«هشت نه سال میشه، اینقدر بود وقتی میرفت، حالا باید ماشالله مردی شده باشد اما چه فایده! لابد دیگر نه دینی دارد نه مذهبی، آآآ خدا لعنت کنه اون پدرش، که این طفلک را از دست ما گرفت، بعد با خودش برد اونجا توی این فرنگیها...»
شب هشتم فروردین ۱۳۰۱ خورشیدی سالن گراند هتل بیخ تا بیخ پر از تماشاچی بود که چشم دوخته بودند به صحنه و محو بازی زنی جوان بودند که نقش مادر جعفرخان ابجد مستفرنگی را بازی میکرد. زنی که آنچنان غرق در نقش خود شده بود که نه لهجهی ارمنی تبریزیاش نه چهرهی جوانش که بزک و شلیتهی شلوار هم نتوانسته بود آن را پنهان کند به چشم میآمد.
او آنچنان غرق نقش بود که نقشهای دیگر را هم از چشم انداخته بود. آن زن جوان که دختر شش ماههاش را پشت صحنه گذاشته بود، آن شب فروردینی ستارهی سالن گراند هتل بود که بعدها جایش را به تئاتر تهران داد و باعث شد حسن مقدم مهمترین نمایش زندگی کوتاهش و یکی از مهمترین آثار ادبیات نمایشی معاصر ایران را به او تقدیم کند: بانو تریان.
از کتاب ۷ تراژدی
نویسنده: فرزانه ابراهیمزاده
خرید از وبسایت ما
Radiotragedy.com