خدای مهرب️ان

#فضائل‌_القوم_فی_شوارق_الصوم
Channel
Logo of the Telegram channel خدای مهرب️ان
@rahe_asemanPromote
11.82K
subscribers
28.5K
photos
13.6K
videos
6.77K
links
دوست خوبم به خدا که وصل شوی؛ آرامش وجودت را فرا میگيرد‌‌، نه به راحتی می‌رنجی و نه به ‌آسانی می رنجانی.آرامش سهم دل‌هايی که سمت خداست لینک کانال در پیام رسان ایتا: eitaa.com/rahe_aseman ثبت شده فرهنگ وارشاداسلامی http://t.center/itdmcbot?start=rahe_aseman
🔻عید سعید فطر: شــادی
فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ال‌عمران آ.۱۷۰
روزگاری پس از یورش غازیانِ مغول بر خُجند و خرابی آن نگین ماوراءالنهر و هلاکت و استیصال مردمان، گلهای شادی می‌شکفت و خُجندیان را آثار وجد و طرب هویدا، چندانکه گاه از فرط خوشی به سفاهت میزد. شیوخ قبایل چالاکی شباب، نوخطان عیاشی فُسّاق و زنان گستاخی عیّاران پیشه کرده وکسی را درشادی قرارو از طرب دریغ نبود. یاران مجنون مغربی را شکوه اوردند که این طایفه هیچ از فضایل سُغدی و ملکات پارسیان قدیم نشان ندارد و شادی در مرز ابتذالِ سفاهت است.
مجنون گفت: شارعان شرع درخاکستر تاراج مغول و هنگامه مصیبت، گشایشی صورت ندادند و رسم مدارا و مسامحت ننهادندونعمت مسرت مردمان برچیدند، چنان کردند و چنین شد.
یاران گفتند:این انحطاط قومست.
مجنون گفت:تاب آورید.این قوم به مدارای انبیاء و اعتدال اولیاء بازخواهد گشت. خردمندان جهان، آیت نشاط و خصم اندوهند.
#فضائل‌_القوم_فی‌_شوارق‌_الصوم /اخلاق عامه درروشنای روزه.
#رمضانیات

🆔 @rahe_aseman
رمضان بیست ونهم:  عشــق

وَمِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللَّهِ أَندَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ ۖ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّهِ.  س. بقره آ. ۱۶۵

در روزگار رونق قسطنطنیه، جوانان و پیران جملگی عاشق بودند و کافّه خلق ازپی‌هم در وصل و فصل مُدام. از کناره بحر اسود تا کرانه بُـرسا جام‌های عشق نوشانوش میشد و دلبرکانی ازهرسو دل می‌بردند و در رویای آغوش خون جگر می‌خوردند. طُرفه، این‌همه کام لبالب از ناکامی بود و احدی راضی نبود و طرّاران دل و ماهرویان خوش آب وگِل توسن حرص می‌راندند و تخم هوس می فشاندند.
یکی از مریدان فیض مشرقی را پرسید این همه ناسیری و عطش از کجاست؟ چرا طالبان فرْج و تن آرام ندارند؟
فیض: میان عشق و دوستی فاصله‌هاست. آنچه می‌بینی پیچک عشق است پیچیده دراوهام و از سر بام نمی‌گذرد. مردمان در عیش فانی، بقا می‌جویند و ناسنخ بهم  می‌آویزند بقصد الفت اما چون علت محبت، لذت است آنی می‌پژمرد.
مرید: زاهدان هم ملامت می‌کنند
فیض: مناسکی پای درگِل، عشق نمی‌داند و ژاژ می‌خاید، دِل بجویید !


#فضائل_القوم_فی_شوارق_الصوم /اخلاق عامه در روشنای روزه. 

