الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)

#شهید_سید_محمد_زینال_الحسینی
Канал
Логотип телеграм канала الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)
@ALVARESINCHANNELПродвигать
537
подписчиков
10,3 тыс.
фото
645
видео
247
ссылок
❤️رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤️ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @alvaresin1394
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
اردیبهشت ۶۵ مصادف بود با نیمه شعبان،
برای اینکه روحیه بچه‌ها عوض بشود مراسم جشن مفصلی در حسینیه الوارثین بر پا شد.
بچه‌ها سه ماهی بود مرخصی نرفته بودند.
شهید زینال الحسینی فرمانده گردان تخریب لشکر 10 سیدالشهدا(ع) قول‌ داده بود که در صورت موافقت فرماندهی، بچه‌ها به مرخصی بروند.
برگه مرخصی‌ها صادر شد و یک تعداد از دوستان رفتند ایستگاه راه‌آهن اندیمشک تا برای گردان به صورت دسته جمعی بلیت تهیه کنند که خبر رسید مرخصی‌ها لغو شده و گردان به حالت آماده باش صدرصد در آمده است. بچه‌ها یک مقدار دمغ شدند.
دوست داشتند قبل از #ماه_رمضان بروند #تهران و برگردند اما خبر آماده باش با پیغام امام‌(ره) همراه بود که فرموده بودند به رزمنده‌ها بگویید جلوی دشمن را بگیرند و به او امان ندهند.
مقر ما که #موقعیت_الوارثین نام داشت در جاده فکه نرسیده به سایت ۵ در معرض خطر هجوم دشمن بود.
صدای توپخانه دشمن که منطقه را بشدت می‌کوبید می‌آمد. نیروهای دشمن به استعداد ۲ لشکر پیاده مکانیزه و زرهی با پشتیبانی آتش توپخانه در محور فکه در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ماه سال۶۵ تعرض خود را به مواضع پدافندی نیروهای ما آغاز کردند. دشمن منتظر عکس‌العمل نیروهای خودی بود تا برای ادامه تعرض تصمیم‌گیری کند.
در مقر الوارثین همه به حالت آماده‌باش درآمدند و خبر رسید از فرماندهی لشکر که #بچه‌های_تخریب به همراه برادران اطلاعات عملیات جهت شناسایی دشمن به منطقه اعزام شوند.
شب یازدهم اردیبهشت ۶۵ بود که تعدادی از بچه‌های تخریب و اطلاعات برای شناسایی رفتند.
#شهید_سعید_صدیق هم رفته بود. وقتی برگشت از حضور پر حجم دشمن در منطقه فکه می‌گفت. از سعید در مورد عمق #میدان_مین پرسیده شد گفت که ما به میدان مین نرسیدیم و گفت: احتمالاً دشمن هنوز وقت نکرده میدان مین و موانع ایجاد کند.
صبح روز یازدهم فرمانده لشکر و بعضی از فرماندهان با هلی‌کوپتر منطقه را توجیه شدند و حد مانور عملیاتی گردان‌ها مشخص شد و مقرر شد از 6 محور به منظور باز پس‌گیری خطوط مقدم به دشمن حمله کنیم.
دوازدهم اردیبهشت فرماندهان گردان‌ها به مقر فرماندهی لشکر فراخوان شدند.
#شهید_سید_محمد_زینال_الحسینی فرمانده تخریب رفت و بعد از برگشتن از جلسه، می‌گفت: بچه‌های ما جلو رفته‌اند و در مسیر به میدان مین نرسیدند. شاید فردا که به دشمن حمله می‌کنیم با میدان مین هم برخورد کنیم.
✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#ویژه_سی_و_هفتمین_سالگرد_عملیات_سیدالشهداء_علیه_السلام
🔶 اردیبهشت ۶۵ مصادف بود با نیمه شعبان،
برای اینکه روحیه بچه‌ها عوض بشود مراسم جشن مفصلی در حسینیه الوارثین بر پا شد.
بچه‌ها سه ماهی بود مرخصی نرفته بودند.
شهید زینال الحسینی فرمانده گردان تخریب لشکر 10 سیدالشهدا(ع) قول‌ داده بود که در صورت موافقت فرماندهی، بچه‌ها به مرخصی بروند.
برگه مرخصی‌ها صادر شد و یک تعداد از دوستان رفتند ایستگاه راه‌آهن اندیمشک تا برای گردان به صورت دسته جمعی بلیت تهیه کنند که خبر رسید مرخصی‌ها لغو شده و گردان به حالت آماده باش صدرصد در آمده است. بچه‌ها یک مقدار دمغ شدند.
دوست داشتند قبل از #ماه_رمضان بروند #تهران و برگردند اما خبر آماده باش با پیغام امام‌(ره) همراه بود که فرموده بودند به رزمنده‌ها بگویید جلوی دشمن را بگیرند و به او امان ندهند.
مقر ما که #موقعیت_الوارثین نام داشت در جاده فکه نرسیده به سایت ۵ در معرض خطر هجوم دشمن بود.
صدای توپخانه دشمن که منطقه را بشدت می‌کوبید می‌آمد. نیروهای دشمن به استعداد ۲ لشکر پیاده مکانیزه و زرهی با پشتیبانی آتش توپخانه در محور فکه در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ماه سال۶۵ تعرض خود را به مواضع پدافندی نیروهای ما آغاز کردند. دشمن منتظر عکس‌العمل نیروهای خودی بود تا برای ادامه تعرض تصمیم‌گیری کند.
در مقر الوارثین همه به حالت آماده‌باش درآمدند و خبر رسید از فرماندهی لشکر که #بچه‌های_تخریب به همراه برادران اطلاعات عملیات جهت شناسایی دشمن به منطقه اعزام شوند.
شب یازدهم اردیبهشت ۶۵ بود که تعدادی از بچه‌های تخریب و اطلاعات برای شناسایی رفتند.
#شهید_سعید_صدیق هم رفته بود. وقتی برگشت از حضور پر حجم دشمن در منطقه فکه می‌گفت. از سعید در مورد عمق #میدان_مین پرسیده شد گفت که ما به میدان مین نرسیدیم و گفت: احتمالاً دشمن هنوز وقت نکرده میدان مین و موانع ایجاد کند.
صبح روز یازدهم فرمانده لشکر و بعضی از فرماندهان با هلی‌کوپتر منطقه را توجیه شدند و حد مانور عملیاتی گردان‌ها مشخص شد و مقرر شد از 6 محور به منظور باز پس‌گیری خطوط مقدم به دشمن حمله کنیم.
دوازدهم اردیبهشت فرماندهان گردان‌ها به مقر فرماندهی لشکر فراخوان شدند.
#شهید_سید_محمد_زینال_الحسینی فرمانده تخریب رفت و بعد از برگشتن از جلسه، می‌گفت: بچه‌های ما جلو رفته‌اند و در مسیر به میدان مین نرسیدند. شاید فردا که به دشمن حمله می‌کنیم با میدان مین هم برخورد کنیم.
✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
#معبر_برگشت
#عملیات_عاشورای_3
بامداد 25 مرداد1364
منطقه عملیات فکه
✍️✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی
4️⃣ #قسمت_چهارم

با کمک برادرها معبر رو باز کردیم و بچه های دسته آموزش نظامی رو عبور دادیم.
من یک لحظه یاد پرچم ها افتادم که باید ابتدا و انتهای معبر نصب می‌کردیم. از جام بلند شدم و دولا دولا بین دو #طناب_معبر دویدم ابتدای میدون مین و پرچم ها رو باز کردم و دو طرف معبر که مثل یک کوچه شده بود کوبیدم.
دشمن پی درپی منور می‌زد. مثل اینکه معبر رو دیده بود و با خمپاره معبر رو میکوبید.
منهم اومدم داخل شیار جانپناه گرفتم تا آتیش سبک بشه.
چند دقیقه نگذشته بود که دیدم از پشت سر صدای #نفربر_شنی دارد میاد. اول گقتم شاید بلدوذر یا لودر اومده برای جانپناه درست کردن.اما نزدیکتر که اومد در زیر نور منور دیدم یک #خشایار سبز رنگ داره به سرعت به سمت ما میاد. خیلی ترسیدم، گفتم دور خوردیم و دشمن اومده ما رو اسیر کنه.
یک شیخ روحانی هم اونجا با ما بود. سوال کرد برادر چی شده؟ گفتم: آشیخ به قول امام؛ مکتبی که شهادت داره اسارت نداره.
با تعجب پرسید میخوای چیکار کنی؟ یک #نارنجک از کمرم باز کردم بهش دادم و یک نارنجک هم خودم ضامنش رو آزاد کردم و منتظر عکس العمل خشایار شدیم.
خشایار چند متر مونده بود به شیار ایستاد و گرد و خاک زیادی هم کرد.
تو گرد و خاک دیدم یک دفعه درب روی کلاهک بازشد و یک نفر با زیر پیراهن پرید بیرون و پشت سرش هم با ناباوری دیدم #شهید_سید_محمد_زینال_الحسینی فرمانده تخریب پایین پرید.
