نج،روستای من و تو

#خدمت_سربازی
Channel
Logo of the Telegram channel نج،روستای من و تو
@rostaye_nojPromote
1.23K
subscribers
8.55K
photos
1.12K
videos
275
links
#هوالخالق #روستایم_نج..... یکی از قدیمی ترین روستای شناخته شده ی ایران با قدمتی بیش از دوهزار سال ✌در صورتی که عکس و متن مرتبط با(روستای نج) دارید میتوانید به آیدی ادمین ها @nojkoh @noj_admin مراجعه نمایید... 🌺منتظر نظرات و پیشنهادات شما هستیم🌺
💐باسلام
خاطراتی از ایام عید نوروز
در جبهه 💐
درسالهایی که در جهاد سازندگی بودم سالی یکبار داوطلبی به #جبهه میرفتیم
که یک دوره سه ماهه بود
سال شصدو دو که سلسله عملیات والفجر شروع شد
ونیروی بیشتری میخواستند
اوایل زمستان خود را به لشگر حضرت رسول ( ع ) معرفی کردیم وبه دوکوهه برای سازماندهی رفتیم .....
ما چون #خدمت_سربازی را انجام دادیم واموزش دیده بودیم وتجربه جبهه داشتیم
ما را در گردان سیف که خط شکن بود فرستادند دوره شهید حاج همت بود وفرمانده گردانمون شهید دستواره بود
جهت عملیات به فکه رفتیم که جای باصفایی مثل سرپشت خودمون بود مدتی آنجا بودیم که عملیات والفجر مقدماتی شروع شد ما هنوز به خط دشمن نرسیدیم که عملیات لو رفت وبا اتش سنگین دشمن روبرو شدیم
ولی خط شکسته شد وخیلی از نیروها پیشروی کردند
چون #دشمن امادگی کامل داشت وتلفات زیاد بود دستور عقب نشینی دادند
وبه مقر خودمون در فکه برگشتیم
وقرار شد دوباره از یک جبهه دیگری حمله کنیم
ولی با تجدید قوا واغاز عملیات بعدی یک ماه طول کشید
ونزدیک #عید شد گفتند هرکس
سه ماه جبهه بود میتواند برود عده ای رفتند ولی ما سه ماه دیگر تمدید کردیم که در عملیات بعدی بتوانیم انتقام شهدا را بگیریم وبا پیروزی برگردیم ایام عید شد ما مرخصی هم نگرفتیم ماندیم
مردم از پشت جبهه نامه وکارت تبریک و آجیل وشیرینی برای رزمندگان میفرستادند دوستان هم با سرنیزه سیم خاردار و سلاح انفرادی وسبزه در سنگرها سفره هفت سین درست کردند . آن عید جبهه خیلی خوش گذشت نزدیک عملیات بعدی شد مارا به تنگه ابو غوریب بردند که بعد از چند روز؛ عملیات شبانه شروع شد
گردان وگروه ما محافظ تیم تخریب بود که شبیه خون نخورند تا معبر باز شود
بعد از پنج کیلو متر پیشروی
از دره ها وکوهها به خط دشمن رسیدیم که انها خبر نداشتند از اخرین کانال که گذشتیم انفجار چندمین دشمن خبر دار شد واز هر طرف بطرف ما اتش گشود
وما با یک حمله همه جانبه خط را شکستیم ودشمن را قدم به قدم مجبور به عقب نشینی کردیم وبه نزدیکی شهر العماره رسیدیم ولی دوستانمان یکی یکی جلوی چشمانمون شهید میشدند
ما با اصابت ترکش به بدن که سطحی بود وتا صبح خونریزی داشت به اهداف عملیات رسیدیم ونیروهای تازه نفس رسیدند وبه ما گفتند شما به مقر برگردید ما با خستگی کامل یکی یکی راه افتادیم
به پشت جبهه پیاده حرکت کردیم در بین راه عراقیها وجب به وجب با توپخانه منطقه را زیر اتش گرفتند هوا گرم وافتابی بود
تشنه شدم قمقمه را در اوردم که ابی بخورم دیدم خالیه وترکش خمپاره یا گلوله از وسط ان گذشته و سوراخ شد و ابش خالی شد وانت حامل اب و مواد خوراکی را دیدم که بر اثر بمباران منفجر شده در اطرافش گشتیم کمپوت داغی پیدا کردیم جای شما خالی خوردیم و راه افتادیم بحدی بمباران شدید بود که غزل خدا حافظی را خواندیم ولی خواست خداوند بود که تا شب خود را سالم به مقر رساندیم چون انفرادی میامدیم یکی یکی دوستان تا یک روز طول کشید خودرا به مقر رساندند
ما از بیست نفر که در یک گروه بودیم هفت نفر زنده ماندیم وبقیه شهید شدند بیاد دارم که این شهدا در ان ایام عید مشغول نوشتن خاطرات و وصیت نامه بودند انگار میدانستند که دیگر بر نمیگردند یادشان بخیر وروحشان شاد من ان قمقمه سوراخ شده را هنوز یادگاری دارم ویاد انروزها و آن عید را هرگز فراموش نمیکنم....
💐این متن گوشه ایی از خاطرات آقای قنبرعلی صالحی در جبهه های جنگ تحمیلی بود💐کانال من وتو یاد وخاطره همه شهدا مخصوصا شهدای روستای نج را گرامی می دارد


💕 @rostaye_noj 💕