود نقطعه شروع معبر باشه. تازه داشتیم با هم دیگه وظیفه هامون توی #میدون_مین رو چک میکردیم که از سمت راست ما بچه های سایر یگانها با دشمن درگیر شدند و سر وصدا شروع شد. سمت راست ما #تیپ_ویژه_شهدا به فرماندهی #شهید_محمود_کاوه بود اگر اشتباه نکنم.
سمت راست ما #ارتفاع _وارس بود و جایی که ما میخواستیم معبر بزنیم تپه ای بود که بچه ها بهش #ساندویچی میگفتند ، با درگیری سمت راست ، دشمن هشیار شد و شروع به تیراندازی کرد، آتش منورها و گلوله هایی که به زمین میخورد همه منطقه درگیری با دشمن رو روشن کرده بود. آتیش منورهایی که با هواپیما روی منطقه میریخت در تماس با خارو خاشاک خشک شده همه جا رو به آتیش کشیده بود و متاسفانه #میدان_مینی که قرار بود در اختفای کامل #معبر بزنیم روشن و در آتش میسوخت.
با دیدن این شرایط خودمون رو به #فرمانده_هان_گردان رسوندیم و مشورتی بین فرمانده گردان و#شهید_دواری و #شهید_مقدم انجام شد و تصمیم بر این شد که بهر طریق معبر زده بشود و بچه های از #معبر عبور کنند وخط درگیری رو بشکنند.
لحظات سختی بود طبیعی است که در این شرایط استرس ، نگرانی ، خوف از مرگ و ترس از جون بچه ها به سراغ انسان بیاد ولی الحق و الانصاف که #شهید_حسن_مقدم در کمال ارامشی باور نکردنی از جا بلند شد و به من و #صدیق و #دواری اشاره ای کرد و درحالیکه به جهت اختفا دولا شده بود به سمت اول میدان که چند قدم فاصله داشت حرکت کردیم، شهید ناصر دواری جلو بود و به فاصله چند قدم شهید حسن مقدم و شهید صدیق و من هم نفرآخر بودم که به یکباره #صدای_انفجار اومد و من شدت آتش را روی صورتم حس کردم و بگوشه ای پرت شدم.
لحظاتی از هوش رفتم وقتی بهوش اومدم وچشم باز کردم #شهید_حسن_مقدم رو دیدم که دوزانو روی خاک به #حالت_سجده افتاده بود ، از #ناصر_دواری صدایی در نمی امد ولی #شهید_سعید_صدیق بلند بلند فریاد میزد #سوختم...سوختم. دشمن هوشیار شده بود و زیر نور منور ستون گردان رو دیده بود و آتش سنگین تیربارها و خمپاره ها روی بچه های گردان حضرت علی اصغر علیه السلام شروع شد و از همان پشت میدون مین تبادل آتش بین رزمنده ها ودشمن درگیری سختی رو به نمایش گذاشته بود.
اما زود دستور رسید که #عملیات_لو_رفته وبچه ها رو به عقب هدایت کنید.
یه امدادگر بالای سر من اومد و زخم هام رو بست و گفت کسی اینجا و توی این شرایط نیست که کمکت کنه تا عقب بری خودت باید تلاش کنی و از ارتفاع بالا بری و گرنه اینجا جا میمونی.
من هم با هر زحمتی بود بعد از ساعت ها پیاده روی تونستم خودم رو به پشت جبهه برسونم...
#شهید_حسن_مقدم ظاهرا دردم #شهید شد ولی #شهید_سعید_صدیق تا نزدیک صبح دوام آورد و بعد به شهادت رسید و #شهید_ناصر_دواری هم سخت مجروح شدند و چند روز بعد به شهادت رسیدند.
🌿🌸
🌿🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
@alvaresinchannel
🌿🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌿🌸
#شبی_که_میدان_مین_آتش_گرفت
#عملیات_کربلای_2
#معبر_گردان_علی_اصغر_علیه_السلام
✍️✍️✍️ راوی : #حسین_بداغی

ناهار خوردیم و نماز خوندیم و با کمپرسی های مایلر به سمت خط حرکت کردیم،
از #تخریب من و #شهید_سعید_صدیق و #شهید_حسن_مقدم و برادرعلی اکبر جعفری به گردان حضرت علی اصغر(ع) که قرار بود اون شب اولین گردان حمله کننده به دشمن باشه مامور شدیم.
