الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)

#طرح_و_عملیات
Канал
Логотип телеграм канала الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)
@ALVARESINCHANNELПродвигать
537
подписчиков
10,3 тыс.
фото
645
видео
247
ссылок
❤️رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤️ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @alvaresin1394
جلسه تدوین تاریخ رزم لشگر 10 سیدالشهداء (ع) با حضور سردار فضلی و فرماندهان گردان ها و واحدهای لشگر10 روز سه شنبه 25 مرداد ماه در باغ موزه دفاع مقدس برگزار گردید.این نشست که درسی وهفتمین سالگرد عملیات عاشورای 3برگزار گردید یادوخاطره شهدای این عملیات گرامی داشته شد.
موضوع این جلسه بررسی اقدامات #قرارگاه_عملیات_دفاع_متحرک بود که سردارحاج حمید تقی زاده گزارشی درخصوص جمع آوری اسناد و ثبت اطلاعات واحدها وگردان ها درباره ماموریت قرارگاه ارائه دادندو سردار فضلی ضمن تشکر از دست اندرکاران کار گروه عملیات دفاع متحرک حساسیت ها و ایرادات کاررا گوشزد نمودند.
درادامه این جلسه با حضورفرماندهان #طرح_و_عملیات لشگر10 گزارشی از شروع به کار کمیته جمع آوری و ثبت نقش طرح وعملیات در تاریخ رزم لشگر 10توسط برادردکتر سهیلی و کرمی داده شد و هر یک از پیشکسوتان طرح و عملیات در خصوص ارزش این کار بیاناتی داشتند و در خاتمه سردار فضلی با اظهار بر اینکه طرح و عملیات بازوی راست فرماندهی در برنامه ریزی و اجرای عملیات ها در سال های دفاع مقدس بود ، در باره وسواس و دقت دست اندکاران در ثبت اتفاقات عملیات ها تذکراتی دادند.
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#خاطرات_خیبری
#تیپ_10_سیدالشهداء_علیه_السلام
#جزیره_مجنون_جنوبی
✍️✍️✍️✍️ راوی: #محسن_رضایی(اطلاعات عملیات لشگر10)
2️⃣قسمت دوم

غروب همه گردان های عمل کننده #تیپ_سیدالشهداء(ع) نزدیک خط آمدند و منتظر حرکت برای عملیات شدند. من برای پر کردن قمقمه از آب هور لب آب رفتم یک جعبه مهمات کنار در شانه های پد داخل آب بود. برای فرو نرفتن در گل بروی آن رفتم غافل از اینک جعبه چوبی مهمات روی آب است و به داخل افتادم و به خاطر عمیق بودن هور که حدود ۴ متر بود حسابی خیس شدم و چون لباس اضافه نداشتیم و هوا هم سرد بود مجبور شدم یکدست لباس عراقی بپوشم و لباسهای خیس خودم را روی آن بپوشم.
نیروها به ستون کنار هم روی پد آماده دستور حرکت بودند هوا داشت روشن میشد و هنوز دستوری نیامده بود. چیزی که من شنیدم این بود که نیروهای #لشگر_عاشورا بطور کامل به جزیره منتقل نشدند به همین خاطر عملیات به تعویق افتاد.
بعد از نماز صبح از سرما و برای استراحت به داخل خانه خشتی رفتم و چون جا نبود نشسته خوابیدم، آقایان حاج کاظم رستگار ، احمد غلامی ، تقی محقق ، بهمن نجفی ، سلمان طرقی ، داود فرخزاد ، نظری و رحمت اله کرد و تعداد زیادی دیگر از بچه های #طرح_و_عملیات داخل خونه خشتی بودند ، هنوزچشمهایم گرم نشده بود که آتش خمپاره و توپخانه دشمن شروع شد فکر می کنم حاج تقی محقق بود که داخل آمد و بلند به شهید رستگار فرمانده تیپ گفت: نیروهای #لشگر_17_علی_این_ابیطالب(ع) برای چی به عقب می روند..
ازشون سووال کردم آنها می گویند تعویض شدیم !
رستگار به بیسم چی گفت که با قرارگاه تماس بگیرد و جویای موضوع بشود ،که قرارگاه گفت هیچ یگانی تعویض نشده ، شدت آتش دشمن زیادتر شد. متوجه شدیم تعداد زیادی تانک از پد وسط جزیره از ما عبور کردند و کل یگانهای مستقر در #پد_جنوبی درمحاصره قرار گرفتند به خاطر تیر مستقیم تانکها همه نیروها از روی پد به شیب کنار پدها به صورت خوابیده جان پناه گرفتند .
من داخل خانه خشتی آمدم #شهید_رحمت_اله_کرد به من و محرابی و جواد ربیعی و صفری که از #اطلاعات_عملیات بودیم گفت که بلند شویم کمک کنیم گردانها را به عقب ببریم .
از خانه خشتی بیرون رفتیم تا ماموریت محوله رو انجام دهیم که با منظره دلخراشی روبرو شدم تعداد زیادی شهید و مجروح درکنار پد خوابونده بودن برای عقب بردن.
باید گردان ها رو عقب میاوردیم که به بچه ها آسیبی نرسد. مسیر عقب رفتن یه جاده مالرو در سراشیبی پد بود که اگر احتیاط نمیکردی و یه مقدار بالاتنه در دید دشمن قرار میگرفت با انواع سلاح و توپ و خمپاره میزدند .
جاده مالرو زیر دید تانکها بود و آتش پرحجم روی جاده ما رو نگران کرد که مبادا در محاصره قرار گرفتیم. دوباره به داخل خانه خشتی اومدم ، شهید کرد با تعجب پرسید.. پس چی شد گفتم نمیشه عقب رفت تو محاصره ایم ، راه زیر تیر مستقیم کالیبر و توب و تانکه ! شهید کرد زیر لب یه چیز هایی گفت که من نشنیدم و نگاه تلخی بهم کرد که باعث شد آخرین دیدارمان این وداع تلخ باشه بعد گفت چی شد حالا آتیش سنگینه؟؟؟؟؟ اینه! من باورم نمیشد که کرد اینجوری حرف بزنه یه جورایی خجالت کشیدم بیرون آمدم و با گردانها حرکت کردیم جهنم آتش بود .

