View in Telegram
♦️ چهرهٔ جنگ ✍️ سوزانا بیرناف ترجمهٔ مهتا سیدجوادی 🔻 وولف استدلال می‌کند که بر سر چنین تصاویری «مناقشه‌ وارد نیست» زیرا «نمود واقعیتی هستند که در برابر دیدگان پرده از رویش افتاده». همۀ ما فارغ از طبقه، تحصیلات، حرفه یا جنسیت «این تصویر... این اجساد و این خانۀ ویران در برابر دیدگانمان یکی‌ست». در همۀ ما وحشت و باور یکسانی هست که می‌گوید جنگ دیگر بس است. برای سانتاگ اما چنین تصاویری چندان قابل اتکا نیستند و برداشت‌هایی که از آن‌ها می‌شود نیز چندان قابل پیش‌بینی نیستند. حالا دیگر می‌دانیم وحشت از جنگ، خود می‌تواند عامل و توجیه‌کنندۀ جنگ باشد. واکنش محتمل در مواجهه با چنین تصاویری، همان‌قدر که می‌تواند هم‌دلی باشد می‌تواند خشم یا میلی وحشیانه به انتقام‌گیری هم باشد. نمی‌شود اطمینان داشت که تصاویر، و بیش از هرچیز تصاویر جنگ و رنج، روایت‌گر خودشان باشند. 🔻 اجساد نظامی چیزی بیش از گوشت و خون‌اند: این اجساد، زمینی نمادین‌اند غنی از معانی سیاسی و شخصی. دلاوری، قهرمانی، وطن‌پرستی، شجاعت: هریک از این مفاهیم پس از اینکه بدن‌مند و دارای شخصیت شد، شکلی عیان به خود می‌گیرد و کارکردی فرهنگی ایفا می‌کند. بدن ناقص یا علیل سرباز می‌تواند دلالت بر پوچی یا تباهی این آرمان‌ها داشته باشد. 🔻 «چهرۀ جنگ»، حاکی از نوعی پارادوکس است. در تصویر برمن، هزینه‌های انسانی جنگ با غیاب یا دست‌کم تخریب یا حذف جزئی چهرۀ انسانیِ مشخص نشان داده می‌شوند. اینجا زشتی هم‌معنای تخریب می‌شود. 🔻 کلاه فلزی - که اولین بار بریتانیا در 1916 استفاده کرد - تعداد جراحات کشندۀ وارد بر سر را کاهش داد اما صورت را در برابر تیراندازها و ترکش‌ها محافظت نمی‌کرد. تفنگ‌‌ها و مهمات جدیدی که در مقیاس صنعتی تولید می‌شدند، آسیب - و صدمات وخیم - بیشتری را نسبت به سلاح‌های ساده وارد می‌کردند. مردان شدیداً کژریخت، به دلیل تأثیرشان بر روحیۀ دیگر سربازان از ادامۀ خدمت کنار گذاشته می‌شدند و اخبار دورۀ جنگ، متفق‌القول، جراحت صورت را مصیبتی غیرقابل تصور می‌دانستند. 🔻 روزنامه‌ها و نشریات گاه از جراحات صورت و کژریختی می‌نوشتند – حتی گاهی با جزئیات مفصل - اما تقریباً هیچ‌گاه از بازنمایی تصویری استفاده نمی‌شد. با این تفاصیل، سخن برایان ترنر مبنی بر اینکه اضطراب‌های اجتماعی در تصاویر اختلالات تنانه نمایان می‌شوند، به نظر من نیاز به اصلاح دارد: در تاریخ، اغلب خود این تصاویر سوژۀ سانسور بوده‌اند. کژریختی و معلولیت اگر دلالت بر فقدانی غیرقابل جبران یا ترمیم داشته باشند معنایی سیاسی می‌گیرند. 🔻 کژریختی، عشق زناشویی را تبدیل به تعهدی وطن‌پرستانه می‌کند که در آن زخم‌ها - و سبعیت جنگ - با بازگشت پیوندهای خانگی محو می‌شوند. این حکایت ساندی کرونیکل تصویر آشنایی را از همسر (مادر یا همسر) ایثارگر و حامی نشان می‌دهد که نگاه و نوازش دلسوازنه‌اش، خاطره و ترومای جسمی جنگ را شکست می‌دهد. با این حال مانند توصیفات معجزه‌های جراحی، رؤیای عشق احیاگر هیچ نمودی در فرهنگ تصویری جنگ جهانی اول ندارد، حداقل نه وقتی موضوع، جراحت چهره باشد. گویی روایات ایثار و امید اگر به تصویر در بیایند دیگر چندان باورپذیر نیستند. 🔻 پرتره، فراتر از عکس‌های فوری یا تصاویر پزشکی‌ست، زیرا قدرت را در دست سوژۀ پرتره (و تلویحاً در دست فردی که فیگور گرفته) قرار می‌دهد. با این تفاصیل، هیچ‌ پرتره‌ای روراست نیست. ماسک‌هایی که وود و لد درست کرده بودند هم پیرو همین حکم، حال‌وهوایی صوری دارند و قطعاً تلاشی بودند برای احیای «حضور» و اقتدار. در این معنا طبق سخن بوردیو، پرتره شکلی از سرمایۀ فیزیکی‌ست، نوعی سرمایه‌گذاری در چهرۀ عمومی فرد. 🔻 اروین گافمنِ جامعه‌شناس می‌گفت: «همۀ ما ذاتاً باور داریم فردی که داغ خورده، دیگر انسان کاملی نیست». عکس‌های نیکولز کاملاً این دیدگاه را تصدیق می‌کنند. حین تدوین متنی دربارۀ پاستل‌های تونکس، متوجه شدم آن‌ها را «ضدپرتره‌» تلقی می‌کنم زیرا درعوض «پررنگ کردن سوژۀ پرتره»، شکنندگی و آسیب‌پذیری سوژگی‌ را نشان می‌دهند. 🔻 دست‌آورد برمن این است که در عین استفاده از امکانات سنتی پرتره، دست به «تثبیت سوژۀ پرتره» نزده است. در عوض، او پرتره را ابزاری برای زیر سؤال بردن هویت و همین‌طور مفهوم زشتی و عکس کرد. وقتی هویت چهره، مجروح یا پوشیده می‌شود، وقتی صورت انسان به‌جای شخصیت یا احساساتش نمایانگر تروما باشد، آن وقت است که انتظارات سنتی از عکس بی‌جواب می‌مانند. متن کامل را اینجا بخوانید 👈 https://radicald.net/s6jk #سوزانا_بیرناف #مهتا_سیدجوادی #بازنمایی #جنگ #کژریختی #داغ #ننگ #پرتره #هویت #تروما
Telegram Center
Telegram Center
Channel