♦️ بحران رمان
دربارۀ رمانِ برلین، الکساندرپلاتس، نوشتهٔ آلفرد دوبلین
✍️ والتر بنیامین
ترجمهٔ محسن ملکی
🔻از منظر حماسه، زندگی یک اقیانوس است. هیچ چیز حماسیتر از دریا نیست. البته که میتوان عکسالعملهای متفاوتی به دریا نشان داد ــ من باب مثال، دراز کشیدن بر ساحل، گوش سپردن به غلتاغلت موجها، جمع کردن صدفهایی که دریا با خود به ساحل میآورد. این است کار نویسندۀ حماسه. نیز میتوان بادبان برافراشت و به دریا زد. به هزاران هزار هدف، یا بی هیچ هدفی. میتوانی سوار بر کشتی عازم سفر شوی و آنگاه که در میانۀ دریا هستی، با کشتی در دریا گشت بزنی بیآنکه سرزمینی در دیدرس تو باشد، هیچ جز دریا و گنبد آسمان. این است کار رماننویس. اوست شخص حقیقتاً خلوتنشین و خاموش. انسان حماسی مشغول آسودن است و بس. در حماسهها، پس از کار روز دمی میآسایند؛ گوش میسپارند و رویا میبافند و جمع میکنند. رماننویس خود را از مردم و مشغولیتهای آنها منزوی کرده است. مسقطالرأس رمان فردی است منزوی، فردی که دیگر نمیتواند از دغدغههای خود به شیوهای عبرتآمیز سخن بگوید، همو که نه پند و اندرزی در چنته دارد و نه پند و اندرزی نثار دیگری تواند کرد. رمان نوشتن یعنی بردن آنچه که در بازنمایی زندگی آدمی سنجشناپذیر است به منتهای منطقیاش. نفس در نظر آوردن آثار هومر و دانته کافی است تا نقطۀ تمایز رمان و حماسۀ حقیقی را احساس کنیم.
🔻جنس سنت شفاهی، یعنی مواد و مصالح حماسه، زمین تا آسمان فرق دارد با ملزومات و فوت و فن رمان. وجه تمایز رمان از همۀ اشکال دیگر نثر ــ قصۀ عامیانه، سرگذشتنامهها، ضربالمثل، قصۀ کمیک ــ آن است که رمان نه از سنت شفاهی نشئت گرفته است و نه به درون آن جاری میشود و بازمیگردد. و این نکته است که بالاتر از همه آن را متمایز میکند از قصهگویی که در سنت منثور، نمایندۀ نابترین شکل فرم حماسی است.
🔻هیچ چیز روشنگرتر از مقایسۀ موضع دوبلین با موضع آندره ژید در یادداشتهای روزانۀ «سکهسازان» نیست، اثری که به همان اندازه تحکمآمیز و آمرانه، به همان اندازه دقیق و در عمل خود به همان اندازه پرشور است، البته با وجود این از هر نظر نقطۀ مقابل دوبلین است. در برخورد و تضاد این دو ذهن نقّاد، وضعیت معاصر حماسه به روشنترین شکل بیان میشود. ژید در این شرح حسبِ حالگونه دربارۀ آخرین رمان خود، آموزۀ «رمان ناب» را بسط میدهد. او با بیشترین حد ظرافتی که میتوان تصور کرد، عزمش را جزم کرده تا هر روایت خطی و مستقیم و پاراتاکسیسی را حذف کند، آن هم به نفع تمهیدات مبتکرانه و کاملاً رمانی. نگرش شخصیتها به آنچه روایت میشود، نگرش مؤلف به آنها و تکنیک خود ــ همۀ اینها باید جزئی سازنده از خود رمان شوند. خلاصه اینکه این رمان ناب فیالواقع برابر است با درونیت محض؛ هیچ بیرونی را تأیید نمیکند و از این رو، حد مقابل رویکرد کاملاً حماسی ــ یعنی روایت ــ است. آرمان ژید که تقابل فاحش دارد با تصورات دوبلین، رمان در مقام نوشتار ناب است. او شاید آخرین نفری باشد که از دیدگاههای فلوبر پشتیبانی میکند. هیچکس از کشف این نکته شگفتزده نخواهد شد که سخنرانی دوبلین حاوی تندوتیزترین ردیۀ قابل تصور بر دستاورد فلوبر است. «از نومیدی فغانشان به آسمانها خواهد رسید اگر به نویسندگانشان توصیه کنم که عناصر غنایی، دراماتیک و حتی تأملی را وارد روایتهایشان کنند. اما من بر این نکته تأکید میکنم».
🔻اصل سبکیِ حاکم بر این کتاب اصل مونتاژ است. مطبوعات خردهبورژوایی، شایعهپراکنی و هوچیگری، قصههایی دربارۀ تصادفات، رویدادهای جنجالی 1928، ترانههای عامهپسند و تبلیغات از سر و روی این متن سرازیر میشوند. مونتاژ چارچوب رمان را منفجر میکند، هم از نظر سبکی و هم از نظر ساختاری مرزهای آن را در هم میشکند، و راه را برای امکانات حماسی نوین باز میکند. بالاتر از همه، از نظر فرمال. مواد و مصالح مونتاژ هرچه باشد منعندی و اللهبختکی نیست. مونتاژ حقیقی مبتنی است بر سند و مدرک. دادائیسم در پیکار متعصبانۀ خود با اثر هنری از مونتاژ بهره میبرد تا زندگی روزمره را به همدست خود تبدیل کند. این جنبش نخستین جنبشی بود که با لحنی کم و بیش مردد و نامطمئن، خودکامگی امر اصیل را اعلام کرد. فیلم در بهترین سویههایش انگار برای آن ساخته شده که ما را به مونتاژ عادت بدهد. در اینجا، مونتاژ برای نخستین بار به خدمت روایت درآمده است. آیههای کتاب مقدس، آمار و تکههایی از آوازهای محبوب روز مواد و مصالحی هستند که دوبلین برای اصالت بخشیدن به روایت از آنها بهره میبرد. اینها تطابق دارند با فرمهای منظوم و قالبی و تکرارشوندۀ حماسۀ سنتی.
متن کامل را اینجا بخوانید
👈 https://radicald.net/f9nm
➖➖➖➖➖➖
#والتر_بنیامین #محسن_ملکی #آلفرد_دوبلین #ادبیات #نقد_ادبی #رمان #بحران_رمان