ادامه دارد..............
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#خاطرات_خیبری
#تیپ_10_سیدالشهداء_علیه_السلام
#جزیره_مجنون_جنوبی
✍️✍️✍️✍️ راوی: #محسن_رضایی(اطلاعات عملیات لشگر10)
2️⃣قسمت دوم

غروب همه گردان های عمل کننده #تیپ_سیدالشهداء(ع) نزدیک خط آمدند و منتظر حرکت برای عملیات شدند. من برای پر کردن قمقمه از آب هور لب آب رفتم یک جعبه مهمات کنار در شانه های پد داخل آب بود. برای فرو نرفتن در گل بروی آن رفتم غافل از اینک جعبه چوبی مهمات روی آب است و به داخل افتادم و به خاطر عمیق بودن هور که حدود ۴ متر بود حسابی خیس شدم و چون لباس اضافه نداشتیم و هوا هم سرد بود مجبور شدم یکدست لباس عراقی بپوشم و لباسهای خیس خودم را روی آن بپوشم.
نیروها به ستون کنار هم روی پد آماده دستور حرکت بودند هوا داشت روشن میشد و هنوز دستوری نیامده بود. چیزی که من شنیدم این بود که نیروهای #لشگر_عاشورا بطور کامل به جزیره منتقل نشدند به همین خاطر عملیات به تعویق افتاد.
بعد از نماز صبح از سرما و برای استراحت به داخل خانه خشتی رفتم و چون جا نبود نشسته خوابیدم، آقایان حاج کاظم رستگار ، احمد غلامی ، تقی محقق ، بهمن نجفی ، سلمان طرقی ، داود فرخزاد ، نظری و رحمت اله کرد و تعداد زیادی دیگر از بچه های #طرح_و_عملیات داخل خونه خشتی بودند ، هنوزچشمهایم گرم نشده بود که آتش خمپاره و توپخانه دشمن شروع شد فکر می کنم حاج تقی محقق بود که داخل آمد و بلند به شهید رستگار فرمانده تیپ گفت: نیروهای #لشگر_17_علی_این_ابیطالب(ع) برای چی به عقب می روند..
ازشون سووال کردم آنها می گویند تعویض شدیم !
رستگار به بیسم چی گفت که با قرارگاه تماس بگیرد و جویای موضوع بشود ،که قرارگاه گفت هیچ یگانی تعویض نشده ، شدت آتش دشمن زیادتر شد. متوجه شدیم تعداد زیادی تانک از پد وسط جزیره از ما عبور کردند و کل یگانهای مستقر در #پد_جنوبی درمحاصره قرار گرفتند به خاطر تیر مستقیم تانکها همه نیروها از روی پد به شیب کنار پدها به صورت خوابیده جان پناه گرفتند .
من داخل خانه خشتی آمدم #شهید_رحمت_اله_کرد به من و محرابی و جواد ربیعی و صفری که از #اطلاعات_عملیات بودیم گفت که بلند شویم کمک کنیم گردانها را به عقب ببریم .
از خانه خشتی بیرون رفتیم تا ماموریت محوله رو انجام دهیم که با منظره دلخراشی روبرو شدم تعداد زیادی شهید و مجروح درکنار پد خوابونده بودن برای عقب بردن.
باید گردان ها رو عقب میاوردیم که به بچه ها آسیبی نرسد. مسیر عقب رفتن یه جاده مالرو در سراشیبی پد بود که اگر احتیاط نمیکردی و یه مقدار بالاتنه در دید دشمن قرار میگرفت با انواع سلاح و توپ و خمپاره میزدند .
جاده مالرو زیر دید تانکها بود و آتش پرحجم روی جاده ما رو نگران کرد که مبادا در محاصره قرار گرفتیم. دوباره به داخل خانه خشتی اومدم ، شهید کرد با تعجب پرسید.. پس چی شد گفتم نمیشه عقب رفت تو محاصره ایم ، راه زیر تیر مستقیم کالیبر و توب و تانکه ! شهید کرد زیر لب یه چیز هایی گفت که من نشنیدم و نگاه تلخی بهم کرد که باعث شد آخرین دیدارمان این وداع تلخ باشه بعد گفت چی شد حالا آتیش سنگینه؟؟؟؟؟ اینه! من باورم نمیشد که کرد اینجوری حرف بزنه یه جورایی خجالت کشیدم بیرون آمدم و با گردانها حرکت کردیم جهنم آتش بود .

ادامه دارد..............
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel