نیستی نیک تنگ چشم، به خرج؛
کدیه را بس فراخ کام نهای
مسعود سعد سلمان
«تنگ چشم» کنایه است از زُفت و خسیس؛ و
«فراغ کام» کنایه است از فزون جوی و آزمند. بی میانجی و به آسانی میتوان به معنای کنایی در این دو کنایه راه برد. از این روی، این هر دو از گونهٔ کنایهٔ «نزدیکِ آشکاراند.
نیز خاقانی راست:
دهر سپید دست سیه کاسهای است صعب؛
منگر به خوشزبانی این تُرش میزبان
«سپید دست» کنایه است از ستمکار؛ و
«سیه کاسه» کنایه است از فرومایه و تنگ چشم.
یا گژدهم در نامهای به کاوس مینویسد، و بدین سان دربارهٔ سهراب داوری میکند:
سوارانِ ترکان بسی دیدهام؛
عنان پیچ زین گونه نشنیدهام....
بر آن کوه بخشایش آرد زمین
که او اسپ تازد بر او، روز کین
عناندار چون او ندیده است کس؛
تو گفتی که سام سوار است و بس.
«عنان پیچ» و
«عناندار» دو کنایه از گونهٔ نزدیک آشکارند از سوارکار و تازندهٔ توانا.
از آنکه نادان بودم چو گِرد کردم ریش،
مرا به نامْ همه ریشْ گاو خواند پدر
مسعود سعد سلمان
«گِرد کردن ریش» کنایه است از بالیدگی و مردی؛ و
«گاو ریش» یا
«ریش گاو» کنایهای است از گونهٔ «نزدیکِ نِهان» از نادان و دانا؛ زیرا به آسانی نمیتوان پیوند در میانهٔ دو معنای کنایه را یافت؛ و به خواست سخنور راه برد.
یوسف من گرگ مست، باده به کف صبح فام؛
وز دو لب باده رنگ، سرکه فشان در عتای
« گرگ مست» کنایهای است از گونهٔ نزدیکِ نِهان از نیم مست.
نیز مجیرالدین بیلقانی راست:
ز روز و شب شدهام سیر؛ چون به پیشِ دلم،
سیه گلیمی شب همچو روز شد پیدا.
دمی خوشم چو سٓحٓر میدهد؛ و گر بخورم،
سپید دست چو روزم، چو صبحدم رسوا.
در این بیتها
«سیه گلیم » کنایه از تیره روز و نگون بخت است؛ و
«سپید دست»کنایه از ستمگار.
مسعود سعد سلمان راست:
از عشق تو، در چشمِ خِرد میل زدم؛
پس دست به تسبیح و به تهلیل زدم.
بر فرقت تو چو طبلِ تحویل زدم،
من دست، به جای جامه، در نیل زدم.
«میل زدن در چشم» کنایه از کوریست؛
« طبل زدن» کنایه از رهسپاری است؛ و
«جامه در نیل»کنایه از سوگواری و اندوه است.
و نیز هم او در سخن از رنجهای زندان، گفته است:
از ضعیفیً دست و تنگی جای
نیست ممکن که پیرهن بدرم.
«پیراهن دریدن» کنایه از بیتابی و ناشکیبی بسیار است.
بابا کمال خجندی راست:
با ما خبر خاک کف پای تو گفتند،
دامن بگرفت اشک به دندان و روان رفت.
« دامن به دندان» کنایه از شتافتن و تند و چالاک رفتن.
منبع:
زیبا شناسی سخن پارسی، «بیان» میرجلالالدین کزازی، نشر مرکز، چاپ دوازدهم، ۱۴۰۰، صص ۱۷۰_۱۶۹
#آستانه
@astanejanan