الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)

#اسماعیل
Канал
Логотип телеграм канала الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)
@ALVARESINCHANNELПродвигать
537
подписчиков
10,3 тыс.
фото
645
видео
247
ссылок
❤️رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤️ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @alvaresin1394
К первому сообщению
🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺
🌺🌹
#اسماعیل_رفت_و_من_جاموندم
#تخریبچی_شهید_اسماعیل_خوش_سیر
شهادت: 9مردادماه 67 پاسگاه زید
✍️✍️✍️ راوی: #محمد_خلیلی

آخرین بار با اسماعیل عازم منطقه شدیم
اسماعیل تازه از بستر بلند شده بود عملیات قبل ترکش به بالای ران پاش خورده بود و مدتی هم در بیمارستان بستری بود و بعدا ز چندین عمل، تازه به یک بهبودی نسبی رسیده بود ولی عشق به جبهه و #بچه_های_تخریب موجب شد دوباره اعزام گرفت و باهم راه افتادیم.
اون موقع بچه های گردان در #میاندوآب بودن و ما به محض ورود به مقر میاندوآب دیدیم دوستان دارن لوازم رو بار کامیون ها میکنند و به من و اسماعیل گفتند با این دوتا کامیون برید جنوب.
حدودا 3 شبانه روز در راه بودیم . بعداز رسیدن به مقر ، مجددا تمام گردان بجز چند نفری عازم #منطقه_عملیاتی شده بودند. در مدتی که در انجا بودیم هرروز توسط نفراتی که به سمت منطقه عملیاتی میرفتند برای فرمانده پیام میدادیم که بفکر ماهم باشه .
یکی از روزها که من برای انجام کاری به بیرون از مقر رفته بودم دنبال ما آمده بودند تا به منطقه بریم ، متاسفانه من نبودم اما #اسماعیل_رفت_و_من_جا ماندم .
اون روز یکی از بدترین و دلگیر ترین روزهای عمرم بود و تا شب فقط گریه می کردم که چرا من نتوستم برم . بالاخره بخت ما هم باز شد و ما هم رفتیم خط مقدم.
در غروب روز 9 مرداد ماه خبر آوردند که #اسماعیل_بشهادت_رسیده وقرار شد من برم تهران وخبر شهادتش رو به خانواده بدهم .کار سختی بود من امتناع کردم اما با اصرار فرماندهی راهی تهران شدم .
تهران که اومدم مستقیم رفتم پیش برادر اسماعیل ، حاج ایوب که بچه های قدیمی #گردان_تخریب بود . حاجی وقتی من رو تنها دید متوجه قضیه شد و اولین سوالی که کرد گفت : #اسماعیل_کو؟ من هم با روحیه ایی که از حاج ایوب میشناختم بلافاصله #گفتم_شهید_شده .
اسماعیل دومین شهید خانواده بود و آماده کردن مادر برای این خبر کار مشکلی بود که حاج ایوب به گردن گرفت من هم تا اومدن پیکر اسماعیل به تهران به کسی چیزی نگفتم.البته مادر شهید ابراهیم و اسماعیل نیاز ی به این همه نگرانی نداشت .
بالاخره پیکر اسماعیل هم رسید و روز تشییع اسماعیل دیدم مادرش مثل کوه در مقابل مصیبات ایستاده و زینب وار عمل نمود .
پیکراسماعیل در قطعه 29 گلزار شهدای بهشت زهراء سلام الله علیها به خاک رفت و روحش رو ملائکه با خود بردند و ما هم حسرت به دل اون روزهای خوب ماندیم.
🌺🌹
🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹
@alvaresinchannel
🍃🍂🌹🍂🌹🍃🍂🌹🍃🍂🌹🍃🍂🌹🍃🍂🌹
🍂🍃🌹
3️⃣#روزی_که_اسماعیل_به_قربانگاه_رفت
تخریبچی شهید
#اسماعیل_خوش_سیر
#شهادت: #عملیات_دفاع_سراسری
✍️✍️✍️ راوی: #کاوه_ذاکری


