طنز
😂😂😂
بشنوید این قصه را از رأس خر
هم بخندی هم شوی یک باخبر
مومنی با خر به راهی می گذشت
عده ای نادان میان کوه و دشت
مست بودند آن جوانان در مسیر
جام را دادند در دست خبیر
گفت: شرمِ من فزون از آن الاه
نیستم من اهلِ مِی ؛ اهل گناه
از میان آن جماعت یک جوان
تیغ و شمشیری کشید از بهر آن
گفت : گر این جامِ مِی ناخورده ای
بعد از آن خون ات حلال و مُرده ای
گفت آن مؤمن به درگاه الاه
بهر حفظ جان بپوشان این گناه
چون که آمد بر لبش جام شراب
خرتکان داد آن سرش را با شتاب
جامِ مِی از دست مؤمن شد رها
شد پراکنده شرابش در هوا
چهره ی آن زاهدِ ما اخم شد
خوردن آن مِی؛ برایش وهم شد
گفت با خود ای خدایِ ذوالجلال
بعدِ عمری قسمت ما شد حلال
هست آیا همچو من درمانده ای ؟
این سرِ خر را چرا جنبانده ای؟
#رجا
😜😜 ۹۷/۹
https://t.center/rajaname