معمولا شبهای عملیات رزمنده های بسیجی و پاسدار سعی میکنند لباس خاکی بپوشند .ولی اون شب در کمال تعجب دیدیم که #حسن_مقدم که پاسدار بود ، لباس فرم سبز سپاه به تن داره و شلوار شش جیبی که پیش بچه بسیجیها خیلی خاطرخواه داشت رو پا کرده وخیلی منظم و مرتب آماده عملیات شده بود.
افتاب هنوز کامل غروب نکرده بود که به نقطه رهایی در #ارتفاعات_کدو رسیدیم .
از ارتفاعات به سمت پایین حرکت کردیم ،هوا کاملا تاریک بود توی اون سکوت شب حرکت ستون خیلی سرو صدا ایجاد میکرد. گاهی سنگی از زیر پای رزمنده ای میلغزید و به پایین پرت میشد وصدای به هم خوردن تجهیزات و بعضا کلاه آهنی بچه ها به هم سر وصدا ایجاد میکرد.
#شهید_حسن_مقدم که سر #تیم_تخریب بود و #شهید_ناصر_دواری که سر#تیم_اطلاعات_عملیات بود ، به خاطر این سرو صدا ها که ممکن بود باعث هشیاری دشمن بشه ،خیلی خیلی نگران میشدند و همچنین من که شبهای قبل بدون هیچ سرو صدایی رفته بودم برای شناسایی مواضع دشمن و حالا این همه سر وصدا میشنیدم به نگرانیم افزوده میشد.
بهر حال بعد از ساعتها خودمون رو به پایین ارتفاع رسوندیم و در پشت سنگها پناه گرفتیم،
همه چیز تا اینجا خوب پیش رفته بود و بنطر می اومد که دشمن هم هیچ مسئله مشکوکی ندیده،
من و #شهید_حسن_مقدم و #سعید_صدیق به همراه سر تیم اطلاعات عملیات #شهید_ناصر_دواری چند قدمی جلو رفتیم تا جایی که قرامون بود نقطعه شروع معبر باشه. تازه داشتیم با هم دیگه وظیفه هامون توی #میدون_مین رو چک میکردیم که از سمت راست ما بچه های سایر یگانها با دشمن درگیر شدند و سر وصدا شروع شد. سمت راست ما #تیپ_ویژه_شهدا به فرماندهی #شهید_محمود_کاوه بود اگر اشتباه نکنم.
سمت راست ما #ارتفاع _وارس بود و جایی که ما میخواستیم معبر بزنیم تپه ای بود که بچه ها بهش #ساندویچی میگفتند ، با درگیری سمت راست ، دشمن هشیار شد و شروع به تیراندازی کرد، آتش منورها و گلوله هایی که به زمین میخورد همه منطقه درگیری با دشمن رو روشن کرده بود. آتیش منورهایی که با هواپیما روی منطقه میریخت در تماس با خارو خاشاک خشک شده همه جا رو به آتیش کشیده بود و متاسفانه #میدان_مینی که قرار بود در اختفای کامل #معبر بزنیم روشن و در آتش میسوخت.
با دیدن این شرایط خودمون رو به #فرمانده_هان_گردان رسوندیم و مشورتی بین فرمانده گردان و#شهید_دواری و #شهید_مقدم انجام شد و تصمیم بر این شد که بهر طریق معبر زده بشود و بچه های از #معبر عبور کنند وخط درگیری رو بشکنند.
لحظات سختی بود طبیعی است که در این شرایط استرس ، نگرانی ، خوف از مرگ و ترس از جون بچه ها به سراغ انسان بیاد ولی الحق و الانصاف که #شهید_حسن_مقدم در کمال ارامشی باور نکردنی از جا بلند شد و به من و #صدیق و #دواری اشاره ای کرد و درحالیکه به جهت اختفا دولا شده بود به سمت اول میدان که چند قدم فاصله داشت حرکت کردیم، شهید ناصر دواری جلو بود و به فاصله چند قدم شهید حسن مقدم و شهید صدیق و من هم نفرآخر بودم که به یکباره #صدای_انفجار اومد و من شدت آتش را روی صورتم حس کردم و بگوشه ای پرت شدم.