ضامن نارنجک رو محکم کردم و دویدم سمت خشایار تا مسیر رو اشتباه نرن.
شهید سید محمد از دیدن من خیلی خوشحال شد و گفت چه خبر معبر کجاست، سلیمانی کو...
با هم به سمت معبر دویدیم و وارد معبرشدیم. دشمن با تیربار سنگین داخل معبر رو می‌زد.
من از ترسم که تیر نخورم خودم رو روی زمین می‌کشیدم اما دیدم #شهید_سید_محمد راست راست داخل معبر داره راه میره. دستش رو کشیدم و با التماس گفتم سید "تو رو به جدت مواظب باش" تیر میخوری، انگار نه انگار. چند قدم که رفتیم برخوردیم به بهرام بیاتی که هنوز توی میدون مین غرق خون افتاده بود و ناله می‌کرد.
تا سید رو دید گفت: آقا سید کمک کنید.
سید با عتاب رو به من کرد و گفت: خودم بقیه معبر رو میرم، تو اینو کول بگیر و ببر عقب...
سید چنان جذبه ای داشت که آدم جرات نمی‌کرد بگه نه.
بیاتی رو یک مقدار رو دوشم گرفتم و به سمت انتهای میدون کشیدم.
بدنش سنگین شده بود.
راننده خشایار هم اومد کمک و به سختی اونو بالای خشایار گذاشتیم تا به عقب بره.
باز خودم دویدم داخل معبر و به سمت بالای #تپه_رزمی رفتم. دیدم نیروها دارن میان که از معبر عبور کنند.
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
🔶 اردیبهشت ۶۵ مصادف بود با نیمه شعبان،
برای اینکه روحیه بچه‌ها عوض بشود مراسم جشن مفصلی در حسینیه الوارثین بر پا شد.
بچه‌ها سه ماهی بود مرخصی نرفته بودند.
شهید زینال الحسینی فرمانده گردان تخریب لشکر 10 سیدالشهدا(ع) قول‌ داده بود که در صورت موافقت فرماندهی، بچه‌ها به مرخصی بروند.
برگه مرخصی‌ها صادر شد و یک تعداد از دوستان رفتند ایستگاه راه‌آهن اندیمشک تا برای گردان به صورت دسته جمعی بلیت تهیه کنند که خبر رسید مرخصی‌ها لغو شده و گردان به حالت آماده باش صدرصد در آمده است. بچه‌ها یک مقدار دمغ شدند.
دوست داشتند قبل از #ماه_رمضان بروند #تهران و برگردند اما خبر آماده باش با پیغام امام‌(ره) همراه بود که فرموده بودند به رزمنده‌ها بگویید جلوی دشمن را بگیرند و به او امان ندهند.
مقر ما که #موقعیت_الوارثین نام داشت در جاده فکه نرسیده به سایت ۵ در معرض خطر هجوم دشمن بود.
صدای توپخانه دشمن که منطقه را بشدت می‌کوبید می‌آمد. نیروهای دشمن به استعداد ۲ لشکر پیاده مکانیزه و زرهی با پشتیبانی آتش توپخانه در محور فکه در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ماه سال۶۵ تعرض خود را به مواضع پدافندی نیروهای ما آغاز کردند. دشمن منتظر عکس‌العمل نیروهای خودی بود تا برای ادامه تعرض تصمیم‌گیری کند.
در مقر الوارثین همه به حالت آماده‌باش درآمدند و خبر رسید از فرماندهی لشکر که #بچه‌های_تخریب به همراه برادران اطلاعات عملیات جهت شناسایی دشمن به منطقه اعزام شوند.
شب یازدهم اردیبهشت ۶۵ بود که تعدادی از بچه‌های تخریب و اطلاعات برای شناسایی رفتند.
#شهید_سعید_صدیق هم رفته بود. وقتی برگشت از حضور پر حجم دشمن در منطقه فکه می‌گفت. از سعید در مورد عمق #میدان_مین پرسیده شد گفت که ما به میدان مین نرسیدیم و گفت: احتمالاً دشمن هنوز وقت نکرده میدان مین و موانع ایجاد کند.
صبح روز یازدهم فرمانده لشکر و بعضی از فرماندهان با هلی‌کوپتر منطقه را توجیه شدند و حد مانور عملیاتی گردان‌ها مشخص شد و مقرر شد از 6 محور به منظور باز پس‌گیری خطوط مقدم به دشمن حمله کنیم.
