کتاب رو دیشب تموم کردم. با شخصیتهای سلین، با قصههای تو در تو و عجیبش، با آدمهای مطرود و تنهاش، با آدمهای در حال گریزش میشه زندگی کرد و ترسید، میشه ترسید که انگار مجموع اونها در آخر آیینه تمام نمای خودتن. انتهای داستانهای سلین ترسناکن، یک جورایی به خودت میرسی، لت و پار و مطرود و ترسو.
تکهکتاب : دارای یک صفت لعنتی بودم که مدت ها طول کشید تا از شرش خلاص شوم: وفاداری. واقعیت این است که دارا بودن این صفت یک نفرین ابدیست، صفتی که اصلا در خور ستایش نیست بلکه مستوجب ترحم است.
میخوای بدونی کی داره بهت دروغ میگه کی نه؟ این کتاب بهت یاد میده مهارت کشف دروغگو هارو!