لحظاتی از هوش رفتم وقتی بهوش اومدم وچشم باز کردم #شهید_حسن_مقدم رو دیدم که دوزانو روی خاک به #حالت_سجده افتاده بود ، از #ناصر_دواری صدایی در نمی امد ولی #شهید_سعید_صدیق بلند بلند فریاد میزد #سوختم...سوختم. دشمن هوشیار شده بود و زیر نور منور ستون گردان رو دیده بود و آتش سنگین تیربارها و خمپاره ها روی بچه های گردان حضرت علی اصغر علیه السلام شروع شد و از همان پشت میدون مین تبادل آتش بین رزمنده ها ودشمن درگیری سختی رو به نمایش گذاشته بود.
اما زود دستور رسید که #عملیات_لو_رفته وبچه ها رو به عقب هدایت کنید.
یه امدادگر بالای سر من اومد و زخم هام رو بست و گفت کسی اینجا و توی این شرایط نیست که کمکت کنه تا عقب بری خودت باید تلاش کنی و از ارتفاع بالا بری و گرنه اینجا جا میمونی.
من هم با هر زحمتی بود بعد از ساعت ها پیاده روی تونستم خودم رو به پشت جبهه برسونم...
#شهید_حسن_مقدم ظاهرا دردم #شهید شد ولی #شهید_سعید_صدیق تا نزدیک صبح دوام آورد و بعد به شهادت رسید و #شهید_ناصر_دواری هم سخت مجروح شدند و چند روز بعد به شهادت رسیدند.
🌿🌸
🌿🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
@alvaresinchannel
🌿🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌿🌸
#شبی_که_میدان_مین_آتش_گرفت
#عملیات_کربلای_2
#معبر_گردان_علی_اصغر_علیه_السلام
✍️✍️✍️ راوی : #حسین_بداغی

ناهار خوردیم و نماز خوندیم و با کمپرسی های مایلر به سمت خط حرکت کردیم،
از #تخریب من و #شهید_سعید_صدیق و #شهید_حسن_مقدم و برادرعلی اکبر جعفری به گردان حضرت علی اصغر(ع) که قرار بود اون شب اولین گردان حمله کننده به دشمن باشه مامور شدیم.
معمولا شبهای عملیات رزمنده های بسیجی و پاسدار سعی میکنند لباس خاکی بپوشند .ولی اون شب در کمال تعجب دیدیم که #حسن_مقدم که پاسدار بود ، لباس فرم سبز سپاه به تن داره و شلوار شش جیبی که پیش بچه بسیجیها خیلی خاطرخواه داشت رو پا کرده وخیلی منظم و مرتب آماده عملیات شده بود.
افتاب هنوز کامل غروب نکرده بود که به نقطه رهایی در #ارتفاعات_کدو رسیدیم .
از ارتفاعات به سمت پایین حرکت کردیم ،هوا کاملا تاریک بود توی اون سکوت شب حرکت ستون خیلی سرو صدا ایجاد میکرد. گاهی سنگی از زیر پای رزمنده ای میلغزید و به پایین پرت میشد وصدای به هم خوردن تجهیزات و بعضا کلاه آهنی بچه ها به هم سر وصدا ایجاد میکرد.
#شهید_حسن_مقدم که سر #تیم_تخریب بود و #شهید_ناصر_دواری که سر#تیم_اطلاعات_عملیات بود ، به خاطر این سرو صدا ها که ممکن بود باعث هشیاری دشمن بشه ،خیلی خیلی نگران میشدند و همچنین من که شبهای قبل بدون هیچ سرو صدایی رفته بودم برای شناسایی مواضع دشمن و حالا این همه سر وصدا میشنیدم به نگرانیم افزوده میشد.
