View in Telegram
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
خاطرهٔ جالب علی دهباشی از کتابخانه‌ای که روبروی یک مدرسهٔ دخترانه بود 🎙️علی دهباشی در گفتگو با رادیو مضمون: 📌 وارد هر مدرسه‌ای می‌شدم، به کتابخانهٔ آنجا هم سر می‌زدم. رئیس مدرسه فردی ساواکی بود به اسم آقای اورعی که بالأخره یک روزی فهمید که ما در مدرسه چکار می‌کنیم. توی گوش ما زد. هنوز درد آن سیلی که خوردم را فراموش نکرده ام. ما را اخراج کردند. 📌 هرجا برای ثبت نام می‌رفتم، رشتهٔ ادبی نداشت. به دبیرستان فردوسی رفتم و به من گفتند ما رشتهٔ ریاضی داریم. من هم گفتم باشد اشکالی ندارد؛ من که نمی‌خواهم درس بخوانم، دردهمان ریاضی اسمم را بنویسید و بعد وارد چهارم ریاضی شدم. اینجا معلم ادبی‌مان، شمس آل احمد بود و آقای شهرستانی. اینجا هم کتابخانه درست کردیم. 📌 کتابخانه‌ای بود که رفت و آمد پسرها در آن زیاد بود. چون کتابخانه در اتاقی بود که مشرف به دبیرستان دخترانه بود. وقتی پسرها برای دید زدن می‌آمدند، من برای کتابخانه از آنها پول می‌گرفتم. به آنها می‌گفتم مثلا پنج هزار بدهید و بعد برای دخترها سوت می‌زدند. کتابخانهٔ خیلی خوبی شده بود! @radiomazmoon
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Find friends or serious relationships easily