🕶نگاه روز
💢💢ما و زخم این زمستان
💢💢✍شاهپور لطفی
🔹باور کنید این روزها، دلم همراه خنده هایم نیست. منِ نوعی، از خندههای بدون پشتوانهی روحی_روانی همین
#خندوانهی #رامبد_جوان سخت گَزیده میشوم. چنان
#زمستانی_ یخ و برفی بر گردنهای بی عبور، گرفتار آمده ایم در کولاک مشکلات، سر در گریبان، خیال پریشان، ذهن دربست گرفتار در زنجیره ی گرههای تودرتو، گزیده شده ایم از
#سگْ
گازِ_زیاده طلبان اقتصادی، از
#خرجفتک- از خدابیخبران
#اختلاسگر_ ، از اُفت شدید توان خرید، از نصفه و نیمه شدن
#سبد غذایی، از
#شُل- شدن تعارفات فامیلی، از کُند شدن زبان دلسوزی، از کوتاه آمدن دستان خیر اندیش در کار خویش!
🔸سخت مضطربم، مضطربی، مضطرب است، به حسابی سرانگشتی، هر روز
#سلطانی_ از روزنی سر بر می آورد، یکبار از زیر جرینگ جرینگ سکه، یک روز از بشکه های سیاه قیر، یکبار از شیر مرغ تا جان آدمیزاد، خدا میداند در کدام خلا این همه سلطان، چنان
#سرطان_ در سرزمین
#نفت و
#گاز رُشد کردهاند که امروزه تاک و توک دُمبشان به در می افتد. در چنین وانفسایی ما غیر سلاطین، چنان کِش، کِش آمدهایم و باز برجای نشستهایم شل و وارفته...
ندویده، خستهایم
#نجنگیده_ ، شکست خوردهایم
نرمیده، بریدهایم
حالمان حال عجیبی است، نه نشسته خوش داریم نه ایستاده،
باری؛ بار بر دوش داریم
و خار در پای
و خُناق در نای
باز رضایت داریم
بابت همینی که هستیم.
چه موجودِ سخت زیستی است
این انسان!
ایکاش آدمی میتوانست در چنین حالی لااقل مثل خرس، این سه ماه زمستان را میخوابید، تا
#نوروز_ غافلگیرانه بیدار میشدیم، به دُور از اضطرابِ نُقل و نبات و شیرینی، لباس نو، خانه تکانی
دلم همراه خندههایم نیست!
#نسلبیصدا@RadioLorestan 📻