❇️✴️ نادیده گرفتن تجارب و واقعیتها و مسیرهای رفته بر خطا!
✍ حبیب رمضانخانی
یکی از انتقاداتی که همواره متوجه حکمرانی دولتمردان و حاکمان فعلی ایران هست، عدم الگوپذیری و استفاده از تجارب جهانی بوده که باعث شده هر مشی و مسیری را با صرف کلی هزینه و وقت خودشان آزموده و تجربه کنند!
در این راستا، این روزها که بحث مذاکره مستقیم با آمریکا در زمینه هستهای و مسایل دیگر مطرح است، یادآوری چگونگی رسیدن به این تصمیم، خود بهترین مثال از نبود واقع بینی و نادیده انگاشتن تجارب دیگران است.
در این راستا، زمانی که در دهه هشتاد، مسأله هستهای تبدیل به یک چالش برای ایران و نیازمند مذاکره شد، حاکمیت برای اینکه نشان دهد قدرتهای جهانی محلی از اعتبار و توجه نیستند، ابتدا به سر وقت کشورهایی چون ترکیه و برزیل برای مذاکره و توافق رفتند!
وقتی نتیجه نداد و بیاعتباری و عدم اثرگذاری این کشورها با صدور قطعنامههای مکرر مشخص شد، اینبار سمت پنج قدرت جهانی، منهای آمریکا رفتند و چون آنجا هم توفیقی حاصل نشد و پرونده ایران ذیل منشور هفت سازمان ملل رفت، اینبار دنبال پنج به علاوه یک رفتند و نهایت توافق برجام حاصل شد.
ولی با آمدن ترامپ که نهایت به خروج او از برجام منتهی شد، چندین سال تلاش برای پیشبرد این توافق با پنج قدرت دیگر، عملا ره به جایی نبرد و رسید به مرحله حساس امروز که حاکمیت بعد از دو دهه آزمایش و خطا، ناگزیر متوجه شده که اگر دنبال مذاکره و تعیین تکلیف پرونده هستهای هست، چاره ای جز حل این مشکل با آمریکا، و آن هم نه از طریق واسطه عمان و قطر، بلکه رودرو و مستقیم با این کشور است.
تصمیمی که همان ابتدا برخی به حاکمیت پیشنهاد دادند، ولی چنان مورد عتاب واقع شدند که حتی در حد هاشمی رفسنجانی نیز جرات پافشاری بر پیشنهاد خود نکردند، که حالا بعد از دو دهه و صرف آن همه هزینه، به آن نقطه رسیدهایم!
چکیده کلام: برای حاکمیت، دو دهه آزمایش و تجربه، به هزینه صدها میلیارد دلار و ستاندن عمر، جوانی و توسعه ملتی نیاز بود تا به واقعیت و تصمیمی برسد که سایرینی چون ویتنام، چین و ... در همان مرحله اول و نقطه شروع به آن رسیده بودند!
به کانال #علوم_سیاسی بپیوندید
👇https://t.center/politicalsciencce