دوازدهم اردیبهشت فرماندهان گردان‌ها به مقر فرماندهی لشکر فراخوان شدند.
#شهید_سید_محمد_زینال_الحسینی فرمانده تخریب رفت و بعد از برگشتن از جلسه، می‌گفت: بچه‌های ما جلو رفته‌اند و در مسیر به میدان مین نرسیدند. شاید فردا که به دشمن حمله می‌کنیم با میدان مین هم برخورد کنیم.
✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
#معبر_برگشت
#عملیات_عاشورای_3
بامداد 25 مرداد1364
منطقه عملیات فکه
✍️✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی
4️⃣ #قسمت_چهارم

با کمک برادرها معبر رو باز کردیم و بچه های دسته آموزش نظامی رو عبور دادیم.
من یک لحظه یاد پرچم ها افتادم که باید ابتدا و انتهای معبر نصب می‌کردیم. از جام بلند شدم و دولا دولا بین دو #طناب_معبر دویدم ابتدای میدون مین و پرچم ها رو باز کردم و دو طرف معبر که مثل یک کوچه شده بود کوبیدم.
دشمن پی درپی منور می‌زد. مثل اینکه معبر رو دیده بود و با خمپاره معبر رو میکوبید.
منهم اومدم داخل شیار جانپناه گرفتم تا آتیش سبک بشه.
چند دقیقه نگذشته بود که دیدم از پشت سر صدای #نفربر_شنی دارد میاد. اول گقتم شاید بلدوذر یا لودر اومده برای جانپناه درست کردن.اما نزدیکتر که اومد در زیر نور منور دیدم یک #خشایار سبز رنگ داره به سرعت به سمت ما میاد. خیلی ترسیدم، گفتم دور خوردیم و دشمن اومده ما رو اسیر کنه.
یک شیخ روحانی هم اونجا با ما بود. سوال کرد برادر چی شده؟ گفتم: آشیخ به قول امام؛ مکتبی که شهادت داره اسارت نداره.
با تعجب پرسید میخوای چیکار کنی؟ یک #نارنجک از کمرم باز کردم بهش دادم و یک نارنجک هم خودم ضامنش رو آزاد کردم و منتظر عکس العمل خشایار شدیم.
خشایار چند متر مونده بود به شیار ایستاد و گرد و خاک زیادی هم کرد.
تو گرد و خاک دیدم یک دفعه درب روی کلاهک بازشد و یک نفر با زیر پیراهن پرید بیرون و پشت سرش هم با ناباوری دیدم #شهید_سید_محمد_زینال_الحسینی فرمانده تخریب پایین پرید.
ضامن نارنجک رو محکم کردم و دویدم سمت خشایار تا مسیر رو اشتباه نرن.
شهید سید محمد از دیدن من خیلی خوشحال شد و گفت چه خبر معبر کجاست، سلیمانی کو...
با هم به سمت معبر دویدیم و وارد معبرشدیم. دشمن با تیربار سنگین داخل معبر رو می‌زد.
من از ترسم که تیر نخورم خودم رو روی زمین می‌کشیدم اما دیدم #شهید_سید_محمد راست راست داخل معبر داره راه میره. دستش رو کشیدم و با التماس گفتم سید "تو رو به جدت مواظب باش" تیر میخوری، انگار نه انگار. چند قدم که رفتیم برخوردیم به بهرام بیاتی که هنوز توی میدون مین غرق خون افتاده بود و ناله می‌کرد.
تا سید رو دید گفت: آقا سید کمک کنید.
سید با عتاب رو به من کرد و گفت: خودم بقیه معبر رو میرم، تو اینو کول بگیر و ببر عقب...
سید چنان جذبه ای داشت که آدم جرات نمی‌کرد بگه نه.
بیاتی رو یک مقدار رو دوشم گرفتم و به سمت انتهای میدون کشیدم.
بدنش سنگین شده بود.
راننده خشایار هم اومد کمک و به سختی اونو بالای خشایار گذاشتیم تا به عقب بره.
باز خودم دویدم داخل معبر و به سمت بالای #تپه_رزمی رفتم. دیدم نیروها دارن میان که از معبر عبور کنند.
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#ویژه_سی_و_پنجمین_سالگرد_عملیات_سیدالشهداء_علیه_السلام
🔶 اردیبهشت ۶۵ مصادف بود با نیمه شعبان،
برای اینکه روحیه بچه‌ها عوض بشود مراسم جشن مفصلی در حسینیه الوارثین بر پا شد.
بچه‌ها سه ماهی بود مرخصی نرفته بودند.
