متنی زیبا از کتاب
#فارسى #دبستان سال ١٣٢٤شمسی
🌸🌺دو برادر مادر
#پير و بيماري داشتند .
با خود قرار گذاشتند که يکي خدمت
#خدا کند و ديگري در خدمت
#مادر باشد يکي به
صومعه رفت و به
#عبادت مشغول شد و ديگري در خانه ماند و به
#پرستاري مادر مشغول شد .
چندي نگذشت برادر
#صومعه نشين مشهور عام و خاص شد و به خود
#غره شد که خدمت من ارزشمندتر از خدمت برادرم است ، چرا که او در اختيار
#مخلوق است و من در خدمت خالق .
همان شب
#پروردگار را در خواب ديد که وي را خطاب کرد : به
#حرمت برادرت تو را بخشيدم
برادر
صومعه نشين
#اشک در چشمانش آمد و گفت: يا رب ، من در خدمت تو بودم و او در خدمت
#مادر ، چگونه است مرا به
#حرمت او مي بخشي ، آيا آنچه کرده ام مايه رضاي تو نيست
#ندا رسيد : آنچه تو مي کني من از آن بي نيازم
ولي
#مادرت از آنچه او مي کند بي
#نياز نيست .
دورهمی نجی ها
👇💕 @rostaye_noj 💕