طنز
😄😄
شیر سلطان جشن دامادی گرفت
دعوتی از کلِ آبادی گرفت
گرگ و ببر و هم گراز و هم پلنگ
فیل و اسب و گاو و خر؛ موش زرنگ
موش گفتا:عرض تبریک ای داداش
بس قِرش داد و طلب کردی شاباش
چند باری آن وسط فریاد کرد
شیر را دائم برادر یاد کرد
ناگهان ببری گرفت آن گردن اش
معترض بر اِدعاها کردن اش
گفت نسبت های تو با شیر چیست؟
آنکه میگویی برادر؛ شیر نیست
گفت ای ابله وَ ای نادانِ بَبر
از برایِ فهمِ آن قدری به صبر
من خودم هم شیرِ سلطان بوده ام
زن گرفتم ؛ بر گمان آسوده ام
همچو موش ام بعدِ همسر گیری ام
بعد از آن مشغول هر درگیری ام
صبر کن تا نوبت ات گردد پسر
صد مَلاقه میخورد بر فرق سر
شیر در جنگل بُوَد شیرِ نری
لاجرم درخانه اش موش وخری
🙈
#رجا
😜
https://t.center/rajaname