🌿🌾🌿#یک_جرعه_معرفت_ازکلام_وحی#نقلازخودخدا وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرینٌ
حَتَّى إِذا جاءَنا قالَ یا لَیْتَ بَیْنی وَ بَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرینُ
و هر ڪه از یاد
خدا ( و حڪم قرآن ) رخ بتابد، شیطانی را بر او برانگیزیم تا یار و همنشین دایم وی باشد.
( و چنین ڪس سرگرم دنیا شود ) تا وقتی ڪه به سوی ما باز آید آن گاه با نهایت حسرت گوید: ای ڪاش میان من و تو ( ای شیطان ) فاصله ای به دوری مشرق و مغرب بود ڪه تو بسیار همنشین و یار بد اندیشی بر من بودی.
زخرف / 36 و 38
_______تو، هرچه ما بخواهیم بهمان می دهی.
#خودت را یا شیطان را.
شیطان ڪوچڪتر از آن است ڪه نقطه ی مقابل تو قرار بگیرد، مخلوقت است و آفریده ی خودت. اما، بزرگی از «نافرمانی» توست، نه از شیطان. (و ڪارهای بزرگ همیشه از ما برمی آید...)
اگر ڪسی از یادت رویگردان شود، رهایش نمی ڪنی تا در قیامت به اعمالش برسی. بلڪه شیطانی را مصاحبش می ڪنی ڪه تا... همان روز، به اشتباه هایش اضافه ڪند و جهنمی ترش.
بعضی جمله ها در
#قرآن هست ڪه اگر دست نجنبانم، گفته ی روزهای نیامده ام می شوند و انگار یڪ عمر در تقدیر حرفهایم بوده اند. مثل همین جمله.
می بینم ڪه من، حسرت زده، رو ڪرده ام به شیطان، خوشحال، و می گویم ڪاش بینمان فاصله ی مشرق تا مغرب بود.
و بیشتر از همه آیات 125 و 126 طه. روزی ڪه دیگر نمی بینم. حتی شیطان را...
گاهی دلم میخواهد هول و ولای قیامت را در ذهنم بازسازی ڪنم. و تصور ڪنم «چطور» می شود پدرم یا مادرم با حیرت بدوند و مرا فراموش ڪنند؟
ڪوههای زده شده و صوراسرافیل و ...
اما چیزی ڪه در ذهنم تداعی می شود، وحشتش از تخیلی ترین فیلمهایی ڪه دیده ام تجاوز نمی ڪند.
اما همین ڪه این آیه ها را می خوانم، مثل یڪ خاطره در ذهنم نقش می بندند. می دانم ڪه می شود ڪه نشوند. می شود ڪه نیایند. شدنش هم دست من است ڪه نباید بگذارم. اما باز هم -متاسفانه- خوف من بیشتر از رجایم است و احتمال این "شدن" را بیشتر می دهم...
اما خیلی آیه ی قشنگی است... از آن آیه هایی ڪه یادم می آورد قرآن اگر به هر زبانی به جز عربی نازل میشد، حیف بود.
زیبایی شدید الحن «نُقَیِّض» و آهنگ ناچاری «فَهُوَ قَرین» ڪه انگار فرود می آید، و تڪرار «قَرین» در انتهای آیه ها، وقتی در آیه ی دوم قضاوت شده است (بئس القرین) ، لطفی ڪه در «جائنا» هست و هرگز در « به سوی ما باز آید » نیست ... ، دیوانه ام می ڪنند.
اما انگار حرف تو یڪیست:
اگر با من باشی، به عرش اعلایت می برم،
و اگر از من روی برتابی، به درڪ سفلایت.
خودت انتخاب ڪن.
حرفت قبول. فقط
ڪاش به همین سادگی بود. گاهی خیلی سخت می شود. خیلی. خودت هم می دانی...
ڪمڪ ڪن و دست شیطان را از دلم، دورتر از فاصله ی مشرق تا مغرب ڪن...
به اندازه ی بالهای جبرائیل، مرا از شیطان دور ڪن.
☘️ @rahe_aseman 🌿🌾🌿