شهید زینال الحسینی فرمانده گردان تخریب لشکر 10 سیدالشهدا(ع) قول‌ داده بود که در صورت موافقت فرماندهی، بچه‌ها به مرخصی بروند.
برگه مرخصی‌ها صادر شد و یک تعداد از دوستان رفتند ایستگاه راه‌آهن اندیمشک تا برای گردان به صورت دسته جمعی بلیت تهیه کنند که خبر رسید مرخصی‌ها لغو شده و گردان به حالت آماده باش صدرصد در آمده است. بچه‌ها یک مقدار دمغ شدند.
دوست داشتند قبل از #ماه_رمضان بروند #تهران و برگردند اما خبر آماده باش با پیغام امام‌(ره) همراه بود که فرموده بودند به رزمنده‌ها بگویید جلوی دشمن را بگیرند و به او امان ندهند.
مقر ما که #موقعیت_الوارثین نام داشت در جاده فکه نرسیده به سایت ۵ در معرض خطر هجوم دشمن بود.
صدای توپخانه دشمن که منطقه را بشدت می‌کوبید می‌آمد. نیروهای دشمن به استعداد ۲ لشکر پیاده مکانیزه و زرهی با پشتیبانی آتش توپخانه در محور فکه در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ماه سال۶۵ تعرض خود را به مواضع پدافندی نیروهای ما آغاز کردند. دشمن منتظر عکس‌العمل نیروهای خودی بود تا برای ادامه تعرض تصمیم‌گیری کند.
در مقر الوارثین همه به حالت آماده‌باش درآمدند و خبر رسید از فرماندهی لشکر که #بچه‌های_تخریب به همراه برادران اطلاعات عملیات جهت شناسایی دشمن به منطقه اعزام شوند.
شب یازدهم اردیبهشت ۶۵ بود که تعدادی از بچه‌های تخریب و اطلاعات برای شناسایی رفتند.
#شهید_سعید_صدیق هم رفته بود. وقتی برگشت از حضور پر حجم دشمن در منطقه فکه می‌گفت. از سعید در مورد عمق #میدان_مین پرسیده شد گفت که ما به میدان مین نرسیدیم و گفت: احتمالاً دشمن هنوز وقت نکرده میدان مین و موانع ایجاد کند.
صبح روز یازدهم فرمانده لشکر و بعضی از فرماندهان با هلی‌کوپتر منطقه را توجیه شدند و حد مانور عملیاتی گردان‌ها مشخص شد و مقرر شد از 6 محور به منظور باز پس‌گیری خطوط مقدم به دشمن حمله کنیم.
دوازدهم اردیبهشت فرماندهان گردان‌ها به مقر فرماندهی لشکر فراخوان شدند.
#شهید_سید_محمد_زینال_الحسینی فرمانده تخریب رفت و بعد از برگشتن از جلسه، می‌گفت: بچه‌های ما جلو رفته‌اند و در مسیر به میدان مین نرسیدند. شاید فردا که به دشمن حمله می‌کنیم با میدان مین هم برخورد کنیم.
✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
#معبر_برگشت
#عملیات_عاشورای_3
بامداد 25 مرداد1364
منطقه عملیات فکه
✍️✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی
4️⃣ #قسمت_چهارم

با کمک برادرها معبر رو باز کردیم و بچه های دسته آموزش نظامی رو عبور دادیم.
من یک لحظه یاد پرچم ها افتادم که باید ابتدا و انتهای معبر نصب می‌کردیم. از جام بلند شدم و دولا دولا بین دو #طناب_معبر دویدم ابتدای میدون مین و پرچم ها رو باز کردم و دو طرف معبر که مثل یک کوچه شده بود کوبیدم.
دشمن پی درپی منور می‌زد. مثل اینکه معبر رو دیده بود و با خمپاره معبر رو میکوبید.
منهم اومدم داخل شیار جانپناه گرفتم تا آتیش سبک بشه.
چند دقیقه نگذشته بود که دیدم از پشت سر صدای #نفربر_شنی دارد میاد. اول گقتم شاید بلدوذر یا لودر اومده برای جانپناه درست کردن.اما نزدیکتر که اومد در زیر نور منور دیدم یک #خشایار سبز رنگ داره به سرعت به سمت ما میاد. خیلی ترسیدم، گفتم دور خوردیم و دشمن اومده ما رو اسیر کنه.
یک شیخ روحانی هم اونجا با ما بود. سوال کرد برادر چی شده؟ گفتم: آشیخ به قول امام؛ مکتبی که شهادت داره اسارت نداره.
