📝این یک
کیس دشوار است و تحلیل آن ساده نیست. ممکن است فرضیههای ذکر شده موافق هم باشند و یا تا حدودی همدیگر را به چالش بکشند. با این حال به نظر میرسد تشخیص درست برای این کیس به شرح زیر باشد:
اختلال وسواس-فکری عملی : بسیار محتمل
اختلال دوقطبی : محتمل و نیازمند بررسی بیشتر
اختلال اضطراب : احتمالا همبود با وسواس ولی نه اختلال اصلی
شخصیت خود شیفته : احتمالا در حد رگه - نیازمند بررسی بیشتر
شخصیت نمایشی : احتمالا در حد رگه -نیازمند بررسی بیشتر
به نظر بنده فرضیه اصلی این است که مشکل اصلی کیس مذکور نشخوارهای فکری حاصل از اختلال وسواس فکری است. اثبات اول برای این امر این است که شکایت اصلی وی اذیت شدن از افکار مربوط به نوع خاصی از سبک زندگی جنسی است که با عقاید اون نمیخواند. او این سبک زندگی را نمیپسندد ولی افکار تکرار شونده و مزاحم دست از سر او برنمیدارند. این دقیقا مشخصه وسواس فکری است. یک اثبات دیگر هم این است که او یک بار با خانمی آشنا میشود که حاضر به قبول این سبک زندگی جنسی بوده اما پس از سه ماه خود مرد از آن رابطه خارج میشود که این گواهی بر عدم میل واقعی در او برای عملی کردن نشخوارهای جنسی کاکولدی است. این فرضیه را اساس قرار میدهم و چند نکته اضافه میکنم.
1. بالا بودن نمره اضطراب و دیستایمیا فرضیه اصلی ما را تقویت میکند چرا که هر دو باعث تشدید افکار وسواسی میشود.
2.
یک سوال اصلی این است که اگر ایشان به این سبک مایل باشند چرا از فکرش آزار میبینند و به تراپیست مراجعه کرده اند و اگر از این سبک متنفر باشد چرا به وسیله آن دچار تحریک فیزیکی میشود؟ خب جواب واضح است. تحریک جنسی فیزیولوژیک و بدنی به وسیله افکار فانتزی ذهنی رخ میدهد; خواه افکار اخلاقی باشند خواه نباشند.
بدن به افکار جنسی پاسخ میدهد. کیس مورد نظر با تخیل وسواسگونه این سبک زندگی تحریک
#جنسی میشود و سپس از اینکه تحریک شده اذیت میشود و حس بدی دارد. کار کار وسواس است!
3. بر اساس کتاب
The Psychology of Cuckoldry نوشته رابرت ویس، کیس مذکور زمینه تمایل به این سبک زندگی را دارد. این البته کمی بر ضد فرضیه اصلی است اما قادر به امحا آن نیست. رابرت ویس دلایل احتمالی زیادی برای بروز رفتار جنسی کاکولدی ذکر میکند. دو مورد از این دلایل تا حدودی با شرح حال کیس ما مطابقت دارد. دکتر ویس ذکر میکند که مطیع بود در رابطه جنسی میتواند میل به این سبک را باعث شود. کیس ذکر شده ظاهرا تجربه همجنسگرایانه به شکل مفعول بودن را تجربه کرده و همچنان این تمایل را دارد. شکستن مرزها و مقابله با هنجارها دلیل دیگری بود که دکتر ویس به آن اشاره میکند. در رابطه با کیس ذکر شده ایشان تحت تاثیر افکار القایی یک گروه در فضای مجازی در مورد آزادی زنان قرار گرفته و شاید به نوعی در حال مقابله با هنجارهای جامعه باشد.
4. وجود نمره بالا در اختلال دوقطبی هم باید به وسیله بررسی دقیق بالینی پیگیری شود. همانطور که پر واضح است در فاز مانیک فرد ممکن است دست به رفتارهای افراطی جنسی بزند (مانند آشنایی با زن همفکر) و در فاز افسرده از کرده خود پشیمان شود (قطع ارتباط پس از 3 ماه). پر حرفی این شخص نیز میتواند علامتی دال بر دوره مانیک فرد باشد.
5. سطوح بالای اختلال نمایشی و خودشیفته هم میتوانند باعث تمایل به تجارب افراطی و هیجانی شوند و میل فرد به رابطه کاکولدی را افزایش دهند.
6. تماشای پورن از سن کم هم میتواند به نوعی کج اندیشی در رابطه با یک رابطه جنسی ایدهآل را در این شخص پدید آورده باشد.
@raviravanblog : روانشناسی بالینی برای عموم