View in Telegram
Prague | پِراگ
«می‌دانم چرا هیچ‌گاه یادِ من نیستی. من زخمی بر روحت به‌ یادگار نگذاشتم که با هر تلنگری یادِ من بیفتی، انسان‌ به زخم‌ها بیشتر می‌اندیشد تا مرهم‌ها.» • ایوان کلیما، روحِ پراگ ۱۹۹۴
امروز خیلی اتفاقی این پست رو دیدم.
حقیقتا عذاب وجدان گرفتم، و فکر کردم تن ایوان کلیما در گور لرزیده. این، صرفا یه جمله از من بوده که چند سال پیش در اکانت توییترم، یعنی روح پراگ، نوشته بودم.
چقدر برام عجیبه که این یادداشت رو به اسم خود ایوان کلیما در جاهای دیگه هم دیده بودم. اونهایی که کلیما رو خوندن البته میدونن که سبک نوشتن اون نویسنده‌ی بزرگ کلا چیز دیگری‌ست.
Telegram Center
Telegram Center
Channel