با تعجب پرسید میخوای چیکار کنی؟ یک #نارنجک از کمرم باز کردم بهش دادم و یک نارنجک هم خودم ضامنش رو آزاد کردم و منتظر عکس العمل خشایار شدیم.
خشایار چند متر مونده بود به شیار ایستاد و گرد و خاک زیادی هم کرد.
تو گرد و خاک دیدم یک دفعه درب روی کلاهک بازشد و یک نفر با زیر پیراهن پرید بیرون و پشت سرش هم با ناباوری دیدم #شهید_سید_محمد_زینال_الحسینی فرمانده تخریب پایین پرید.
ضامن نارنجک رو محکم کردم و دویدم سمت خشایار تا مسیر رو اشتباه نرن.
شهید سید محمد از دیدن من خیلی خوشحال شد و گفت چه خبر معبر کجاست، سلیمانی کو...
با هم به سمت معبر دویدیم و وارد معبرشدیم. دشمن با تیربار سنگین داخل معبر رو می‌زد.
من از ترسم که تیر نخورم خودم رو روی زمین می‌کشیدم اما دیدم #شهید_سید_محمد راست راست داخل معبر داره راه میره. دستش رو کشیدم و با التماس گفتم سید "تو رو به جدت مواظب باش" تیر میخوری، انگار نه انگار. چند قدم که رفتیم برخوردیم به بهرام بیاتی که هنوز توی میدون مین غرق خون افتاده بود و ناله می‌کرد.
تا سید رو دید گفت: آقا سید کمک کنید.
سید با عتاب رو به من کرد و گفت: خودم بقیه معبر رو میرم، تو اینو کول بگیر و ببر عقب...
سید چنان جذبه ای داشت که آدم جرات نمی‌کرد بگه نه.
بیاتی رو یک مقدار رو دوشم گرفتم و به سمت انتهای میدون کشیدم.
بدنش سنگین شده بود.
راننده خشایار هم اومد کمک و به سختی اونو بالای خشایار گذاشتیم تا به عقب بره.
باز خودم دویدم داخل معبر و به سمت بالای #تپه_رزمی رفتم. دیدم نیروها دارن میان که از معبر عبور کنند.
@alvaresinchannel
🍀🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#پیام_شهدا
#اطاعت_بی_چون_و_چرا
#شهید_سید_محمد_زینال_الحسینی
✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی

بعد از عملیات کربلای5 در مقر #شهید_پوررازقی در نزدیکی اهواز بودیم و در یک جمع دوستانه با #شهید_سید_محمد_زینال_حسینی فرمانده تخریب لشگر10سیدالشهداء علیه السلام #بحث_بر_سر_پایان_جنگ_بود و اینکه کار بکجا خواهد کشید. هرکسی یه چیزی گفت و بالاخره همه جوان بودند و سر پرشوری داشتند یک عده میگفتند کار جنگ با صلح تموم میشه و بعضی ها هم نظرشون بود که کار صدام وآمریکا رو انشاءالله یکسره میکنیم . همه که حرف ها شون رو زدند و نظرات عجیب و غریبشون رو دادند نوبت یه شهید سید محمد رسید و ایشون هم صحبتشون رو با بسم الله الرحمن الرحیم شروع کرد وبعدش همیشه میگفت اللهم ایاک نعبد و ایاک نستعین و اهدنا الصراط المستقیم.
ایشون ضمن استقبال از نظر همه بچه ها فرمودند: #برادرها_ما_سر_خود_وارد_جنگ_و_جبهه_نشدیم. من و شما مشغول درس و مشق بودیم و #فرمان_امام_ما همه رو اینجا دور هم جمع کرد. کربلای 5 رو هم به فرمان امام به دل دشمن زدیم ودمار از روزگارش درآوردیم.ودر مورد خاتمه جنگ هم هرچی امام فرمان داد ما اطاعت میکنیم. و اینجا اون جمله معروف رو گفت: #ما_گوش_بسته_چشم_بسته_و_کتف_بسته_مطیع_فرمان_نائب_پسر_فاطمه(س) هستیم.
امروز هم بعد ازگذشت 30 سال این نسخه شهید سید محمد داوا و شفای ماست.
نائب پسر فاطمه مسیر را در مقابل ما روشن نگه داشته . اگر در چاله افتادیم ویا از مسیر منحرف شدیم تقصر خودمان است.
