View in Telegram
به مناسبت ۱۵ مهرماه زادروز سهراب سپهری بخشی از سخنان سایه دربارۀ ایشان برگرفته از کتاب پیر پرنیان‌اندیش (ص ۱۰۰۲-۱۰۰۳): [عاطفه]: استاد! کدوم شعر سپهری رو بیشتر می‌پسندید؟ [سایه]: صدای پای آب. به نظرم سراسر این شعر فوق‌العاده زیبا و لطیفه. آدم دلش می‌خواد که سپهری کاش جز صدای پای آب هیچ شعری نگفته بود. بس که همه‌چی رو تکرار می‌کنه. با این تکرارها سپهری به خودش ظلم کرده. عیب اصلی این تکرارها این نیست که ممکنه یه عده‌ای بگن این نشانۀ فقر شاعره که یه مطلب رو هی تکرار می‌کنه. عیب اصلی اینه که این کارش به شعر لطمه می‌زنه؛ چون این تکرارها باعث می‌شه که مضمون و تصویر دستمالی‌شده به نظر برسه و ظرافت درک و احساس و حتی لفظو از بین می‌بره. چون عادی می‌شه دیگه؛ دیگه اعجاب و طراوت خودشو از دست می‌ده. تو این، به قول شفیعی [کدکنی]، «حس‌آمیزی»ها سپهری خیلی افراط می‌کنه... وقتی این حس‌ها هی جای همدیگه رو پر می‌کنن و با هم قاطی می‌شن طراوت کشفو از بین می‌بره. شاعرها باید یه دوره‌ای به خودشون مرخصی بدن و شعر نگن تا دوباره از یه حال و هوا و فضای دیگه پر بشن. خود شاعر باید بفهمه که داره خودشو تکرار می‌کنه. یه دنیای زیبای دلپذیری برای شاعر به وجود می‌آد که نمی‌تونه ازش دل بکنه. این دوره‌های سکوت خیلی خوبه؛ هر قدر که لازم باشه، یه سال، دو سال، پنج سال، ده سال؛ هر قدر که لازمه تا این درون خالی‌شده پر بشه دوباره. تازه سپهری آدمی بود که با شاعرهای دیگه فرق می‌کرد و اهل تظاهر و بازی درآوردن نبود؛ ولی وقتی که آدم به شعر فکر نکنه، به خود شعر، همین می‌شه. [عاطفه]: یعنی چی؟ [سایه]: یعنی اگه عشق و حرمت به شعر در حدّ وفور نداشته باشیم به جای شیفتگی به شعر، شاعر به خودش شیفته می‌شه. [عاطفه]: سپهری این‌طوری بود؟ [سایه]: نه به این معنا. سپهری با دیگران فرق داشت. آدمِ ساده‌ای بود. حتی دور و بری‌هاش نمی‌دونستن او این چیزها رو گفته. https://t.center/pireparnianandish
Telegram Center
Telegram Center
Channel