🆔 @rahe_aseman
رمضان بیست وهشتم:  امـیـد

قُلْ یا عِبَادِی الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَی أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ  س.زمر آ.۵۳

مجنون مغربی پای پیاده زیارت حج کرد و با یاران عازم وادی حضرموت شد. راه از صحرای ربع الخالی می‌گذشت و قوت یاران تمام، تشنگی و گرسنگی غالب شد.
آسمان تنگ و غبار بیابان راه نفس می‌بست و صعوبت بلا بر صلابت اولیا غالب آمد. شعله امید اسیر بادهای خاموشی بود و زمزمه افتاد که ما حج گزاردیم و ذکر حق کردیم و چنین در بلاییم !
مجنون شنید و گفت آنچه کردید سیر در آفاق بود و آنچه شما را اکنون باید، کیمیای امید یا سیر انفسی است.
یکی از مریدان پرسید: ما زیارت حق کردیم که معمار آفاق و انفس است.
مجنون گفت: وقوف به "کردیم" بلای جان شماست. خالی کنید خود را و از او پر شوید که امید به او، نومیدی مطلق از غیر است. سالک ناامید نمی‌شود چون بر سبقت رحمت بر غضب او واقف است.
مرید گفت: اینک ما را چه سود؟
فیض: نشنیدی خدای به داوود گفت که بندگان با رشته امید بمن متصلند، جز این سرمایه ما چه داریم !


#فضائل_القوم_فی_شوارق_الصوم /اخلاق عامه در روشنای روزه.

🆔 @rahe_aseman
رمضان بیست وهفتم: عدالت

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ ۖ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَىٰ أَلَّا تَعْدِلُوا ۚ اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ ۖ / س.مائده آ. ۸

یکی از صوفیان بصره دامن فیض رها نمی‌کرد که ختم کلام دیروز تو مُشکی بود که دامنمان از دست برفت و در معنای آن یکسر حیرانیم. منّـتی نه و ما را از پله اجمال بر سریر تفصیل بنشان.
فیض: مراد من از انصاف، عدل بود. عدالت دانش اندازه‌هاست و حاکم که اندازه‌دار اعظم است اگر برسبیل عدل حکم کند، دیّاری محتاج نمی‌شود و مردم باکفایت از قناعت جسم به قناعت روح می‌روند.
صوفی سردرگریبان شد که: ما را اندازه چون شد!
فیض: هرکسی حاکم نظم خویش است و اگر قوای نفسانی خود را به نظم و اعتدال برساند، شاروند شهر نیکان و مجرای عدالت است.
صوفی: حاکم ظالم چه میشود؟
فیض: حکومت ظالم بر مردمی عادل میسر نیست، بندگان صالح و عادل مقیم مرکز عدلند.
صوفی برخاست و خرقه کشان می‌خواند که:
 دور فلکی يکسره بر منهج عدل است
خوش باش که ظالم نبرد راه به منزل

#فضائل_القوم_فی_شوارق_الصوم /اخلاق عامه در روشنای روزه.

🆔 @rahe_aseman
رمضان بیست وششم: قـناعـت

لا تَمُدّنّ عَیْنَیْکَ إِلی ما مَتّعْنا بِهِ أَزْواجًا مِنْهُمْ وَ لا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِلْمُؤْمِنینَ/ س.حجر آ.۸۸

صوفیان بصره گرد هم آمده از برکات درویشی می‌گفتند و نعمت قناعت. یکی قرص نان و یکی کاسه دوغ و دیگری چارق پاره و چارمین جامه وصله و ... جهان کوچک ایشان آکنده بود از صفای استغنا و جبروت قناعت.
فیض مشرقی که از زیارت تربت حسن بصری قدس الله روحه  بازمی‌گشت بدیشان رسید، نجوایشان شنید و گفت: ایمانیان جملگی مامور به قناعت ند تا از رذیلت حرص به فضیلت کفاف کوچ کنند اما میان شما و عموم مومنان اختلاف و نشانه‌ای است. آنچه عموم مومنان را باید، تحصیل مال و رسیدن بکفاف، عزت رفتار و مصرف هشیار، عادت بر اندک و پرهیز از قیدوبندک است. صوفی اما بر مرتبه کفایت نفس است و تا اندرون خالی نکند به نعمت قناعت نرسد. پیر صوفیان گفت: نکته‌ای ماند ؟ فیض گفت: آری، اگر دور جهان را انصاف بود، احدی را ابتلای قناعت نبود !


#فضائل_القوم_فی_شوارق_الصوم /اخلاق عامه در روشنای روزه.


🆔 @rahe_aseman
رمضان بیست وپنجم: خدمت به خلق

فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفَاءً ۖ وَأَمَّا مَا يَنفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ/ س.الرعد آ.۱۷

خوارزم را از بزرگان و اسلاف عادت کمال بود و طوایف این قوم یکایک تشنه مجد و دانش و بزرگی. حصیله اما اغلب نمایش بود و تفاخر دانشیان و مال اندوزان و هریک جهانی بود درخیال خویش، بی‌خبر از دیگری. مشایخ قوم جملگی واعظ غیرمتّعظ، تکرار اقاویل و نقل کماقیل، کوشا در جمع کُتب و بسط حُجب. اغنیا حریص در تکاثر مال و تفاخر آل. امرا در تدارک سوروسات دولت و تحکیم قدرت....
مجنون مغربی در آفاق خوارزم چرخید و بیچارگان دید سربسر، جملگی بیدل و پای در گِل. بر مناره شهر برآمد و آواز داد: خاکتان بر سر ! اینهمه گرد آورده‌اید که چه کنید؟ رحمت خدا از شمایان دورباد که درب خانه بروی حاجتیان بسته و در عافیت نشسته‌اید. علمی که نافع نباشد چه سود، مالی که گرهی نگشاید چه فایده، قدرتی که داد مظلومی نستاند نابود !
برخیزید و بسوی هم بشتابید و درماندگان دریابید که اگر در ثریا علامگی کنید و گنج قارون بیندوزید مطرود حقید. 


#فضائل_القوم_فی_شوارق_الصوم /اخلاق عامه در روشنای روزه.

🆔 @rahe_aseman
رمضان بیست وچهارم:  گـذشت

خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ.  س.اعراف  آ.۱۹۹

فیض مشرقی با قاضی مَروَزی بر دروازه مرو نشسته بود و از او پرسید: هیچ آیتی می‌شناسی در مصحف که هم امروز ما را خوش کند و هم ترا از وِزر قضاوت برهاند؟ درماند. فیض "خذالعفو" را خواند و گفت: رواست آیه "بگذر، نیکویی کن و از نادان بپرهیز" قوت هر روزه دیوان تو باشد.
قاضی مروزی گفت: عفو امر نیکویی است ولی ما را حدود و قصاص واجب که شریعت سامان جامعه است !
فیض گفت: قاضی مردمان را حکم به گذشت کند تا جور حدود نکشد، مشربه در دست تست. مردمان را ساغر بخشش بنوشان تا از ابریق مجازات روی بگردانند. قاضیان بر دوراهی معافات و مکافات نشسته‌اند.
مروزی مشاجره مرویان در بازار را نشان داد و گفت: روزی بی بلا نباشد، خلایق را خُلق تنگ است و معاش لنگ، کجا عفو کنند !
فیض گفت: این قضای تیره روزان است که مصیبتی از پی مصیبتی است. با ویرانی معاش مردم، عدلیه آبادان نمی‌کنند. مردم را نان دهید و گذشت بیاموزید تا از حدود و قصاص روزی نخورند !

#فضائل_القوم_فی شوارق_الصوم /اخلاق عامه در روشنای روزه

🆔 @rahe_aseman
رمضان بیست وسوم: سوء و حسن عاقبت

وَقُل رَّبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِّي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا.  سوره اسرا آیه ۸۰

لاهور را دوپاره بود: اعلی و سُفلی. مردمان بالا از افاضل و اعیان نوخاسته را چندان اعتماد بود که کار جهان و خلق آن هیچ انگاشتی، غرّه خویشتن بودی و هر مفلس و خاطی و مجنون و مسجونی را تَسخَر زدی و ریشخند کردی و از برج عافیت و مسند قضاوت، بحکم منیّت بر ایشان حُکم سفاهت و بلاهت راندی.
مردمان ناحیه فرودین اما از چاشت تا شام کوشان و نگران و در قضای خویش حیران. در هر مصیبت پرسوز و بلیّه ناساز بچشم عبرت نگریستی و پُرسان از فرجام امور، چشم از ملامت دیگران بستی و بوعظ خویش بنشستی که: ما چون پرکاهیم.
مجنون مغربی را مریدان آگهیدند. گفت: نیک بختان بر خویش بیمناکند. ما را وقوف نیست که انجام کار چیست. زودا که سکنه فرازین لاهور به فرودین آن روند و پیش از مرگ بحکم ملامت، عبرت دیگران شوند !
تفسیر احوال خود کنید و تاویل قضای دیگران به روزگار وانهید که هر سواره، پیاده است !

#فضائل_القوم_فی_شوارق_الصوم /اخلاق عامه در روشنای روزه

🆔 @rahe_aseman
رمضان بیست ودوم: اعـتدال و میانه‌روی

وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الأرض هَوْناً وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الجاهلون قَالُواْ سَلاَماً.  سوره فرقان آیه ۶۳

حاکم فرارود (ماوراءالنهر) بدلالت مشاوران و خاصّان زیرک، تَفتین مردمان و تحریک عوام می‌کرد تا میزان اعتدال ایشان بسنجد و برسبیل مقابله، تدبیر کند. قضا را جماعتِ غوغایی بمصداق "کما تکونوا یُولّی علیکم" (هر خلایقی را دولتی لایق) در افراط و تفریط از هم سبق می‌بردند و اختلال مشاعر کُندروان و اختلاف ضمایر تُندروان، سامانی نگذاشت و احدی را میانِگی نبود.
فیض مشرقی بر منبر جامع بخارا حدیث می‌خواند که: آی خلایق ! در احساس و عاطفه میانه روید. خویشتن‌داری کنید، هرکسی را بچوب مبالغه نرانید و به لفظ معاشقه نخوانید. اوضاع شما بسامان نخواهد شد تا در داوری انصاف نورزید.
یکی از زیر گفت: حد وسط کدامست، میانه کجاست؟
فیض گفت: میانه در تناسب عقل و شهوت و غضب شماست. تا آن تناسب نیابید رنگ عدالت نبینید !


#فضائل_القوم_فی_شوارق_الصوم /اخلاق عامه در روشنای روزه

🆔 @rahe_aseman
🔻رمضان بیست‌و‌یکم:  عافیت طلبی
 قَالُوا يَا مُوسَى إِنَّا لَنْ‌نَدْخُلَهَاأَبَدًا مَادَامُوا فِيهَا فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ.  سوره مائده آیه ۲۴
مجلسی از شیوخ در ری فراهم آمدتا سبب انحطاط بلاد روشن کند.هریک از مشایخ علتی گفت ودیده گریانید.داروغه سهرورد گریبان درید که خشت گنبد سلطانیه بتاراج است وعمارت در حراج. امیر پارسه در فغان که صدستون لانه موران است، والی جی از خشکی زاینده رود نالید و مهتر تبریز از خرابی ارگ و خواجه کرمان از  آفت ماهان و دیگری از ابتلای سمنان و فتنه گرگان و غصه سیستان و بغض خراسان و عُسر همدان.
مجنون مغربی در زوایه می‌شنید و گفت: شهدالله این مایه انحطاط و ادبار جز از تطاول اغیار نمی‌خیزد و اغیار، رعیت این ملک است که محنتی جز بطن و دون آن ندارد و جز عمارت نفس و عافیت عورت، رسالتی نمی‌بیند. ای خواجگان، رعایا را شریک کار ملک کنید تا بهانه بطالت از کف ایشان برون شود که هر قوم کار خویش به شمایان سپرد وگوشه عافیت نشست، خاک مذلّت بر سر خود ریخت. رعیت لاابالی مایه تباهی دولت و ولایت است!


#فضائل_القوم_فی_شوارق_الصوم /اخلاق عامه در روشنای روزه

@rahe_aseman
رمضان بیستم:  بخــشـندگی

الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ.  آل عمران ۱۳۴

خواجه‌ طوس را خدای نعمت تمام کرده بود و اسباب حشمت و شوکت بکمال. طرفه اما، خدم و حشم و ضیاع و عقار مُلک وی رشک اهالی را که احسان خواجه بدیشان رسیده و بند سخا تنیده بود، می‌انگیخت. 
مجنون مغربی در هارونیه بر سنگی نشسته و می‌دید که کروفر بخشش خواجه، مردمان را از فسوس خالی نبود و هرکه را می‌داد، آهی می‌نهاد.
غلام خواجه در گوش مجنون نجوا کرد که: جماعت را دهش نشاید که هرچه دهی، ساز می‌زنند.
مجنون گفت: خاموش، سرّ ماجرا در شهرت‌طلبی و نامجویی است. سخاوت مرده ریگ هر صراف و نوخاسته نیست. سخا پنهانی است، از گزیده مالست، بی منت و رشوت است. خواجگان نورسیده را سخاوت، مجرای شوکت در چشم خلایق است اما مردان خدای را اسباب تقرب. آنها بزرگی از مردم می‌جویند و اینها از رب ودود. طایفه را ان اندازه هوشیاری هست که تمیز دهد !


#فضائل_القوم_فی_شوارق_الصوم /اخلاق عامه در روشنای روزه

🆔 @rahe_aseman
رمضان نوزدهم:  عُـجْـب و خودپسندی

وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلا مَا رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ / یوسف. ۵۳

درویشی در کوی اعیان سمرقند اهالی را آواز می‌داد که: بدگمانی بد است الا درحق خویش. خویشتن را مبینید تا دیگران را ببینید. ای شاخ نشینان، با کمالات نداشته خود را هلاک مکنید. کمالات داشته را هم به میزان دیگران ببرید تا عیار زنند. با خود خلوت و نفس را محاکمه کنید اگر وجدان بیدار دارید. خوش‌بینیِ خویش‌بین شما را از هم گرفت و به شیطان باطن سپرد. خود را متهم کنید، با خود درآویزید و بر خود بشورید که جهان از شما آغاز می‌شود. 
یکی از مریدان فیض گفت: این ایلغار اعتماد است و تخریب خویش !
فیض شنید و زیرلب خواند: اعتماد پایدار  از بدبینی آغاز می‌شود. چون خلایق وارونه می‌روند خویش را در لاهوت و دیگران در ناسوت می‌بینند !


#فضائل_القوم_فی_شوارق_الصوم /اخلاق عامه در روشنای روزه

🆔 @rahe_aseman
رمضان هجدهم:   تـــوبه
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً / سوره تحریم آیه ۸
براهالی قاهره فسق میرفت از پی فجور و ظلم بر سر جور، مردمان سخت نومید. واعظی پیوسته در گوش‌های بسته می‌خواند که: آی جماعت درهای رحمت خداوند بازست، دور مروید، همینجاست، بازآیید، مشتریست، منتظر، مهربان... دلیری کنید، هم یکی از شمایان نصوحی کند قومی را کافیست.
حمیّـتی نبود و معاصی زَفت و درشت چندان اهالی را خیره کرده بود که کسی را گمان رحمت و آمرزش نمی‌رفت.
هریکی با تسخر و ریشخند از گوشه‌ای می‌گفت: اگر ما را رب غفّـاری بود روزگار این نبود. این دوره‌گرد ریشاییل، ژاژ می‌گوید، خدا کو؟!
مجنون مغربی بر اشکوبه بازار نشسته بود شاهد ماجرا گفت: این مدعیان نشنیده‌اند که رسن بازان زُنّاربسته و دلّاکان خوکدانی توبه کرده و پیش از آهنگ رحیل، باربسته‌اند. خطرکنید و پیش آیید. توبه رزق سیاه رویان است. بشتابید، درها بروی همه بازست،ازپیشینه بِبُرّید،امیدبورزیدوپای وعده بایستید. اگر این همه کردیدوبازسیه روز ماندید مرا از چند اشکوبه بزیر افکنید.


#فضائل‌_القوم_فی_شوارق_الصوم /اخلاق عامه در روشنای روزه
🆔 @rahe_aseman
رمضان هفدهم:   ریـــــاکاری

أَرَأَيْتَ الَّذي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ ... الَّذِينَ هُمْ يُرَاءُونَ / سوره ماعون

زاهدی گریخته از شهر و رمیده از خلق در زاویه هرات نان جو می‌خورد و مناجات خواجه می‌خواند. فیض مشرقی را شوق دیدار او دست داد و سبب عزلت پرسید. گفت: چیزی از باطن خلایق نمانده است، مردمان آلوده ظاهرند، هوای شهر خفقان آرد و من به ملکوت باطن گریخته‌ام.
فیض گفت: ظاهر، صورت باطن است و رکاکت ظاهر از رذالت باطن. مردمان سودا می‌کنند متاعی را که مشتری دارد. روزگار شرک آلودی ست.
زاهد گفت: حیّاک‌الله، مشتری اطوار این مردم خدا نیست. تا بازار منزلت و وجاهت ایشان گرم است خدا را چه حاجت است !
فیض گفت: تا چشم و دلِ سودایی سیر شود، اخلاص ارزان می‌فروشند و شرکِ ریا گران می‌خرند !
امان از داوری خلایق ! مردمان شوق کمال ظاهر دارند و برای پسندِ خاطر، خطر می‌کنند: خطر دلالی رضایت، شهوت رؤیت و خدعه عزت !
زاهد گفت: هر طایفه را که کمالِ تربیت نبود اما جلالِ شوکت و فساد دولت بود، خودنمایی تباه می‌کند.

#فضائل_القوم_فی_شوارق_الصوم / اخلاق عامه در روشنای روزه

🆔 @rahe_aseman
رمضان پانزدهم: آفات زبان ـ عهدشکنی

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ. سوره مائده آیه یکم

فیض مشرقی طایفه‌ای دید سخت پریشان که دعوی ایمان دارند اما روزگاری نابسامان. اکابر قوم در منبر و محراب خلایق را پند می‌دهند اما در خلوت ریشه‌های الفت بریده است و احدی درکمند اعتماد نیست. دیوانیان در تهنیت و تعزیت سعی بلیغ دارند و آفاق ملک پوشیده از حکمت و منقبت آل رسول، اما رعیت را بسلطان، زن را بشوهر، فرزند را به پدر، همسایه را به همسایه، خویش را بقوم و بالجمله دیّاری را اعتماد نیست.
مریدی گفت: چگونه است طالع این قوم که در ناصیه همه ذکر کتاب و ورد رسول است اما روزگارشان سیاه و ملول !
فیض گفت: این خلایق را قول و پیمان سست است و کسی را وفای بعهد نیست.
مرید گفت: مگر نه اینکه صورت ایمانی دارند ؟
فیض گفت: صورت ایمان دارند و سیرت اخلاق نه. عهدووفا ایمان درون می‌طلبد نه ارکان برون. اکابر قوم زنبور بی عسلند و کافه ارکان حکومت واعظان بی عمل، زین سبب کسی را دغدغه عهد و پیمان نیست !

#فضائل_القوم_فی_شوارق_الصوم / اخلاق عامه در روشنای روزه

🆔 @rahe_aseman
رمضان چهاردهم: آفات زبان ـ پُر حرفی

مَّايَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ/سوره ق آیه ۱۸
مجنون مغربی رساله‌ای آلوده از زاویه بازار وراقان وصحافان  نیشابور جسته وچون کفر ابلیس فراز می‌کرد و فریاد که: ای جماعت ما هرچه می‌کشیم از رتوریقای ارسطوست!
حکیمی دید و گفت آنچه ارسطو گفت آیین بلاغت بود، میزان فصاحت و پایه حجت. آنچه تو می‌نالی و اسباب نزاع ملل و نحل است پرحرفی و لفاظی است که بر افواه عوام و زعمای کلام می‌رود.
مجنون گفت: حق با تست اما جماعت وراج خود را تالی ارسطو می‌دانند. خوب بنگر، باخبران خاموشند و بی‌خبران پُرگوی. آنچه امروز بر ما می‌رود از خطای انبوه پرگویانی ست که دو فایده ندارند: گوش سپاری و پرسش افکنی.
حکیم گفت: آن را که خبر شد خبری باز نیامد. بی‌خبران وراج خطای فراوان می‌کنند و خطای بسیار از توهم دانایی و باخبریست و اسباب معاصی و مکاره دیگر. جز بوقت و ضرورت سخن نباید گفت که شعله کلام خرمنی بسوزاند.
مجنون گفت: خدایت یار، چه بسیار مقدمه روا یا نکوهیده که نتایج ممنوعه دارد. مصائب بزرگ از لغزش‌های خرد می‌اغازد.

#فضائل_القوم_فی_شوارق_الصوم/ اخلاق عامه در روشنای روزه

🆔@rahe_aseman
رمضان سیزدهم: آفات زبان ـ تملق و چاپلوسی

لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ یَفْرَحُونَ بِمَا أَتَواْ وَّیُحِبُّونَ أَن یُحْمَدُواْ بِمَا لَمْ یَفْعَلُواْ  (سوره آل عمران آیه ۱۸۸)

فیض مشرقی بر منبر جامع حلب پیوسته مردم را از فقر و املاق (تنگدستی) بیم می‌داد. یکی از مریدان گفت: ما مصیبت فقر شناسیم راه رفع آن ندانیم. فیض گفت: ففروا الی الله (به خدا پناه ببرید).
مرید گفت: پناه بردیم و ندیدیم ولی نزد سلطان جستیم آنچه باید نزد خدا جست!
فیض گفت: فقر قسمت درویشان است و تنگدستی هدیه سلطان. آنک که فقر ریشه دوانید و باران حقارت بارید سیاسان قدرت و نعمت، رواج "تملق"  دهند و جیفه تعلق. رعیت مسکین خدای را به دو پول سیاه به سلطان فروشد و در ثنای دیوانیان کوشد و چشم بر رحمت خدای پوشد.
مرید گفت: چه کنیم؟
فیض گفت: دلیری و سیری. تا به‌استغنای نفس نرسید همین باشید. ملوک و دیوانیان را اگر ریگ به کفش نبودی حق رعیت دادی و در چشم مداحان خاک پاشیدی. هوش دارید که تملق از ریشه املاق است!

#فضائل_القوم_فی_شوارق_الصوم / اخلاق عامه در روشنای روزه

🆔 @rahe_aseman
‍ رمضان دوازدهم: آفات زبان ـ جدال و جروبحث

وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُم   سوره انفال آیه ۴۶

قضا را چنان شد که پس از  جنگ‌های واپسین صلیبی در نواحی شام، عساکر را هزیمت افتاد و حکام عرب از خوف جاسوسان رقیب گفت‌وگوی عام در شوارع را ممنوع ساختند. بازار شام اما از لونی دیگر بود و مردمان در هر گوشه چهارسوق بر سر تاریخ و عقاید گریبان چاک می‌کردند.
یکی گفت: نشنیده‌اید خدارا "ولاتنازعوا فتفشلوا"  نزاع مکنید که سست می‌شوید ؟!
مجنون مغربی که از اجله بحاثان بود و آداب گفت‌وگو می‌دانست گفت: نیک مردا، آنچه حرمت می‌شکند، الفت می‌گسلد و سلسله خصومت می‌جنباند، پرخاش و گستاخی و کینه‌توزی است. بحث راهگشا و نِقاش روشنگر کار طوایف راقیه است.
مرد گفت: ما که در میان مسلمین جدال احسن ندیده‌ایم، هرچه بود پلشتی کلام بود و سستی مرام.
مجنون گفت: گفت‌وگو محتاج تربیت است و تربیت درکف دولت. هر طایفه که بر سر هیچ وپوچ یقه می‌درانند و قاروره برسر هم می‌شکنند، بی‌شک اولیای نااهل دارند. خشم مگیرید و جدال احسن کنید که نجات شما در گفت‌وگوست.