🌹
🍀🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
Forwarded from الوارثین(تخریب لشگر ۱۰) (الوارثین)
💐🌴🌿💐🌿🌴💐🌿🌴💐🌿🌴💐🌿🌴
🌴🌿
#حرف_های_فرمانده
#شب_قبل_از_عملیات
19 بهمن ماه 1364
✍️✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی

شب قبل از عملیات #غواص_های_خط_شکن رو برای توجیه بیشتر به خرمشهر بردند و از روی ماکتی که اونجا بود توجیه کردند.
بعد از توجیه فرماندهان گروهان ودسته اومدیم داخل حیاط منزل.
حدود 90 نفری میشدیم . اونجا #حاج_اقای_فضلی هم حضور داشت و شروع کرد برای غواص ها از حساس بودن ماموریتشون سخن گفتن. اینطوری یادم میاد که گفت : ما زیاد هم امیدوار نیستیم غواصها بتوانند بتوانند از اروند عبور کرده و به #ساحل_ام_الرصاص برسند و خط دشمن رو بشکنند برای احتیاط چند تا #تیربار_سنگین در ساحل خودی مستقر کردیم که در ساعت مقرر روی سنگرهای دشمن آتش بریزند و قایق ها زیر آتیش حرکت کنند و در ساحل دشمن پیاده شوند.
صحبت های حاج آقا فضلی فرمانده تیپ سیدالشهداء(ع) حسابی دل ما رو خالی کرد . حاج آقا فضلی با صراحت به غواص ها گفت: #رفتنتون_با_خودتونه_و_برگشتنتون_با_خداست. یعنی اینکه احتمال شهادت صد در صده. و هرکس مرد این میدون نیست تکلیفش رو روشن کنه.
صحبتهای حاج فضلی که تموم شد اومدیم بیرون از ساختمان و دیدم #شهید_سید_محمد_زینال_الحسینی و #شهید_کیانپور (جانشین اطلاعات عملیات ل10) ایستاده اند . بچه ها هجوم بردند و دور این دو فرمانده رو گرفتند. هرکس سووالی داشت و من هم پرسیدم که ..... اگر با آتیش تیربارها میشه خط رو شکست این کار رو بکنید چه نیازی هست ماها رو بین اروند سرگردون کنید و تلفات رو بالا ببرید.
شهید کیانپور زد زیر خنده و گفت من و سید باور داریم که شماها کار و انجام میدید نگران نباشید و توکل به خدا کنید.
حرفهای آقا غلام آبی بود بر روی آتش عصبانیت ما.
ما شنیده بودیم حاج غلام چندین بار عرض اروند رو رد شده و حتی پشت مواضع دشمن رو هم شناسایی کرده.

🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
Forwarded from الوارثین(تخریب لشگر ۱۰) (الوارثین)
#شب_قبل_از_عملیات
#ستاد_لشگر_10
#خرمشهر
#شهید_کیانپور و #شهید_سید_محمد_زینال_الحسینی فرمانده تخریب لشگر ده سیدالشهداء(ع) و غواصانی که دور اونها رو گرفتند.
@alvaresinchannel
🍀🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#پیام_شهدا
#اطاعت_بی_چون_و_چرا
#شهید_سید_محمد_زینال_الحسینی
✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی

بعد از عملیات کربلای5 در مقر #شهید_پوررازقی در نزدیکی اهواز بودیم و در یک جمع دوستانه با #شهید_سید_محمد_زینال_حسینی فرمانده تخریب لشگر10سیدالشهداء علیه السلام #بحث_بر_سر_پایان_جنگ_بود و اینکه کار بکجا خواهد کشید. هرکسی یه چیزی گفت و بالاخره همه جوان بودند و سر پرشوری داشتند یک عده میگفتند کار جنگ با صلح تموم میشه و بعضی ها هم نظرشون بود که کار صدام وآمریکا رو انشاءالله یکسره میکنیم . همه که حرف ها شون رو زدند و نظرات عجیب و غریبشون رو دادند نوبت یه شهید سید محمد رسید و ایشون هم صحبتشون رو با بسم الله الرحمن الرحیم شروع کرد وبعدش همیشه میگفت اللهم ایاک نعبد و ایاک نستعین و اهدنا الصراط المستقیم.
ایشون ضمن استقبال از نظر همه بچه ها فرمودند: #برادرها_ما_سر_خود_وارد_جنگ_و_جبهه_نشدیم. من و شما مشغول درس و مشق بودیم و #فرمان_امام_ما همه رو اینجا دور هم جمع کرد. کربلای 5 رو هم به فرمان امام به دل دشمن زدیم ودمار از روزگارش درآوردیم.ودر مورد خاتمه جنگ هم هرچی امام فرمان داد ما اطاعت میکنیم. و اینجا اون جمله معروف رو گفت: #ما_گوش_بسته_چشم_بسته_و_کتف_بسته_مطیع_فرمان_نائب_پسر_فاطمه(س) هستیم.
