راهیان نور

#قسمت_سی_و_یکم
Channel
Logo of the Telegram channel راهیان نور
@rAhian_nurPromote
824
subscribers
8.83K
photos
786
videos
813
links
خدایا ای خالقِ عشقِ خالصِ شهید یاری مان کن در سختی هایِ راهِ وِصالت . . اداره کانال مردمی ست . ارتباط با خادمین کانال⬇️ . و . https://telegram.me/dar2delbot?start=send_r19oZRx
راهیان نور
🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱 🌱 🌹 #من_زنده_ام🌷 #قسمت_سی_ام امام برای پایان دادن به این همه درگیری همه پرسی سراسری را پیشنهاد دادند. اولین همه پرسی سراسری در بهار 1358 برگزار شد و نود و هشت درصد مردم به جمهوری اسلامی رای آری دادند. امام همواره بر وحدت کلمه ای که مردم به آن پاسخ…
🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱
🌱
🌹
#من_زنده ام🌷
#قسمت_سی_و_یکم

برای تقویت بنیه ی فکری،سیاسی و مذهبی مسئولان انجمن اسلامی هم کلاس های متفاوتی ترتیب داده شد. آقای مطهر عرفان و آقای علی اصغر زارعی درس سیاست و آقای محمد صدر آموزش نظامی و ... هرکس بسته به درس استاد و ذائقه ی شخصی در همان درس و رشته مطالعات نظری و عملی را در پیش می گرفت. در این دوره از کلاس ها خواهران برهانی، ماری نظری، پروانه آقا نظری، زهرا الماسیان، مریم فرهانیان، فریده حمیدی، صدیقه آتش پنجه، زینت صالحی و پژمان فر هر کدام از دبیرستان های دخترانه مختلف و من هم از دبیرستان مصدق در این کلاس ها شرکت داشتم. اولین روز از کلاس اخلاق و عرفان آقای مطهر که در کانون فتح برگزار شد پانزده دانش آموز داشت. طبق برنامه ی از پیش تعیین شده وارد کلاس شدیم. کولر توان خنک کردن همه ی کلاس را نداشت و فقط چند صندلی عقب کلاس را خنک می کرد. نشستن روی این چند صندلی هم نیاز به زرنگی داشت. هرچه به در نزدیک تر می شدیم کلاس گرم تر می شد، منتظر آقای مطهر بودیم. استاد با قامتی بلند وارد کلاس شد و با صدایی متین و نگاهی محجوب همه را خواهر خطاب کرد و به همه سلام داد و گفت: به من مسکین و گدا گفته اند که به شما از عرفان و اخلاق بگویم اما مولانا می گوید:
رومیان آن صوفیانند ای پسر/
بی ز تکرار و کتاب و بی هنر
لیک صیقل کرده اند آن سینه ها/
پاک از آز و حرص و بخل و کینه ها
آن صفای آینه وصف دلست/
صورت بی منتها را قابلست
اهل صیقل رسته اند از بوی و رنگ/
هر دمی بینند خوبی بی درنگ
نقش و قشر علم را بگذاشتند /
رایت عین الیقین افراشتند

گفتم: آقا جا ماندیم، لطفا دوباره بگویید.
فکر کردم مثل همیشه و همه جا که استاد می گوید و شاگرد می نویسد باید مطالب را بنویسم.او شمرده تر گفت: در راه بمانید، اما جا نمانید. در راه ماندن بهتر از جا ماندن است. این ابیات نوشتنی نیست، فهمیدنی است. هر قدر فهمیدید، بنویسید. راز فهمیدن از خود فانی شدن و در دوست باقی شدن است. من عرف نفسه فقد عرف ربه. اولین مرحله ی خداشناسی، معرفت به خود است. اولین سوال را از خودتان بپرسید. از خود بپرسید من کیستم؟ من واقعی خودتان را بشناسید که تکه ای از خدا هستید. از جزء به کل برسید. خود را بخشی از خدا بدانید و از شناخت این ((من)) به شناخت خدای بزرگ برسید. با منﹺ خود آشنا شوید.
ازهمه مان پرسید: بگویید من کیستم؟
هر کدام از ما تعریف خود را از ((من)) گفت: من یعنی چشمﹺ من ، من یعنی گوش من، من یعنی عقل من، من یعنی دست من، من یعنی پای من، من یعنی زبان من، من یعنی قلب من، من یعنی دل من، من یعنی...
استاد گفت: قشنگ تر ببینید. من یعنی دست من یعنی بخشی از خدا، من یعنی چشم من یعنی بخشی از خدا. حالا دیگر چشم ، زبان و گوش و دست و پا و قلب اعتبار بیشتر و جایگاه بالاتری پیدا می کند.
پس شما امانت دار می شوید و رسالت مهم تری پیدا می کنید. وقتی منﹺ شما سرشار از خدا شد آن وقت منﹺ شما یعنی چشم خدا، گوش خدا، عقل خدا، دست خدا، پای خدا، زبان خدا، قلب خدا و آن وقت است که تکه ای از خدا می شوید.
اولین سال تحصیلی بعد از انقلاب(1357) آغاز شده بود و با فرا رسیدن مهر و مدرسه، روحیه ی بچه ها انقلاب تر شده بود. دیگر حتی معیار دوستی و دشمنی ما معنی عملی جمله ی ((ﺇنی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم)) بود. در مکتب امام درس انسانیت را مشق می کردیم. آنقدر در افکار انقلاب ذوب شده بودیم که سعی می کردیم تمام گفتار و رفتارمان برای انقلاب مفید باشد. برای همین حرف هایمان غالبا پرمغز و مفهوم شده بود. سکوت بود که مانع دروغ، تهمت و غیبت می شد. با اینکه هنوز فرم روپوش ها تغییر نکرده بود، اکثر بچه های محجبه به دلخواه شلوار می پوشیدند و روپوش ها را تغییر داده بودند. در سال تحصیلی جدید کلاس های فیزیک، شیمی و ریاضی با حداقل دانش آموز و کم رونق برگزار می شد اما امان از کلاس های دینی و معارف که در انها حتی روی زمین هم جای نشستن نبود.

ادامه دارد...✒️

@rahian_nur