View in Telegram
باید بروی باید ، باید بروی حتمن باخود ببَری خود را ، باید ببُری از من میراث و جهازی را ، زانروز که آوردی درخانه ی خود باید ، آتش بزنی بَعدَن باغ من و بذرِ تو ، هرگز به ثمر ننشست تاریکی ی مرگ آجین ، بارید به هر برزن تاراجِ تگرگ و داس ، کردند دِرو هرشب هر سروِ بلندی را ، با سایه ی مهر افکن مجنونِ نجیبی که ، بردامن خود دارد گل های سپید و سرخ ، عشاقِ گل آذین تن یا کوچه ی آرامی ، با قهقه ی مستان تیریست به چشمِ تو ، بر عکس مرامِ من شعر من و ذهنِِ تو ، در کوچه ی موسیقی چون مرزِ مسلح شد ، بی آمدن و رفتن من مستِ سپیدِ صلح ، او مرگِ سیاه جنگ ما خانه ی گورِعشق ، در شیبی ی پاشیدن میراثِ تبارِ من ،عشق است و امید و نور موری و خفاش و شب ، نور است تو را دشمن
Telegram Center
Telegram Center
Channel