#اسماعیل_رو_روی_برانکارد گذاشتیم و آوردیم عقب وانت روی مین ها و حاج داوود همه گاز ماشین رو گرفت .
هنوز توی مسیر گلوله ها بود که کنار ماشین زمین میخورد.
تقریبا دیگه ماه بالا اومده بود و میشد توی نور ماه صورت اسماعیل رو که آرام خوابیده بود سیر تماشا کرد...فکر میکنم یکی دوشب به #عید_غدیر بود.
من و سلیمان توی بار وانت کنار اسماعیل روی خرواری از #مین_و_مواد_منفجره نشسته بودیم.من دیدم سلیمان بغض کرده و آروم آروم زیر لب داره زمزمه میکنه.
من هم صدام رو رها کردم وشروع کردم به نوحه خوندن .
هی صورت اسماعیل رو میبوسیدم وگریه میکردم.
حدود نیم ساعتی گذشت تا به #بیمارستان_امام_حسین علیه السلام رسیدیم.
از ماشین پیاده شدم و دویدم داخل اورژانس.امدادگرها با دیدن سر وضع خونی من طرفم اومدند و سوال میکردند چیه چی شده.
کمک کردیم اسماعیل رو روی تخت خوابوندیم.
دکترها ریختند دورش و مشغول شدند. اورژانس موتور برق داشت و تمام چراغها روشن بود.
تمام سمت چپ اسماعیل رو خون گرفته بود..
دکتر لباس خونی اسماعیل رو در اورد ... بدنش برهنه شد.
چون هوا گرم بود دیگه زیر پیراهن تنش نبود.دیدیم پهلوی سمت چپش شکافته.دکتر چراغ قوه رو انداخت و توی اون رو وارسی کرد و سری تکون داد. مثل اینکه ریه ها پاره شده بود. من وسلیمان گفتیم : آقای دکتر چی شده .
دکتر جواب ما رو نداد .اما دستش رو برد روی صورت اسماعیل از بالا به پایین کشید و گفت: #برای_شادی_روحش_صلوات.
من در حالی که بغض کرده بودم .. گفتیم دکتر مطمئنی.
گفت فاتحه ات رو بخون..
من زدم زیر گریه و شروع کردم بلند بلند گریه کردن.
دکتر اومد سمت من و گفت رزمنده .. خیلی بی تابی میکنی..
گفتم دکتر این دومین شهید خانواده است .الان داشتیم با هم بگو بخند میکردیم که این اتفاق افتاد.یه پدر شهیدی اونجا بود و منو آروم کرد و بعد رفت و چند تا شیشه گلاب آورد. صورت اسماعیل رو شستیم و بعد اسماعیل عزیز ما رفت توی سردخونه معراج شهدا و ما هم گریه کنون رفتیم سمت مقرمون. وسط راه یادمون اومد که اسماعیل مدرکی دنبالش نبود .باز برگشتیم سمت معراج شهدا . اونها تعجب کردند که شما باز برگشتید.گفتیم اومدیم مشخصات شهید رو ثبت کنید. اونها هم خوشحال شدند ... این بهونه ای بود تا ما یک بار دیگه اسماعیل رو ببینیم.و من روی کاغذ با ماژیک نوشتم.. #شهید_اسماعیل_خوش_سیر اعزامی از تهران و گذاشتم روی سینه اش...
شهید اسماعیل خوش سیر آخرین شهید جبهه جنوب گردان تخریب لشگرده سیدالشهداء علیه السلام بود که پاهاش رو لای در بهشت گذاشت که بسته نشه و خودش رو جا کرد... اسماعیل غروب روز یکشنبه 9 مردادماه 67 مطابق با 16 ذی الحجه از منطقه پاسگاه زید به معراج رفت.
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel