الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)

#مرحوم_حاج_پرویز_معصومی
Канал
Логотип телеграм канала الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)
@ALVARESINCHANNELПродвигать
537
подписчиков
10,3 тыс.
фото
645
видео
247
ссылок
❤️رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤️ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @alvaresin1394
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ماجرای اعزام شهید سلطان علی معصومی به گردان تخریب
به روایت برادر شهید و رزمنده گردان تخریب ، حاج اصغر معصومی
#اصغر_معصومی #شهید_سلطانعلی_معصومی #مرحوم_حاج_پرویز_معصومی #شهید_حاج_عبدالله_نوریان #گردان_تخریب #لشگر_ده_سید_الشهدا

@khaledin_com
@alvaresinchannel
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🌺🍃
فرماندهی که لباس نیروهایش را می شست

🌷🌷🌷🌷🌷🍃

🍃🌹🌹 #شهید_سلطان_معصومی
🌴🌷 #عملیات_والفجر_8

✍🏿✍🏿✍🏿✍🏿 راوی: #مرحوم_حاج_پرویز_معصومی
پدر شهید

قبل از عملیات #ام-الرصاص مقر بچه های تخریب کنار رود کارون در روستای ام النوشه بود.
من و پسرم #شهید_سلطان_معصومی توی گردان بودیم. سلطان ما مسوول حموم بود و صبح های زود میرفت حموم رو روشن میکرد تا بچه ها حموم کنند. من هم اونجا ماشین تحویل گرفتم و راننده گردان تخریب بودم.
یکی از این روزها بود که نیمه شب از خواب بیدار شدم فکر کنم یکی دو ساعت به اذان صبح مونده بود . رفتم به سمت منبع آب که وضو بگیرم ... دیدم اطراف منبع آب سرو صدا میاد . جلو تر که رفتم یکی به من سلام کرد . دیدم #حاج_عبدالله (سردار شهید حاج محمود(عبدالله)نوریان) است . گفتم حاج آقا این نصفه شبی داری رخت میشوری. گفت حاجی روزها که وقت نمیکنیم شبها باید جورش رو بکشیم .
من شیر آب رو باز کردم و مشغول وضو شدم . سرم رو پایین آوردم که مسح پام رو بکشم که یک زیر پیرهن توی دست حاجی بود و داشت اون رو میشست توجهم رو جلب کرد. دیدم این زیر پیرهن سلطان پسرمه که تازه از تهرون برایش آورده بودم. گفتم حاج آقا اینکه زیر پیراهن پسر منه !!!!! شما چرا داری میشوری .. فهمیدم حاجی لباس های بچه ها رو خیس کرده و داره میشوره.
حاجی به من گفت فقط شما سرّ من رو میدونی.... ندیده بگیر

🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
@alvaresinchannel
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🌺🍃
فرماندهی که لباس نیروهایش را می شست

🌷🌷🌷🌷🌷🍃

🍃🌹🌹 #شهید_سلطان_معصومی
🌴🌷 #عملیات_والفجر_8

✍🏿✍🏿✍🏿✍🏿 راوی: #مرحوم_حاج_پرویز_معصومی
پدر شهید

قبل از عملیات #ام-الرصاص مقر بچه های تخریب کنار رود کارون در روستای ام النوشه بود.
من و پسرم #شهید_سلطان_معصومی توی گردان بودیم. سلطان ما مسوول حموم بود و صبح های زود میرفت حموم رو روشن میکرد تا بچه ها حموم کنند. من هم اونجا ماشین تحویل گرفتم و راننده گردان تخریب بودم.
یکی از این روزها بود که نیمه شب از خواب بیدار شدم فکر کنم یکی دو ساعت به اذان صبح مونده بود . رفتم به سمت منبع آب که وضو بگیرم ... دیدم اطراف منبع آب سرو صدا میاد . جلو تر که رفتم یکی به من سلام کرد . دیدم #حاج_عبدالله (سردار شهید حاج محمود(عبدالله)نوریان) است . گفتم حاج آقا این نصفه شبی داری رخت میشوری. گفت حاجی روزها که وقت نمیکنیم شبها باید جورش رو بکشیم .
من شیر آب رو باز کردم و مشغول وضو شدم . سرم رو پایین آوردم که مسح پام رو بکشم که یک زیر پیرهن توی دست حاجی بود و داشت اون رو میشست توجهم رو جلب کرد. دیدم این زیر پیرهن سلطان پسرمه که تازه از تهرون برایش آورده بودم. گفتم حاج آقا اینکه زیر پیراهن پسر منه !!!!! شما چرا داری میشوری .. فهمیدم حاجی لباس های بچه ها رو خیس کرده و داره میشوره.
حاجی به من گفت فقط شما سرّ من رو میدونی.... ندیده بگیر

🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
@alvaresinchannel
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🌺🍃
فرماندهی که لباس نیروهایش را می شست

🌷🌷🌷🌷🌷🍃

🍃🌹🌹 #شهید_سلطان_معصومی
🌴🌷 #عملیات_والفجر_8

✍🏿✍🏿✍🏿✍🏿 راوی: #مرحوم_حاج_پرویز_معصومی
پدر شهید

قبل از عملیات #ام-الرصاص مقر بچه های تخریب کنار رود کارون در روستای ام النوشه بود.
من و پسرم #شهید_سلطان_معصومی توی گردان بودیم. سلطان ما مسوول حموم بود و صبح های زود میرفت حموم رو روشن میکرد تا بچه ها حموم کنند. من هم اونجا ماشین تحویل گرفتم و راننده گردان تخریب بودم.
یکی از این روزها بود که نیمه شب از خواب بیدار شدم فکر کنم یکی دو ساعت به اذان صبح مونده بود . رفتم به سمت منبع آب که وضو بگیرم ... دیدم اطراف منبع آب سرو صدا میاد . جلو تر که رفتم یکی به من سلام کرد . دیدم #حاج_عبدالله (سردار شهید حاج محمود(عبدالله)نوریان) است . گفتم حاج آقا این نصفه شبی داری رخت میشوری. گفت حاجی روزها که وقت نمیکنیم شبها باید جورش رو بکشیم .
من شیر آب رو باز کردم و مشغول وضو شدم . سرم رو پایین آوردم که مسح پام رو بکشم که یک زیر پیرهن توی دست حاجی بود و داشت اون رو میشست توجهم رو جلب کرد. دیدم این زیر پیرهن سلطان پسرمه که تازه از تهرون برایش آورده بودم. گفتم حاج آقا اینکه زیر پیراهن پسر منه !!!!! شما چرا داری میشوری .. فهمیدم حاجی لباس های بچه ها رو خیس کرده و داره میشوره.
حاجی به من گفت فقط شما سرّ من رو میدونی.... ندیده بگیر

🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
@alvaresinchannel
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🌺🍃
فرماندهی که لباس نیروهایش را می شست

🌷🌷🌷🌷🌷🍃

🍃🌹🌹 #شهید_سلطان_معصومی
🌴🌷 #عملیات_والفجر_8

✍🏿✍🏿✍🏿✍🏿 راوی: #مرحوم_حاج_پرویز_معصومی
پدر شهید

قبل از عملیات #ام-الرصاص مقر بچه های تخریب کنار رود کارون در روستای ام النوشه بود.
من و پسرم #شهید_سلطان_معصومی توی گردان بودیم. سلطان ما مسوول حموم بود و صبح های زود میرفت حموم رو روشن میکرد تا بچه ها حموم کنند. من هم اونجا ماشین تحویل گرفتم و راننده گردان تخریب بودم.
یکی از این روزها بود که نیمه شب از خواب بیدار شدم فکر کنم یکی دو ساعت به اذان صبح مونده بود . رفتم به سمت منبع آب که وضو بگیرم ... دیدم اطراف منبع آب سرو صدا میاد . جلو تر که رفتم یکی به من سلام کرد . دیدم #حاج_عبدالله (سردار شهید حاج محمود(عبدالله)نوریان) است . گفتم حاج آقا این نصفه شبی داری رخت میشوری. گفت حاجی روزها که وقت نمیکنیم شبها باید جورش رو بکشیم .
من شیر آب رو باز کردم و مشغول وضو شدم . سرم رو پایین آوردم که مسح پام رو بکشم که یک زیر پیرهن توی دست حاجی بود و داشت اون رو میشست توجهم رو جلب کرد. دیدم این زیر پیرهن سلطان پسرمه که تازه از تهرون برایش آورده بودم. گفتم حاج آقا اینکه زیر پیراهن پسر منه !!!!! شما چرا داری میشوری .. فهمیدم حاجی لباس های بچه ها رو خیس کرده و داره میشوره.
حاجی به من گفت فقط شما سرّ من رو میدونی.... ندیده بگیر

🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
@alvaresinchannel