#فضائل_القوم_فی_شوارق_الصوم / اخلاق عامه در روشنای روزه

🆔 @rahe_aseman
رمضان یازدهم: آفات زبان ـ تمسخر و ریشخند

یا ایُّهَا الَّذینَ امَنُوا لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی‌ انْ یَکُونُوا خَیْرا مِنْهُم.  سوره حجرات آیه ۱۱

فیض مشرقی در صدر مَدرَس نشسته و اخلاق می‌گفت. شاگردان همه گوشاگوش و خوشه‌چین خرمن او.
لختی که در  اوصاف دریدگی زبان سخن راند به کلام رب جلیل رسید که پاکیزگان مسخره نمی‌کنند و طعن نمی‌زنند. کلام یا استوار باید یا هرگز نباید. خوارداشت دیگران تحقیر خویشتن است.
یکی از مریدان پرسید: کدام طایفه مبتلای این دردند و چرا؟ فیض گفت: دو طایفه، فرومایگان و بلندپایگان و هریک به‌علتی. فرومایه از نعمت تربیت بی‌بهره است و ریشخند دیگران، تشفی حقارت اوست، اما صاحب علم و مال بر مرکب غرور سوار است و این هردو مذموم است. مستمعی پرسید: استثنایی هم هست؟
فیض: آری، فقیه شهر به "استهزای ممدوح" حکم داده تا با ریشخند مجرمان ایشان را تأدیب و تنبیه کند ولی این رأی ما نیست.
رأی من سنت رسول و حکم عقل است که نخست با چنین کیفر هیچ مجرمی تربیت نمی‌شود، دو دیگر آنکه نقض حقوق مجرمان است و سیم خلاف مروت قاضی!

#فضائل_القوم_فی_شوارق_الصوم / اخلاق عامه در روشنای روزه

🆔 @rahe_aseman
رمضان دهم: آفات زبان ـ سخن‌چینی

تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ ... وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ   سوره مسد

حاکم فاجر انطاکیه را دیدار مجنون مغربی دست داد و گفت: مارا حکمتی گوی تا به‌‌کار تدبیر ملک و تمشیت ملت آید.
مجنون گفت: اتفاق و یگانگی مردمان انطاکیه نشان مسلمانی ایشان است ولی مایه پریشانی دولت تو. هرآینه سد یگانگی ایشان شکست، اقتدار دولت تو فزونی خواهد گرفت.
امیر گفت: الحکم اساس الامور، پریشانی ملت به که ناتوانی دولت. چاره گوی!
مجنون گفت: خبرچینی نسخه اَتـمّ و اکسیر اعظم است. برخی رعایا به مراحم بنواز و برخی در حرمان نعمت بگداز تا به‌هم بدبین شوند. سپس خبرچینان بی‌شمار در میان آنان بگمار تا رشته اعتصام ایشان سست و پاره شود.
آن‌گاه که سخن‌چینی و نمّامی در خرمن ایشان آتش زد، تو رشته تدبیر و تمشیت محکم کن و در تقویت ارکان قدرت بکوش!
امیر خلعتی به مجنون داد و بدرقه کرد. مجنون در باب انطاکیه خلعت به درویشان بخشید و آهسته گفت: این جامه پریشانی شماست، بستانید و تافته بمانید!

#فضائل_القوم_فی_شوارق_الصوم / اخلاق عامه در روشنای روزه

🆔 @rahe_aseman
More