View in Telegram
شیراز با توام ای که مثل خودم در تنت قبل مرگ می‌پوسی ای که لب‌های خاطراتت را با لب انتقام می‌بوسی ای که شهر دلت خراب شده بخت شب‌پوش تو به خواب شده خواب و بیدار فرق دارد؟ نه تا ابد شهروند کابوسی خسته‌ای از تب تناقض‌ها بره‌ای، در اطاعت از بزها دشمنی با دلت؟ مشخص کن یا رفیق دوروی سالوسی؟ می‌زنی از سر غمت بیرون می‌شوی در تن خیابان خون دست‌ها روی بوق، پشت چراغ زیر لب، فحش‌های ناموسی خسته از قارقار کلاغ رفته‌ای در حریم شاهچراغ برگ سبز کتاب می‌بینی چهره‌ی قاریش ولی توسی می‌روی حافظیه و سرد است قلب سعدیه خانه‌ی درد است شیخ دنبال قلب می‌گردد لای موهای زبر تیفوسی تخت جمشید پاک ویران است خاک کوروش کنام گرگان است آتشی در تنت از اسکندر ای دریغا کجاست ققنوسی پس شرابت کجاست، بزمت کو التهابت کجاست، رزمت کو؟ سورنایی اگر به پا خیزی وین عجب بندی کراسوسی نه بهار و بهارنارنجی نه رفیقی و گوشه‌ی دنجی نه زمین لطف ویژه‌ای دارد نه زمان التفات مخصوصی در غروب غریب پاییزان اشکهایت چو برگ‌ها ریزان سرد و گرم جهان چشیده‌ و تب کرده از این هوای سینوسی، با دلی خسته بازمی‌گردی با لبی بسته باز‌می‌گردی در سرت تلخی هزاران هیچ در تنت افت قند محسوسی همه در جنگ با جهان خودند به عبث در نجات جان خودند یا که بی‌حد و مرز گشته جنون یا تو بیش از حدود خود لوسی تو شکاری بگو در این پیکار، یا که صیاد می‌شوی این‌بار؟ در سرت جنگ سرد، در دستت لمس قنداق چوبی روسی #مازیار_کلات_پور
Telegram Center
Telegram Center
Channel