View in Telegram
نفر بعدی شمایید و این بار برای شمایی می نویسم که ته تغاری و چراغ این خانه اید. سلام عزیزکم.سلام نور چشمم.سلام برادرکم.امیدوارم احوالتان خوب باشد و بدانید که اگر شما این گونه باشید،ما هم قطع به یقین خوبیم. اولین بار است که آن ‌قدر از هم دور افتاده ایم.اولین بار است که آخرین بوسه و آغوشمان را از یاد برده ام.اولین بار است که این دل لامذهب این‌قدر هوای شما را کرده است. قبل از شما خواهر بودم و قبل از شما برادر داشتم ولی شما که بودید که تکراری نشدید؟شما که بودید که در قلب من این گونه رخنه کردید؟شما که بودید که مالک روح من شدید؟شما مگر یکی نیستید،پس چرا من طوری در چنگ شما ام که انگار همه اید؟ نقل و نباتید.عسل سبلانید.قند فریمانید.بیمِ آن دارم که مبادا قطره آبی بهتان اصابت کند و بالفور حل شوید.قند روز های تلخ شمایید،غلط کرده اند که این عنوان را به دیگری بچسبانند!شما برادر خوشمزه و کوچک منید و من کوچکِ شما‌ ام! قصد آن دارم که بگویم شما هیچ گاه تنها برادر نبودید.گاه آن‌قدر ترس شما در دل دارم که انگار پسر من هستید؛پسری که مادرم آن را به من هدیه داده،پسری که ذوق قد کشیدن و سبز شدن پشت لبش را دارم.در هر حال اضطراب شما را دارم؛که جگر گوشه ام چه می خورد؟کجا می خوابد؟اصلا خوب می خوابد؟زبانم لال غم که در دل ندارد؟کسی که اذیتش نمی کند؟برادر!باور بفرمایید که من مرده باشم ولی خم به ابروی کمان شما نیاید.من مرده باشم ولی قامت رعنای شما خم نشود. خاطر خواهر را کم نمی خواهید و این،قند در دلم آب می کند.نظر خواهر را کم جویا نیستید و این،ذوق مرگم می کند.عنایت خاصه به خواهر دارید و این از بنده نوازی شماست.که بنده چه می خواهد جز نیم نگاهی از خداوندش؟ حال بغض شما را در گلو دارم و برادر!می ترسم از روزی که شما در آن نباشید.برادر شما باشید و اصلا در جبهه مقابل باشید.شما باشید و اصلا قاتل غاضب من باشید.شما باشید و اصلا این گردن من و این تیغ شما،بزنید و خون من را حلال کنید و گوشت قربانی را صدقه بدهید که گوشت و خون این قربانی دربرابر شما تحفه ای بی ارزش بیش نیست. خواهرتان ام.مادر دومتان ام.مدیون باشید اگر گره ای داشته باشید و به من نگویید؛جفت دستانم قطع باشند هم با دندانم باز می کنم آن گره را.راهتان خار داشته باشد هم این بدن من فرش شماست.پا بگذارید و لگدمال کنید که خار برای پای مبارک شما نیست.مبادا حس کنم روزی را آخر عمرتان ببینید که به خدا قسم آخر عمر من می آید.که قیامت من می آید. هیچ گاه فراموش نکنید که دوستتان دارم.هیچ گاه از یاد نبرید که جان من وصل است به جان شما.خوب از خودتان مراقبت کنید که شما خانه ی دوم من اید و من هیچ گاه شما را ترک نمی کنم،حتی بعد از مرگ. از طرف یه دانه خواهر شما، ستایش. پنج شنبه بیستم دی ماه ۴۰۳ ، در کتابخانه. #راوی_نامه
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Find friends or serious relationships easily