امروز هم بعد ازگذشت 30 سال این نسخه شهید سید محمد داوا و شفای ماست.
نائب پسر فاطمه مسیر را در مقابل ما روشن نگه داشته . اگر در چاله افتادیم ویا از مسیر منحرف شدیم تقصر خودمان است.
🌹
🍀🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🍀🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#پیام_شهدا
#اطاعت_بی_چون_و_چرا
#شهید_سید_محمد_زینال_الحسینی
✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی

بعد از عملیات کربلای5 در مقر #شهید_پوررازقی در نزدیکی اهواز بودیم و در یک جمع دوستانه با #شهید_سید_محمد_زینال_حسینی فرمانده تخریب لشگر10سیدالشهداء علیه السلام #بحث_بر_سر_پایان_جنگ_بود و اینکه کار بکجا خواهد کشید. هرکسی یه چیزی گفت و بالاخره همه جوان بودند و سر پرشوری داشتند یک عده میگفتند کار جنگ با صلح تموم میشه و بعضی ها هم نظرشون بود که کار صدام وآمریکا رو انشاءالله یکسره میکنیم . همه که حرف ها شون رو زدند و نظرات عجیب و غریبشون رو دادند نوبت یه شهید سید محمد رسید و ایشون هم صحبتشون رو با بسم الله الرحمن الرحیم شروع کرد وبعدش همیشه میگفت اللهم ایاک نعبد و ایاک نستعین و اهدنا الصراط المستقیم.
ایشون ضمن استقبال از نظر همه بچه ها فرمودند: #برادرها_ما_سر_خود_وارد_جنگ_و_جبهه_نشدیم. من و شما مشغول درس و مشق بودیم و #فرمان_امام_ما همه رو اینجا دور هم جمع کرد. کربلای 5 رو هم به فرمان امام به دل دشمن زدیم ودمار از روزگارش درآوردیم.ودر مورد خاتمه جنگ هم هرچی امام فرمان داد ما اطاعت میکنیم. و اینجا اون جمله معروف رو گفت: #ما_گوش_بسته_چشم_بسته_و_کتف_بسته_مطیع_فرمان_نائب_پسر_فاطمه(س) هستیم.
امروز هم بعد ازگذشت 30 سال این نسخه شهید سید محمد داوا و شفای ماست.
نائب پسر فاطمه مسیر را در مقابل ما روشن نگه داشته . اگر در چاله افتادیم ویا از مسیر منحرف شدیم تقصر خودمان است.
🌹
🍀🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹.
🌹
#سلام_بر_بدن_های_پاره_پاره

🌹🌹#یک_شهید_و_سه_مزار🌹🌹
#هفت_تن_آل_صفا

✍️✍️ #جعفر_طهماسبی

بعد از اتمام کار مین گذاری ، #بچه_های_تخریب به مرخصی اومدند رسم بود بین رزمندگان که قبل از دیدن خانواده خودشان به دیدار خانواده #همسنگران شهیدشان میرفتند . ابتدا به دیدار خانواده #شهدای_هفت_تن_آل_صفا رفتیم.
خیابان نبرد تهران و دیدار با خانواده #شهید_رحمان_میرزا_زاده اولین مقصد ما بود. پدر این شهید به گرمی از همسنگران فرزند شهیدش استقبال کرد و هنگام خداحافظی فرمانده ما ، #شهید_سید_محمد_زینال_الحسینی را کنار کشید و در گوشش جمله ای گفت و سید هم برادر محمد رضا جعفری رو صدا کرد و به او گفت جواب بده...ما هم از نزدیک نظاره گر این سوال و جواب بودیم.پدر #شهید_میرزازاده سووال کرد که برادر ، مگر یک شهید چند تا پای راست داره!!!! و محمد رضا هم با بغضی که در گلو داشت جواب داد.حاج آقا ...آخه از #شهید شما و #شهید_احدی و #شهید_ملازمی در اون تاریکی شب و از داخل چاله انفجار، فقط ما تونستیم دو تا ران پا و چند کیلو گوشت و پوست جمع کنیم، سری و بدنی نبود که قابل تشخیص باشد. و بعد جمله ای گفت که گریه همه را درآورد...گفت :حاج آقا شهید شما در حقیقت سه مزار داره . و شما باید شهید رحمان رو در سه جا زیارت کنی ...
🌹
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

@alvaresinchannel