View in Telegram
🎙تاریخ شفاهی خوراکی‌های دم ِحمام فرشته بهرامی 🔹«عصر نشده، عدسی‌پزها، یک مشت عدس می‌ریختند توی دیزی‌های سفالی لعاب‌دار که بهش می‌گفتند «دیزی ساقالو»، آب و نمک اضافه می‌کردند، درش را می‌گذاشتند و دورش را گل می‌گرفتند، می‌چیدند توی مجمعه، می‌گذاشتند روی سرشان و می‌آوردند توی تونک حمام، می‌سپردند به پِهن‌سوزان تا آنها را بگذارد توی خاکستر چاله و دورشان آتش بچیند. صبح می‌آمدند چندتا خوراک را برای پِهن‌سوزان و حمامی و کارگرهایش می‌گذاشتند، پول آتش را می‌دادند و بقیه دیزی‌ها را می‌گذاشتند توی مجمعه، می‌بردند روی چرخ، جلوی در حمام، یا سر گذار وامی‌ایستادند. 🔸راه گذر، پا سست می‌کرد؛ عدس می‌خرید و همان جا می‌خورد و می‌رفت. مشتری از حمام در می‌آمد، شکمش خالی بود. پول می‌داد و یک پیاله عدسی می‌گرفت.» حاج تقی دشتی می‌گفت: «صنّار مِدادم به چرخی، چند تا قاشق عدسی مِریخت توی کاسَه، مُگُفتم بَدرُقه‌اش رَه هم بده. یک قاشق سر پُر اضافه مِکَرد.» - حمام‌های خاموش (آیین‌ها و باورهای مردم درباره حمام‌های قزوین)، فرشته بهرامی، نشر آموت، ص ۴۱ #انجمن_فرهنگی_تاریخی_عالی_قاپو @qazvinhistory
Telegram Center
Telegram Center
Channel