بهر حال بعد از ساعتها خودمون رو به پایین ارتفاع رسوندیم و در پشت سنگها پناه گرفتیم،
همه چیز تا اینجا خوب پیش رفته بود و بنطر می اومد که دشمن هم هیچ مسئله مشکوکی ندیده،
من و #شهید_حسن_مقدم و #سعید_صدیق به همراه سر تیم اطلاعات عملیات #شهید_ناصر_دواری چند قدمی جلو رفتیم تا جایی که قرامون بود نقطعه شروع معبر باشه. تازه داشتیم با هم دیگه وظیفه هامون توی #میدون_مین رو چک میکردیم که از سمت راست ما بچه های سایر یگانها با دشمن درگیر شدند و سر وصدا شروع شد. سمت راست ما #تیپ_ویژه_شهدا به فرماندهی #شهید_محمود_کاوه بود اگر اشتباه نکنم.
سمت راست ما #ارتفاع _وارس بود و جایی که ما میخواستیم معبر بزنیم تپه ای بود که بچه ها بهش #ساندویچی میگفتند ، با درگیری سمت راست ، دشمن هشیار شد و شروع به تیراندازی کرد، آتش منورها و گلوله هایی که به زمین میخورد همه منطقه درگیری با دشمن رو روشن کرده بود. آتیش منورهایی که با هواپیما روی منطقه میریخت در تماس با خارو خاشاک خشک شده همه جا رو به آتیش کشیده بود و متاسفانه #میدان_مینی که قرار بود در اختفای کامل #معبر بزنیم روشن و در آتش میسوخت.
با دیدن این شرایط خودمون رو به #فرمانده_هان_گردان رسوندیم و مشورتی بین فرمانده گردان و#شهید_دواری و #شهید_مقدم انجام شد و تصمیم بر این شد که بهر طریق معبر زده بشود و بچه های از #معبر عبور کنند وخط درگیری رو بشکنند.
لحظات سختی بود طبیعی است که در این شرایط استرس ، نگرانی ، خوف از مرگ و ترس از جون بچه ها به سراغ انسان بیاد ولی الحق و الانصاف که #شهید_حسن_مقدم در کمال ارامشی باور نکردنی از جا بلند شد و به من و #صدیق و #دواری اشاره ای کرد و درحالیکه به جهت اختفا دولا شده بود به سمت اول میدان که چند قدم فاصله داشت حرکت کردیم، شهید ناصر دواری جلو بود و به فاصله چند قدم شهید حسن مقدم و شهید صدیق و من هم نفرآخر بودم که به یکباره #صدای_انفجار اومد و من شدت آتش را روی صورتم حس کردم و بگوشه ای پرت شدم.
لحظاتی از هوش رفتم وقتی بهوش اومدم وچشم باز کردم #شهید_حسن_مقدم رو دیدم که دوزانو روی خاک به #حالت_سجده افتاده بود ، از #ناصر_دواری صدایی در نمی امد ولی #شهید_سعید_صدیق بلند بلند فریاد میزد #سوختم...سوختم. دشمن هوشیار شده بود و زیر نور منور ستون گردان رو دیده بود و آتش سنگین تیربارها و خمپاره ها روی بچه های گردان حضرت علی اصغر علیه السلام شروع شد و از همان پشت میدون مین تبادل آتش بین رزمنده ها ودشمن درگیری سختی رو به نمایش گذاشته بود.
اما زود دستور رسید که #عملیات_لو_رفته وبچه ها رو به عقب هدایت کنید.
یه امدادگر بالای سر من اومد و زخم هام رو بست و گفت کسی اینجا و توی این شرایط نیست که کمکت کنه تا عقب بری خودت باید تلاش کنی و از ارتفاع بالا بری و گرنه اینجا جا میمونی.
من هم با هر زحمتی بود بعد از ساعت ها پیاده روی تونستم خودم رو به پشت جبهه برسونم...
#شهید_حسن_مقدم ظاهرا دردم #شهید شد ولی #شهید_سعید_صدیق تا نزدیک صبح دوام آورد و بعد به شهادت رسید و #شهید_ناصر_دواری هم سخت مجروح شدند و چند روز بعد به شهادت رسیدند.
🌿🌸
🌿🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
@alvaresinchannel